شمارهٔ ۱۴۸
بهار دهر بباد خزان نمی ارزد
چراغ عمر بباد وزان نمی ارزد
برو چو سرو خرامان شو از روان آزاد
که این حدیقه باب روان نمی ارزد
شقایق چمن بوستانسرای امل
بخار و خاشه ی این خاکدان نمی ارزد
خلاص ده ز تن تیره روح قدسی را
که آن همای بدین استخوان نمی ارزد
قرار گیر زمانی که ملک روی زمین
به بیقراری دور زمان نمی ارزد
سریر ملکت ده روزه پیش اهل نظر
بپاس یکشبه ی پاسبان نمی ارزد
فروغ مشعله ی بارگاه سلطانان
بتیرگی شبان شبان نمی ارزد
ز ثور و سنبله اعراض کن که خرمن ماه
بکاه برگ ره کهکشان نمی ارزد
بدین طبقچه ی سیم این دو قرص عالمتاب
بنزد عقل به یکتای نان نمی ارزد
هر آن متاع که از بحر و کان شود حاصل
بفکر کردن سود و زیان نمی ارزد
زبان ببند که دل بر گشایدت خواجو
که ملک نطق بتیغ زبان نمی ارزد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بهار دهر بباد خزان نمی ارزد
چراغ عمر بباد وزان نمی ارزد
هوش مصنوعی: بهار زندگی هرچقدر هم زیبا باشد، به خاطر گذرا بودنش ارزش چندانی ندارد. همچنین، چراغ عمر به سادگی به باد میرود و این هم ارزش چندانی ندارد.
برو چو سرو خرامان شو از روان آزاد
که این حدیقه باب روان نمی ارزد
هوش مصنوعی: برو و مانند سروی نرم و خوشحرکت شو، و از قید و بندهای دنیا آزاد باش، زیرا این باغ و دنیای مادی، ارزش چندانی ندارد.
شقایق چمن بوستانسرای امل
بخار و خاشه ی این خاکدان نمی ارزد
هوش مصنوعی: شقایق های چمن در باغ بوستان امل، به اندازهی بخار و خاک این سرزمین ارزش ندارند.
خلاص ده ز تن تیره روح قدسی را
که آن همای بدین استخوان نمی ارزد
هوش مصنوعی: از بدن تاریک خود، روح مقدس را رها کن، زیرا آن روح ارزش بیشتری نسبت به این بدن ندارد.
قرار گیر زمانی که ملک روی زمین
به بیقراری دور زمان نمی ارزد
هوش مصنوعی: وقتی زمین و زندگی انسانها در آشفتگی و ناآرامی به سر میبرد، نباید از آن انتظار آرامش و ثبات داشت.
سریر ملکت ده روزه پیش اهل نظر
بپاس یکشبه ی پاسبان نمی ارزد
هوش مصنوعی: پادشاهی و قدرتی که برای مدتی کوتاه در اختیار اهل نظر و دانش قرار میگیرد، به اندازه یک شب vigil پاسبانی ارزش ندارد.
فروغ مشعله ی بارگاه سلطانان
بتیرگی شبان شبان نمی ارزد
هوش مصنوعی: نور مجلل قصر پادشاهان ارزش این را ندارد که در تاریکی شب، همواره بر روی آن تمرکز کرد.
ز ثور و سنبله اعراض کن که خرمن ماه
بکاه برگ ره کهکشان نمی ارزد
هوش مصنوعی: از نشانههای دنیوی و مادی دوری کن، زیرا دستاورد واقعی و ارزشمند در آسمانها و عالم معنوی نهفته است و به چیزهای ظاهری نمیارزد.
بدین طبقچه ی سیم این دو قرص عالمتاب
بنزد عقل به یکتای نان نمی ارزد
هوش مصنوعی: این اشیای زینتی و زیبا، مانند دو قرص ماه، در نظر عقل و خرد ارزش چندانی ندارند و حتی به یک نان هم نمیارزند.
هر آن متاع که از بحر و کان شود حاصل
بفکر کردن سود و زیان نمی ارزد
هوش مصنوعی: هر چیزی که از دریا و معدن به دست میآید، ارزش این را ندارد که ما به فکر سود و زیان آن باشیم.
زبان ببند که دل بر گشایدت خواجو
که ملک نطق بتیغ زبان نمی ارزد
هوش مصنوعی: سکوت کن تا دل تو به حقیقت باز شود، زیرا واژهها و گفتن آنها ارزش زیادی ندارند.

خواجوی کرمانی