گنجور

شمارهٔ ۸۷

کیست که با من حدیث یار بگوید
بهر دلم حال آن نگار بگوید
پیش کسی کز خمار جان بلب آورد
وصف می لعل خوشگوار بگوید
وز سرمستی بنزد باده گساران
رمزی از آن چشم پر خمار بگوید
لطف کند وز برای خاطر رامین
شمه ئی از ویس گلعذار بگوید
ور گذری باشدش بمنزل لیلی
قصه ی مجنون دلفگار بگوید
دوست مخوانش که رخ ز دوست بتابد
یار مگویش که ترک یار بگوید
باد بهار از چمن بشنعت بلبل
باز نیاید اگر هزار بگوید
با گل بستان فروز روی تو خواجو
باد بود هر چه از بهار بگوید

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کیست که با من حدیث یار بگوید
بهر دلم حال آن نگار بگوید
هوش مصنوعی: کیست که برایم از محبوب سخن بگوید و حال او را برای دلم بازگو کند؟
پیش کسی کز خمار جان بلب آورد
وصف می لعل خوشگوار بگوید
هوش مصنوعی: با نگاهی به حال کسی که از شراب شگفت‌انگیز سرمست شده و جانش در حال پرواز است، توصیف زیبایی از این شراب لعل‌رنگ را بیان کن.
وز سرمستی بنزد باده گساران
رمزی از آن چشم پر خمار بگوید
هوش مصنوعی: از نشئگی و شادی، نزد کسانی که باده می‌نوشند، رازی را از چشم‌های پر از خواب او بیان می‌کند.
لطف کند وز برای خاطر رامین
شمه ئی از ویس گلعذار بگوید
هوش مصنوعی: لطفاً برای خاطر رامین، چیزی از ویس زیبا بگویید.
ور گذری باشدش بمنزل لیلی
قصه ی مجنون دلفگار بگوید
هوش مصنوعی: اگر کسی به خانه لیلی بگذرد، داستان عاشق دیوانه، مجنون را برایش بازگو خواهد کرد.
دوست مخوانش که رخ ز دوست بتابد
یار مگویش که ترک یار بگوید
هوش مصنوعی: دوست را به نام خطاب نکن که چهره‌اش از تو دور می‌شود، و درباره‌ی یار صحبت نکن که او دلش را از تو می‌گیرد.
باد بهار از چمن بشنعت بلبل
باز نیاید اگر هزار بگوید
هوش مصنوعی: باد بهاری که گل‌ها را می‌رقصاند و بهاران و عطرشان را به دل می‌آورد، هرگز برای بلبل آوازخوانی نخواهد آورد، حتی اگر هزار بار از او بخواهد.
با گل بستان فروز روی تو خواجو
باد بود هر چه از بهار بگوید
هوش مصنوعی: بهار و گل‌های باغ، زیبایی و روشنایی چهره‌ات را به یاد می‌آورد و هر چیزی که در مورد بهار گفته می‌شود، به تو و زیبایی‌ات ارتباط دارد.