گنجور

شمارهٔ ۴

این چه خلدست که چندی همه حورست اینجا
چه غم از نار که در دل همه نورست اینجا
گل سوری که عروس چمنش می خوانند
گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
موسم عشرت و شادی و نشاطست امروز
منزل راحت و ریحان و سرورست اینجا
اگر آن نور تجلّیست که من می بینم
روشنم گشت چو خورشید که طورست اینجا
آنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر
ظاهر آنست که در عین ظهورست اینجا
یار هم غایب و هم حاضر و چون درنگری
خالی از غیبت و عاری ز حضورست اینجا
سخن از خرقه و سجاده چه گوئی خواجو
جام می نوش که از صومعه دورست اینجا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این چه خلدست که چندی همه حورست اینجا
چه غم از نار که در دل همه نورست اینجا
هوش مصنوعی: این چه بهشتی است که در آن همه زیبایی‌ها و دلربایی‌ها حضور دارند، و چرا نگران آتش دوزخ باشیم وقتی که در دل همه‌جا از نور و روشنی پر است؟
گل سوری که عروس چمنش می خوانند
گو بده باده درین حجله که سورست اینجا
هوش مصنوعی: گل سرخ که به عنوان عروس باغ‌ها شناخته می‌شود، بیا و در این محفل شاد، نوشیدنی بیاور چرا که اینجا جشنی برپا است.
موسم عشرت و شادی و نشاطست امروز
منزل راحت و ریحان و سرورست اینجا
هوش مصنوعی: امروز روز جشن و خوشحالی است و اینجا مکانی آرام و دلپذیر پر از شادی و سرور است.
اگر آن نور تجلّیست که من می بینم
روشنم گشت چو خورشید که طورست اینجا
هوش مصنوعی: اگر آن نوری که من می‌بینم، تجلی و نمایان شدن حقیقتی است، من نیز روشن و تابناک شدم مانند خورشیدی که بر کوه طور می‌تابد.
آنکه در باطن ما کرد دو عالم ظاهر
ظاهر آنست که در عین ظهورست اینجا
هوش مصنوعی: کسی که در درون ما باعث به وجود آمدن دو جهان شده، به وضوح در این مکان نمود پیدا کرده است.
یار هم غایب و هم حاضر و چون درنگری
خالی از غیبت و عاری ز حضورست اینجا
هوش مصنوعی: دوست همزمان در غیبت و حضور است؛ وقتی به او فکر می‌کنی، نه از غیبتش خبری هست و نه از حضورش.
سخن از خرقه و سجاده چه گوئی خواجو
جام می نوش که از صومعه دورست اینجا
هوش مصنوعی: در اینجا صحبت از لباس و مکان عبادت نیست، ای خواجو، بهتر است که جام می را بنوشی چون اینجا از صومعه و عبادتگاه دور هستی.