گنجور

شمارهٔ ۱۴۷

مستم ز در خانهٔ خمار برآرید
و آشفته و شوریده به بازار برآرید
چون سِرّ اناالحق ز منِ سوخته شد فاش
زنجیرکشانم به سر دار برآرید
یا دادم از آن چرخ سیه‌روی بخواهید
یا دودم ازین دلق سیه‌کار برآرید
چون نامِ منِ خسته به این کار برآمد
گو در رخ من خنجر آن کار برآرید
ما را که درین حلقه سر از پای ندانیم
پرگار صفت گرد در یار برآرید
گر رایت اسلام نگون می‌شود از ما
آوازهٔ ما در صف کفّار برآرید
بر مستی ما دست تعنّت مفشانید
وز هستی ما گرد به یک بار برآرید
امروز که از پیر مغان خرقه گرفتیم
ما را ز درِ دیْر به زنّار برآرید
خواجو چو رخ جام به خونابه فرو شست
نامش به قدح‌شویی خمّار برآرید

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستم ز در خانهٔ خمار برآرید
و آشفته و شوریده به بازار برآرید
هوش مصنوعی: مستم از شرابخانه خارج شوید و با حالتی پریشان و ناآرام به بازار بروید.
چون سِرّ اناالحق ز منِ سوخته شد فاش
زنجیرکشانم به سر دار برآرید
هوش مصنوعی: وقتی راز حقیقت در درون من آشکار شد، زنجیرکشانان به سر دار به پا می‌خیزند.
یا دادم از آن چرخ سیه‌روی بخواهید
یا دودم ازین دلق سیه‌کار برآرید
هوش مصنوعی: من دو گزینه دارم: یا از آن سرنوشت شوم چیزی بخواهم، یا از این لباس سیاه و ناپسند، دود و بخاری به‌پا کنم.
چون نامِ منِ خسته به این کار برآمد
گو در رخ من خنجر آن کار برآرید
هوش مصنوعی: زمانی که نام خسته من مورد خطاب قرار می‌گیرد، گویا در چهره‌ام خنجر آن کار نمایان می‌شود.
ما را که درین حلقه سر از پای ندانیم
پرگار صفت گرد در یار برآرید
هوش مصنوعی: ما که در این دایره نمی‌دانیم از کجاییم و به کجا می‌رویم، همچون دایره‌ای در اطراف یار بچرخیم.
گر رایت اسلام نگون می‌شود از ما
آوازهٔ ما در صف کفّار برآرید
هوش مصنوعی: اگر پرچم اسلام در حال سقوط است، پس از ما صدای ما را در صف دشمنان بلند کنید.
بر مستی ما دست تعنّت مفشانید
وز هستی ما گرد به یک بار برآرید
هوش مصنوعی: به ما ایراد نگیرید که مست شرابیم و از ما توقع نداشته باشید که به آسانی از هستی و وجودمان بگذریم.
امروز که از پیر مغان خرقه گرفتیم
ما را ز درِ دیْر به زنّار برآرید
هوش مصنوعی: امروز ما که از پیر مغان لباس صوفیانه دریافت کردیم، از درِ عبادتگاه به سوی گردن‌بند (سمبل غیرت دینی یا نامسلمانان) خارج شویم.
خواجو چو رخ جام به خونابه فرو شست
نامش به قدح‌شویی خمّار برآرید
هوش مصنوعی: خواجو، هنگامی که چهره جام را با نوشیدنی رنگین شستشو داد، نامش را در یادها زنده کرد و بزم‌نشینان را به خمره‌ای خوش‌رنگ دعوت کرد.