شمارهٔ ۱۵
ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب
ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب
گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد
روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب
در بهشت ار زانک برقع برنیندازی ز رخ
روضه ی رضوان جهنم باشد و راحت عذاب
وقت رفتن گر روم با آتش عشقت بخاک
روز محشر در برم بینی دل خونین کباب
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
جان سر مستم برقص آید ز شادی ذره وار
هر نفس کز مشرق ساغر بر آید آفتاب
کی بآواز مؤذن بر توانم خاستن
زانک می باشم سحرگه بیخود از بانگ رباب
در خرابات مغان از می خراب افتاده ام
گرچه کارم بی می و میخانه می باشد خراب
هر دمی روی از من مسکین بتابی از چه روی
هر زمان از درگه خویشم برانی از چه باب
گر دلی داری دل از رندان بیدل برمگیر
ور سری داری سر از مستان بیخود برمتاب
از تو خواجو غایبست اما تو با او در حضور
عالمی در حسرت آبی و عالم غرق آب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب
ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب
هوش مصنوعی: ای لب زیبای تو که از آب حیات رنگ گرفته، آب وجود ما از اشکهای ما به خاطر عشق تو جاری است، در حالی که مستی تو و خواب چشمانت ما را مست کرده است.
گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد
روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب
هوش مصنوعی: اگر بخواهم فقط ذرهای از زیباییهای خط سبزت را توصیف کنم، رنگ سیاه روی صفحه کاغذ مانند جوهر خوشبو و ناب خواهد شد.
در بهشت ار زانک برقع برنیندازی ز رخ
روضه ی رضوان جهنم باشد و راحت عذاب
هوش مصنوعی: اگر در بهشت، نقاب از چهرهات برنداری، بهشتی که در آن قرار داری، به جهنم تبدیل میشود و آرامش به عذابی سخت تبدیل خواهد شد.
وقت رفتن گر روم با آتش عشقت بخاک
روز محشر در برم بینی دل خونین کباب
هوش مصنوعی: وقتی که بروم، اگر با آتش عشق تو به خاک بروم، در روز قیامت تو مرا خواهی دید با دلی که همچون کبابی خونین است.
صبحدم چون آسمان در گردش آرد جام زر
در گمان افتم که خورشیدست یا جام شراب
هوش مصنوعی: صبح که میشود، وقتی آسمان در حال تغییر و حرکت است، فکر میکنم که آیا آن چیزی که میبینم خورشید است یا جامی از شراب؟
جان سر مستم برقص آید ز شادی ذره وار
هر نفس کز مشرق ساغر بر آید آفتاب
هوش مصنوعی: روح سرمست من از شادی به رقص در میآید؛ هر نفس مانند ذرهای که از سمت مشرق، خورشید جدیدی به وجود میآورد.
کی بآواز مؤذن بر توانم خاستن
زانک می باشم سحرگه بیخود از بانگ رباب
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم به صدای مؤذن برخیزم، چرا که در صبح زود به حالتی مست و بیخود از صدای ساز غرق شدهام.
در خرابات مغان از می خراب افتاده ام
گرچه کارم بی می و میخانه می باشد خراب
هوش مصنوعی: در مکانهای مملو از باده و شور زندگی، به خاطر نوشیدن الکل دچار آشفتگی و سرخوردگی شدهام. با اینکه فعالیتهایم به دور از می و میکده نیست، اما حال و روزم به کلی خراب است.
هر دمی روی از من مسکین بتابی از چه روی
هر زمان از درگه خویشم برانی از چه باب
هوش مصنوعی: هر زمانی که تو به من نگاهی میکنی و من را رها میکنی، نمیدانم چرا هر بار از درگاه خودت مرا دور میکنی.
گر دلی داری دل از رندان بیدل برمگیر
ور سری داری سر از مستان بیخود برمتاب
هوش مصنوعی: اگر دلی داری، دل خودت را از رندان بیدرد بگیر و اگر سری داری، سر خودت را از مستان بیخود دور نگهدار.
از تو خواجو غایبست اما تو با او در حضور
عالمی در حسرت آبی و عالم غرق آب
هوش مصنوعی: کسی که به تو علاقهمند است از تو دور است، اما تو همچنان با او در ارتباطی. در حالی که تو به خاطر کمبود آب حسرت میخوری، دنیا در بدحالی به خاطر غرق شدن در آب است.