گنجور

شمارهٔ ۱۸

نعلم نگر نهاده بر آتش که عنبرست
وز طره طوق کرده از مشک چنبرست
تعویذ دل نوشته که خط مسلسلست
شکّر بمی سرشته که یاقوت احمرست
زلف سیه گشوده که این قلب عقربست
روی چو مه نموده که این مهر انورست
در خواب کرده غمزه که جادوی بابلست
در تاب کرده طره که هندوی کافرست
برقع زرخ گشاده که این باغ جنتست
وز لب شراب داده که این آب کوثرست
برطرف مه نشانده سیاهی که سنبلست
بر برگ گل فشانده غباری که عنبرست
موئی بباد داده که عود قماری است
ز اغی بباغ برده که خال معنبرست
سیمین علم فراخته کاین سرو قامتست
وز قند حق ساخته کاین تنگ شکّرست
قوس قزح نمود که ابروی دلکشست
ابر سیه کشیده که گیسوی دلبرست
از شمع چهره داده فروغی که آتشست
بر گوشوار بسته دروغی که اخترست
در جوش کرده چشمه ی چشمم که قلزمست
در گوش کرده گفته خواجو که گوهرست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نعلم نگر نهاده بر آتش که عنبرست
وز طره طوق کرده از مشک چنبرست
هوش مصنوعی: می‌دانیم که اگر چیزی را بر آتش بگذاریم، عطر خوشی از آن برمی‌خیزد، همان‌طور که وقتی موهایی به شکل حلقه‌ای آراسته می‌شود، بوی خوش مشک را به خود جذب می‌کند.
تعویذ دل نوشته که خط مسلسلست
شکّر بمی سرشته که یاقوت احمرست
هوش مصنوعی: دل نوشته‌ای وجود دارد که خطش پیوسته و مرتب است، مانند شکر که به زیبایی و لطافت یاقوت سرخ در هم آمیخته شده است.
زلف سیه گشوده که این قلب عقربست
روی چو مه نموده که این مهر انورست
هوش مصنوعی: موهای سیاه او را باز کرده‌اند و دل من مانند عقرب تند و تیز شده است. چهره‌اش چون ماه نورانی است و این عشق او برای من نورانی و خاص است.
در خواب کرده غمزه که جادوی بابلست
در تاب کرده طره که هندوی کافرست
هوش مصنوعی: در خواب، با ناز و عشوه‌ای دل‌ربا به خواب رفته که به نوعی جادو و سحر شبیه است، و در تاب و پیچش مویش، زیبایی و ظرافتی نهفته است که از زیبایی‌های هند می‌آید و به نوعی غیرقابل دستیابی به نظر می‌رسد.
برقع زرخ گشاده که این باغ جنتست
وز لب شراب داده که این آب کوثرست
هوش مصنوعی: پوشش زیبا و دلنشینی از چهره برداشته‌اند که نشان از بهشت دارد و از لبانش شراب می‌چکد که مانند آب کوثر است.
برطرف مه نشانده سیاهی که سنبلست
بر برگ گل فشانده غباری که عنبرست
هوش مصنوعی: ای کسی که ماه را از چهره سیاهی دور کن، زیرا سنبل بر روی برگ گل، غباری مانند عنبر می‌پاشد.
موئی بباد داده که عود قماری است
ز اغی بباغ برده که خال معنبرست
هوش مصنوعی: موئی را به باد سپرده‌ام که مانند عود خوشبو است و از باغی برداشته شده که نشانه‌ای از زیبایی و معانی عمیق در آن نهفته است.
سیمین علم فراخته کاین سرو قامتست
وز قند حق ساخته کاین تنگ شکّرست
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و ویژگی‌های ظاهری یک شخص می‌پردازد. فردی که به نرم‌دستی و زیبایی در قد و قامتش مشهور است، مانند درخت سرو که با قامت راست و افراشته‌اش شناخته می‌شود. همچنین اشاره‌ای به شیرینی و لطافت وجود او دارد، که به قند تشبیه شده است. این تشبیه‌ها نشان‌دهنده ظرافت و جمال خاص این شخص هستند.
قوس قزح نمود که ابروی دلکشست
ابر سیه کشیده که گیسوی دلبرست
هوش مصنوعی: قوس قزح مانند ابروی زیبا و دلکش است و ابر سیاه مانند گیسوی دلبر به نظر می‌رسد.
از شمع چهره داده فروغی که آتشست
بر گوشوار بسته دروغی که اخترست
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و درخشش چهره ای می‌پردازد که با نوری شبیه به نور شمع روشن شده است. همچنین به وضوح می‌گوید که این درخشش در واقع نوعی فریب یا ظاهر سازی است، مشابه به درخشش ستاره‌ای که نه تنها زیباست بلکه حاوی حقیقتی پنهان است. به عبارت دیگر، زیبایی می‌تواند گاهی اوقات سطحی و غیر واقعی باشد.
در جوش کرده چشمه ی چشمم که قلزمست
در گوش کرده گفته خواجو که گوهرست
هوش مصنوعی: چشمانم مانند چشمه‌ای جوشان است که در آن، گنجینه‌ای نهفته است. در اینجا، خواجو اشاره کرده که این چشمه، مملو از ارزش‌های گرانبهاست.