گنجور

شمارهٔ ۸

چو در نظر نبود روی دوستان ما را
بهیچ روی نبود میل بوستان ما را
رقیب گو مفشان آستین که تا در مرگ
بآستین نکند دور از آستان ما را
بجان دوست که هم در نفس برافشانیم
اگر چنانک کند امتحان بجان ما را
چه مهره باخت ندانم سپهر دشمن خوی
که دور کرد بدستان ز دوستان ما را
به بیوفائی دور زمان یقین بودیم
ولی نبود فراق تو در گمان ما را
چو شد مواصلت و قرب معنوی حاصل
چه غم ز مدت هجران بیکران ما را
گهی که تیغ اجل بگسلد علاقه ی روح
بود تعلق دل با تو همچنان ما را
اگر چنانک ز ما سیل خون بخواهی راند
روا بود بجدائی ز در مران ما را
وگر حکایت دل با تو شرح باید داد
گمان مبر که بود حاجت زبان ما را
شدیم همچو میانت نحیف و نتوان گفت
که نیست با کمرت هیچ در میان ما را
گهی کز آن لب شیرین سخن کند خواجو
ز نوش ناب لبالب شود دهان ما را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو در نظر نبود روی دوستان ما را
بهیچ روی نبود میل بوستان ما را
هوش مصنوعی: وقتی که چهره دوستانمان در دیدرس نیست، هیچ نیازی به زیبایی باغ و گل‌ها برای ما احساس نمی‌شود.
رقیب گو مفشان آستین که تا در مرگ
بآستین نکند دور از آستان ما را
هوش مصنوعی: رقیب، رخت خود را دراز نکن که مبادا در زمان مرگ، دستت به آستین من نرسد و دور از ما بمانی.
بجان دوست که هم در نفس برافشانیم
اگر چنانک کند امتحان بجان ما را
هوش مصنوعی: به خاطر دوست، حتی در لحظه‌های نفس‌گیر نیز جان خود را فدای او خواهیم کرد، اگر او هم چنین امتحانی از جان ما بگیرد.
چه مهره باخت ندانم سپهر دشمن خوی
که دور کرد بدستان ز دوستان ما را
هوش مصنوعی: نمی‌دانم که چه بازی در حال انجام است که آسمان، دشمنان ما را از دوستانمان دور کرده است.
به بیوفائی دور زمان یقین بودیم
ولی نبود فراق تو در گمان ما را
هوش مصنوعی: ما به بی‌وفایی و تغییرات زمان یقین داشتیم، اما هرگز فکر نمی‌کردیم که جدایی تو این‌قدر سخت و دور از ذهن خواهد بود.
چو شد مواصلت و قرب معنوی حاصل
چه غم ز مدت هجران بیکران ما را
هوش مصنوعی: وقتی که ارتباط و نزدیکی معنوی برقرار شود، دیگر چه غم از مدت طولانی جدایی ما دارد؟
گهی که تیغ اجل بگسلد علاقه ی روح
بود تعلق دل با تو همچنان ما را
هوش مصنوعی: هر زمان که تیغ مرگ رشته‌ی ارتباط روح را قطع کند، محبت دل به تو همچنان در ما باقی می‌ماند.
اگر چنانک ز ما سیل خون بخواهی راند
روا بود بجدائی ز در مران ما را
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی با جدایی‌ات ما را در دریای خون غرق کنی، این کار عادلانه‌ای خواهد بود. پس ما را از در خود دور نران.
وگر حکایت دل با تو شرح باید داد
گمان مبر که بود حاجت زبان ما را
هوش مصنوعی: اگر بخواهم احوال دلم را برایت بازگو کنم، تصور نکن که نیازی به گفتن به زبان دارم.
شدیم همچو میانت نحیف و نتوان گفت
که نیست با کمرت هیچ در میان ما را
هوش مصنوعی: ما مانند میانه‌ای لاغر و ضعیف شده‌ایم و نمی‌توان گفت که رابطه‌ای با تو نداریم.
گهی کز آن لب شیرین سخن کند خواجو
ز نوش ناب لبالب شود دهان ما را
هوش مصنوعی: گاهی از آن لب شیرین، سخنان دلنشینی به گوش می‌رسد که باعث می‌شود دهان ما از لذت و شوق پر شود.