گنجور

شمارهٔ ۱۵۵

برو ای خواجه و شه را بگدا باز گذار
مهربانی کن و مه را بسها باز گذار
تو که یک ذره نداری خبر از آتش مهر
ذره ی بی سر و پا را بهوا باز گذار
چند چون مرغ کنی سوی گلستان پرواز
راه آمد شد بستان بصبا باز گذار
من چو بی یار سر از پای نمی دانم باز
آن صنم را بمن بی سرو پا باز گذار
ای مقیم در خلوتگه سلطان آخر
منزل خویشتن امشب بگدا باز گذار
از گل و بلبل اگر برگ و نوا می طلبی
همچو نی در گذر از برگ و نوا باز گذار
ز پی نافه چین گر بختا خواهی رفت
چین گیسوی بتان گیر و خطا باز گذار
عاشقانرا بجز از درد نباشد درمان
دُردی درد بدست آر و دوا باز گذار
گرت از ابر گهر بار حیا می باشد
خون ببار از مژه ی چشم و حیا باز گذار
هر که از مروه صفا می طلبد گو بصبوح
باده ی صاف طلب دار و صفا باز گذار
چون دم از بحر زنم دیده ی خواجو گوید
که ازین پس سخن بحر بما باز گذار

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برو ای خواجه و شه را بگدا باز گذار
مهربانی کن و مه را بسها باز گذار
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، برو و شاه را تنها بگذار. مهربان باش و اجازه بده که مه در آرامش بماند.
تو که یک ذره نداری خبر از آتش مهر
ذره ی بی سر و پا را بهوا باز گذار
هوش مصنوعی: تو که هیچ شناختی از عشق و احساسات نداری، بهتر است که به دنبال چیزهای بی‌ارزش و پیش پا افتاده نروی.
چند چون مرغ کنی سوی گلستان پرواز
راه آمد شد بستان بصبا باز گذار
هوش مصنوعی: چند بار مثل پرنده‌ای به سمت گلستان پرواز می‌کنی؟ راه به بستان را پیدا کردی، حالا به باد صبحگاهی اجازه بده که تو را به آنجا ببرد.
من چو بی یار سر از پای نمی دانم باز
آن صنم را بمن بی سرو پا باز گذار
هوش مصنوعی: من بدون یار، نمی‌دانم چه کار کنم و دوباره آن محبوب را به من تحویل بده بی‌آنکه سر و پای مشخصی داشته باشد.
ای مقیم در خلوتگه سلطان آخر
منزل خویشتن امشب بگدا باز گذار
هوش مصنوعی: ای کسی که در خانه‌ی پنهانی پادشاه زندگی می‌کنی، امشب به یاد آخرین منزل خود بپرداز و در این خلوت به فکر بازگشت باش.
از گل و بلبل اگر برگ و نوا می طلبی
همچو نی در گذر از برگ و نوا باز گذار
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زیبایی‌ها و آهنگ‌های زندگی هستی، باید مانند نی بسادگی از آنها بگذری و به عمق حقیقت زندگی در بیابی.
ز پی نافه چین گر بختا خواهی رفت
چین گیسوی بتان گیر و خطا باز گذار
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی بخت خود را امتحان کنی، باید از چین گیسوان معشوقه‌ات بگذری و از خطاها بگذری.
عاشقانرا بجز از درد نباشد درمان
دُردی درد بدست آر و دوا باز گذار
هوش مصنوعی: عاشقان فقط با درد و رنج شفا پیدا می‌کنند. اگر به دنبال درمانی برای دردهایتان هستید، بهتر است به دنبال تجربه‌ی سختی و چالش باشید و در عوض روش‌های ساده و بی‌فایده را کنار بگذارید.
گرت از ابر گهر بار حیا می باشد
خون ببار از مژه ی چشم و حیا باز گذار
هوش مصنوعی: اگر از ابر رفتاری پر از شرم و حیا داشته باشی، باید اشک‌ها را از چشمانت بریزی و حیا را کنار بگذاری.
هر که از مروه صفا می طلبد گو بصبوح
باده ی صاف طلب دار و صفا باز گذار
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال آرامش و صفاست، بهتر است که با نوشیدن می صاف و زلال آن را جستجو کند و از تلاش برای رسیدن به صفا در مروه دست بردارد.
چون دم از بحر زنم دیده ی خواجو گوید
که ازین پس سخن بحر بما باز گذار
هوش مصنوعی: هرگاه که به عمق دریا اشاره کنم، چشمان خواجو می‌گوید که از این پس، باید سخن دریا را برای ما بگذراند.