گنجور

شمارهٔ ۶۰

ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت
اشکم نمک آب و جگر خسته جراحت
موج ار چه زند لاف تبحر نزند دم
با مردمک چشم من از علم سباحت
یکدم نشود نقش تو از دیده ما دور
زانرو که توئی گوهر دیای ملاحت
دستی ز سر لطف بنه بر دل ریشم
زیرا که بود در کف کافی تو راحت
مستسقی درویش که نم در جگرش نیست
او را که دهد قطره ئی از بحر سماحت
در مذهب صاحب نظران باده مباحست
زینسان که دهد چشم تو فتوی اباحت
از شرم شود غرق عرق صبح جهانتاب
پیش رخ زیبای تو از روی صباحت
در دیده ی خورشید چو یکذره حیا نیست
آید بسر بام تو از راه وقاحت
از پسته تنگت ندهد یکسر مو شرح
خواجو که کند موی شکافی بفصاحت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای درد تو درمان دل و رنج تو راحت
اشکم نمک آب و جگر خسته جراحت
هوش مصنوعی: تو درد تو برای دل من درمانی است و رنج تو برایم آرامشی دارد. اشکم مانند نمک بر زخم و جگر خسته من می‌باشد.
موج ار چه زند لاف تبحر نزند دم
با مردمک چشم من از علم سباحت
هوش مصنوعی: اگرچه موج‌ها خود را قوی و ماهر نشان دهند، اما نمی‌توانند در برابر نگاه من که آگاهی و معرفت را دارد، تاثیری بگذارند.
یکدم نشود نقش تو از دیده ما دور
زانرو که توئی گوهر دیای ملاحت
هوش مصنوعی: لحظه‌ای هم تصویر تو از جلوی چشم‌هایم دور نمی‌شود، زیرا تو گوهری هستی در دریای زیبایی و جذابیت.
دستی ز سر لطف بنه بر دل ریشم
زیرا که بود در کف کافی تو راحت
هوش مصنوعی: دست مهربانی‌ات را بر دل غمگینم بگذار، زیرا که در دست تو آسایش و آرامش وجود دارد.
مستسقی درویش که نم در جگرش نیست
او را که دهد قطره ئی از بحر سماحت
هوش مصنوعی: درویشی که درونش خشک و خالی است، چگونه می‌تواند انتظار داشته باشد که کسی به او از دریا generosity (سخاوت) چیزی بدهد.
در مذهب صاحب نظران باده مباحست
زینسان که دهد چشم تو فتوی اباحت
هوش مصنوعی: در نظر دانشمندان دین، نوشیدن شراب جایز است، زیرا چشم‌های تو دلیلی بر مجاز بودن آن می‌آورد.
از شرم شود غرق عرق صبح جهانتاب
پیش رخ زیبای تو از روی صباحت
هوش مصنوعی: صبحگاهی که خورشید درخشان خود را نمایان می‌کند، از شرم در برابر زیبایی و جمال تو، عرق عرق می‌شود. زیبایی تو باعث می‌شود که صبح نیز شرمنده باشد.
در دیده ی خورشید چو یکذره حیا نیست
آید بسر بام تو از راه وقاحت
هوش مصنوعی: اگر در چشمان خورشید حتی اندکی شرم و حیا وجود نداشته باشد، بی‌پروا و بدون هیچ ملاحظه‌ای به بالای بام تو خواهد آمد.
از پسته تنگت ندهد یکسر مو شرح
خواجو که کند موی شکافی بفصاحت
هوش مصنوعی: اگر دقت کنی، از پسته‌ات هیچ چیز به دست نمی‌آوری، اما داستان خواجو نشان می‌دهد که او با کلام و بیان زیبا، می‌تواند حتی مو را از هم بگشاید و موضوعات را با فصاحت و بلاغت بیان کند.