گنجور

شمارهٔ ۴۱

ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت
چون سر زلف پریشان من سودائی را
داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت
خلعت وصل چو بر قامت من راست ندید
بر تنم پیرهن صبر قبا کرد و برفت
عهد می کرد که از کوی عنایت نرود
عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت
هدهد ما دگر امروز نه بر جای خودست
باز گوئی مگر آهنگ سبا کرد و برفت
ما نه آنیم که از کوی وفایش برویم
گرچه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفت
چون مرا دید که بگداختم از آتش مهر
همچو ماه نوم انگشت نما کرد و برفت
می زدم در طلبش داو تمامی لیکن
مهره ی مهر برافشاند و دغا کرد و برفت
آن ختائی بچه چون از بر خواجو برمید
همچو آهوی ختن عزم ختا کرد و برفت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ترک من ترک من بی سر و پا کرد و برفت
جگرم را هدف تیر بلا کرد و برفت
هوش مصنوعی: دلم را با بی‌دردی خود ویران کرد و بدون هیچ نشانه‌ای رفت. به جانم آسیب زد و از زندگی‌ام با بی‌رحمی گذشت.
چون سر زلف پریشان من سودائی را
داد بر باد و فرو هشت و رها کرد و برفت
هوش مصنوعی: وقتی که سر زلف آشفته‌ام را به باد دادند، آن خیال و آرزو هم از دست رفت و رها شد و دیگر نماند.
خلعت وصل چو بر قامت من راست ندید
بر تنم پیرهن صبر قبا کرد و برفت
هوش مصنوعی: وقتی لباس اتصال به من مناسب نیامد، پیراهن صبر را به تن کردم و رفتم.
عهد می کرد که از کوی عنایت نرود
عاقبت قصد دل خسته ما کرد و برفت
هوش مصنوعی: او به ما وعده داده بود که از مسیر محبت دور نمی‌شود، اما در نهایت دل شکسته ما را رها کرد و رفت.
هدهد ما دگر امروز نه بر جای خودست
باز گوئی مگر آهنگ سبا کرد و برفت
هوش مصنوعی: هدهد دیگر امروز در مکان خود نیست و اگر هم بازگو کند، باید بگوید که به سوی سبا رفته و رفته است.
ما نه آنیم که از کوی وفایش برویم
گرچه آن ترک ختا ترک وفا کرد و برفت
هوش مصنوعی: ما افرادی نیستیم که از مسیر عشق و وفا فاصله بگیریم، هرچند آن معشوق ترک‌زبان به عهد خود پایبند نماند و رفت.
چون مرا دید که بگداختم از آتش مهر
همچو ماه نوم انگشت نما کرد و برفت
هوش مصنوعی: وقتی مرا دید که از عشق شعله‌ور شده‌ام، مانند ماه در شب، به من اشاره کرد و رفت.
می زدم در طلبش داو تمامی لیکن
مهره ی مهر برافشاند و دغا کرد و برفت
هوش مصنوعی: من در تلاش برای رسیدن به او بودم و همه چیز را از جنبه مثبت دیدم، اما او به ناگاه با نیرنگ و فریب مرا ترک کرد و رفت.
آن ختائی بچه چون از بر خواجو برمید
همچو آهوی ختن عزم ختا کرد و برفت
هوش مصنوعی: آن دختر ختنی وقتی از کنار خواجو بلند شد، مانند آهوی ختن به سوی زادگاهش رفت و ناپدید شد.