گنجور

شمارهٔ ۲۳

ساقیا ساغر شراب کجاست
وقت صبحست آفتاب کجاست
خستگی غالبست مرهم کو
تشنگی بیحدست آب کجاست
دُرد نوشان درد را بصبوح
جز دل خونچکان کباب کجاست
همه عالم غمام غم بگرفت
خور رخشان مه نقاب کجاست
لعل نابست آب دیده ما
آن عقیقین مذاب ناب کجاست
تا بکی اشک بر رخ افشانیم
آخر آن شیشه گلاب کجاست
بسکه آتش زبانه زد در دل
جگرم گرم شد لعاب کجاست
از تف سینه و بخار خمار
جانم آمد بلب شراب کجاست
دلم از چنگ می رود بیرون
نغمه ی زخمه ی رباب کجاست
بجز از آستان باده فروش
هر شبم جایگاه خواب کجاست
دل خواجو ز غصّه گشت خراب
مونس این دل خراب کجاست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ساقیا ساغر شراب کجاست
وقت صبحست آفتاب کجاست
هوش مصنوعی: ای ساقی، کجا است کشکولی از شراب؟ اینک صبح شده و آفتاب نیز کجا است؟
خستگی غالبست مرهم کو
تشنگی بیحدست آب کجاست
هوش مصنوعی: خستگی بر من غلبه کرده است و درمانی برای تشنگی شدیدم وجود ندارد. آب کجاست؟
دُرد نوشان درد را بصبوح
جز دل خونچکان کباب کجاست
هوش مصنوعی: شراب‌نوشان از دردها چه می‌دانند، در صبحگاه تنها دل‌های خونین و پاره‌پاره است که به یاد می‌آید.
همه عالم غمام غم بگرفت
خور رخشان مه نقاب کجاست
هوش مصنوعی: تمام جهان پر از غم و اندوه شده است، در حالی که ماه روشن ما کجاست که این غم را از بین ببرد؟
لعل نابست آب دیده ما
آن عقیقین مذاب ناب کجاست
هوش مصنوعی: ما گوهری خالص داریم که از اشک‌های ما به دست آمده است، آن سنگ‌های قیمتی ناب کجا هستند؟
تا بکی اشک بر رخ افشانیم
آخر آن شیشه گلاب کجاست
هوش مصنوعی: تا کی باید اشک‌هایمان را بر چهره بریزیم؟ اما حالا شیشه گلاب کجاست؟
بسکه آتش زبانه زد در دل
جگرم گرم شد لعاب کجاست
هوش مصنوعی: آتش در دل من به شدت شعله ور شده و حالا دلم به شدت می‌سوزد. بگو، آن لعاب کجاست که این درد را تسکین دهد؟
از تف سینه و بخار خمار
جانم آمد بلب شراب کجاست
هوش مصنوعی: از گرمای سینه و اثر مشروبات الکلی، جانم به تنگ آمده است؛ پس بگویید، شراب کجاست؟
دلم از چنگ می رود بیرون
نغمه ی زخمه ی رباب کجاست
هوش مصنوعی: دل من از دست می‌رود و در فراق آهنگ زیبای رباب در جستجوی آن هستم.
بجز از آستان باده فروش
هر شبم جایگاه خواب کجاست
هوش مصنوعی: هر شب، جز در آستانه مرد باده‌فروش، جایی برای خواب و آرامش ندارم.
دل خواجو ز غصّه گشت خراب
مونس این دل خراب کجاست
هوش مصنوعی: دل خواجو به شدت از غم دچار مشکل شده است، حالا برود به دنبال کسی که مونس و همدم این دل پریشان باشد.