شمارهٔ ۵۹
ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست
وی دوستان چه باشد اگر آگهی دهید
کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست
تا چند تشنه بر سر آتش توان نشست
آن آب روح پرور آتش نشان کجاست
دردم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست
من خفته همچو چشم تو رنجور و در دلت
روزی گذر نکرد که آن ناتوان کجاست
چون زاب دیده ناقه ما در وحل بماند
با ما بگو که مرحله کاروان کجاست
از بس دل شکسته که بر هم فتاده است
پیدا نمی شود که ره ساربان کجاست
در وادی فراق بجز چشمهای ما
روشن بگو که چشمه ی آب روان کجاست
خواجو ز بحر عشق کران چون توان گرفت
زیرا که کس نگفت که آنرا کران کجاست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای باغبان بگو که ره بوستان کجاست
در بوستان گلی چو رخ دوستان کجاست
هوش مصنوعی: ای باغبان، بگو کجا میتوانم راهی به سمت باغ پیدا کنم، چرا که در این باغ گلی میخواهم ببینم که شبیه چهره دوستانم است.
وی دوستان چه باشد اگر آگهی دهید
کان سرو گلعذار مرا بوستان کجاست
هوش مصنوعی: دوستانم چه فایدهای دارند اگر خبر بدهید که آن زیبای گلرخ من کجای باغ است؟
تا چند تشنه بر سر آتش توان نشست
آن آب روح پرور آتش نشان کجاست
هوش مصنوعی: تا کی میتوان با تشنگی در کنار آتش نشست؟ آن آبی که میتواند این آتش را خاموش و جانپرور باشد، کجاست؟
دردم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست
هوش مصنوعی: درد و رنج من بهحدی رسیده که دیگر هیچ پزشکی در دسترس نیست. نمیدانم کجا میتوانم دارو فروشهایی را پیدا کنم که به حال خستهدلها رحم کنند و کمکی به من بکنند.
من خفته همچو چشم تو رنجور و در دلت
روزی گذر نکرد که آن ناتوان کجاست
هوش مصنوعی: من در خواب هستم و مثل چشم خستهات، رنج میکشم. روزی در دلت یاد نکن که آن موجود ناتوان کجاست.
چون زاب دیده ناقه ما در وحل بماند
با ما بگو که مرحله کاروان کجاست
هوش مصنوعی: وقتی که شتر ما در گل گیر کرده، با ما بگو که کجا باید برویم و مقصد کاروان کجاست.
از بس دل شکسته که بر هم فتاده است
پیدا نمی شود که ره ساربان کجاست
هوش مصنوعی: دلِ من چنان از درد و رنج شکسته شده که دیگر نمیتوانم تشخیص دهم که راه هدایت زندگی کجاست.
در وادی فراق بجز چشمهای ما
روشن بگو که چشمه ی آب روان کجاست
هوش مصنوعی: در این بیابان تنهایی، فقط چشمان ما نور دارند، بگو که چشمه جاری آب کجاست؟
خواجو ز بحر عشق کران چون توان گرفت
زیرا که کس نگفت که آنرا کران کجاست
هوش مصنوعی: در عشق، مرز و حدی وجود ندارد؛ زیرا هیچکس به روشنی نگفته است که این مرزها کجا هستند.
حاشیه ها
1399/01/24 08:03
مانی جوادی
سلام،
در بیت چهارم "دردم" صحیح است و نباید بین در و دم فاصله باشد
در بیت هفتم بجای "افتاده" باید "فتاده" باشد.
تشکر
1401/03/29 09:05
سید مجتبی حسینی
بیت چهارم با حذف فاصله نیاز به تصحیح دارد. "در دم بجان رسید"
دردم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلانرا دکان کجاست

خواجوی کرمانی