گنجور

شمارهٔ ۸۸

درد غم عشق را طبیب نباشد
مکتب عشّاق را ادیب نباشد
کشور تحقیق را امیر نخیزد
خطبه ی توحید را خطیب نباشد
بانفحات نسیم باد بهاران
در دم صبح احتیاج طیب نباشد
در گذر از عمر آنک پیش محبان
عمر گرامی بجز حبیب نباشد
ایکه مرا باز داری از سر کویش
ترک چمن کار عندلیب نباشد
ساکن بتخانه ئی ز خرقه برون آی
معتکف کعبه را صلیب نباشد
از تو بجور رقیب روی نتابم
کشته غم را غم از رقیب نباشد
هر که غریبست و پای بند کمندت
گر تو بتیغش زنی غریب نباشد
منکر خواجو مشو که هر که بمستی
دعوی دانش کند لبیب نباشد

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد غم عشق را طبیب نباشد
مکتب عشّاق را ادیب نباشد
هوش مصنوعی: درد و رنج ناشی از عشق، نیاز به درمان ندارد و هیچ کس نمی‌تواند به خوبی آن را درک کند. عشق، درسی است که تنها عاشقان می‌توانند آن را بیاموزند و نمی‌توان آن را با روش‌های معمولی و آموختنی فهمید.
کشور تحقیق را امیر نخیزد
خطبه ی توحید را خطیب نباشد
هوش مصنوعی: در سرزمین علم و دانش، فرمانروایی وجود ندارد و سخنرانی درباره یک‌تایی خداوند از کسی برنمی‌آید.
بانفحات نسیم باد بهاران
در دم صبح احتیاج طیب نباشد
هوش مصنوعی: در صبحگاهی که خوشبویی نسیم بهاری به مشام می‌رسد، نیازی به عطر و خوشبوکننده نیست.
در گذر از عمر آنک پیش محبان
عمر گرامی بجز حبیب نباشد
هوش مصنوعی: در طول زندگی، ارزش عمر انسان تنها در کنار محبوبان و عزیزانش به تحقق می‌رسد و جز آن هیچ ارزش دیگری ندارد.
ایکه مرا باز داری از سر کویش
ترک چمن کار عندلیب نباشد
هوش مصنوعی: اگر تو من را از رفتن به سر کوی خود بازداری، دیگر برای بلبل معنایی ندارد که در باغ گلنار پرواز کند.
ساکن بتخانه ئی ز خرقه برون آی
معتکف کعبه را صلیب نباشد
هوش مصنوعی: شما در جایی متوقف شده‌اید که فقط به عبادت و فرقه خود می‌پردازید. حالا زمان آن رسیده که فراتر از آنجا بروید و به حقیقت برگردید؛ زیرا در کعبه مقدس، نمادهای غیرمذهبی جایی ندارند.
از تو بجور رقیب روی نتابم
کشته غم را غم از رقیب نباشد
هوش مصنوعی: من به خاطر تو هرگز از روی رقیب دور نمی‌شوم، چون غم من از رقیب ناشی نمی‌شود.
هر که غریبست و پای بند کمندت
گر تو بتیغش زنی غریب نباشد
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی نتواند به تو وصل شود و اسیر عشق تو نیست، حتی اگر با او بی‌رحمی کنی، او همچنان بیگانه و دور خواهد ماند.
منکر خواجو مشو که هر که بمستی
دعوی دانش کند لبیب نباشد
هوش مصنوعی: به کسی که خود را عالم و دانشمند می‌داند، اگر در مستی باشد، نباید اعتماد کرد؛ زیرا چنین فردی نمی‌تواند خردمند باشد.