شمارهٔ ۵۵
روی زمین و خون دلم نم گرفته است
پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است
اشکم چه دیده است که مانند خونیان
پیوسته دامن من پر غم گرفته است
مسکین دلم که حلقه ی آنزلف تابدار
بگرفت و غافلست که ارقم گرفته است
انفاس روح میدمد از باد صبحدم
گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
چون جام می گرفت نگارم زمانه گفت
خورشید بین که ماه محرم گرفته است
همدم بجز صراحی و جام شراب نیست
خرم کسی که دامن همدم گرفته است
هر کو ز دست یار گرفتست جام می
روشن بدان که مملکت جم گرفته است
ملک دلم گرفت و بجورش خراب کرد
آری غریب نیست مگر کم گرفته است
خواجو ز پا درآمد و هیچش بدست نیست
جز دامن امید که محکم گرفته است
از وی متاب روی که مانند آفتاب
تیغ زبان کشیده و عالم گرفته است
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی زمین و خون دلم نم گرفته است
پشت فلک ز بار غمم خم گرفته است
هوش مصنوعی: زمین و دل من از درد و غم پر است و آسمان هم به خاطر بار سنگین غمهایم، خمیده و کمرنگ شده است.
اشکم چه دیده است که مانند خونیان
پیوسته دامن من پر غم گرفته است
هوش مصنوعی: اشکهایم چه حس و حال عجیبی دارند که مثل خونآلودان همیشه دامن من را پر از غم کردهاند.
مسکین دلم که حلقه ی آنزلف تابدار
بگرفت و غافلست که ارقم گرفته است
هوش مصنوعی: دل بیچارهام که موی شگفتانگیز و پیچخورده را به دور خود پیچیده، غافل از اینکه در دام رنگها گرفتار شده است.
انفاس روح میدمد از باد صبحدم
گوئی که بوی عیسی مریم گرفته است
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی به قدری لطیف و روحافزا است که گویی نفسها و نفسکشیدنها را زنده میکند، و این احساس به قدری دلانگیز است که به یاد بوی عیسای مریم میافتد.
چون جام می گرفت نگارم زمانه گفت
خورشید بین که ماه محرم گرفته است
هوش مصنوعی: وقتی معشوقم جام نوشیدنی را به دست گرفت، زمانه به تماشا نشسته و گفت: خورشید، ببین که ماه محرم به خود جامهٔ عزا پوشیده است.
همدم بجز صراحی و جام شراب نیست
خرم کسی که دامن همدم گرفته است
هوش مصنوعی: جز شراب و ظرفش، همدم دیگری وجود ندارد. خوشبخت کسی است که با محبوبش در آغوش هم است.
هر کو ز دست یار گرفتست جام می
روشن بدان که مملکت جم گرفته است
هوش مصنوعی: هر کسی که جام می ناب از دست محبوبش گرفته، بدان که او به مقام و جایگاهی بلند دست یافته است، مانند آنچه که برای جم، پادشاه افسانهای ایران، اتفاق افتاد.
ملک دلم گرفت و بجورش خراب کرد
آری غریب نیست مگر کم گرفته است
هوش مصنوعی: دل من تحت تاثیر قرار گرفت و به خاطر آن، در حال و هوای خراب و نابسامانی قرار گرفتم. به راستی، این وضعیت غریبی نیست، مگر اینکه به خاطر کمبودها و فقدانهایی که دارم، دچار این حالت شدم.
خواجو ز پا درآمد و هیچش بدست نیست
جز دامن امید که محکم گرفته است
هوش مصنوعی: خواجو از تلاش و کوشش دست کشیده و چیزی در اختیار ندارد، جز اینکه به امیدی دل بسته و آن را محکم در دست گرفته است.
از وی متاب روی که مانند آفتاب
تیغ زبان کشیده و عالم گرفته است
هوش مصنوعی: از او روی برگردان، زیرا مانند آفتاب است که زبانش را به تندی بیرون آورده و همه جا را تحت تأثیر قرار داده است.
حاشیه ها
1401/02/15 23:05
Abbasrapper
بیت دوم رو اگه کسی میدونه منظورش چیه تفسیر کنه ممنون

خواجوی کرمانی