گنجور

شمارهٔ ۱۴۳

درد من دلخسته بدرمان که رساند
کار من بیچاره بسامان که رساند
از ذره حدیثی بر خورشید که گوید
وز مصر نسیمی سوی کنعان که رساند
دل را نظری از رخ دلدار که بخشد
جانرا شکری از لب جانان که رساند
از مور پیامی بسلیمان که گذارد
وز مرغ سلامی بگلستان که رساند
آدم که بشد کوثرش از دیده ی پر آب
بازش بسوی روضه ی رضوان که رساند
شد عمر درین ظلمت دلگیر بپایان
ما را بلب چشمه ی حیوان که رساند
گر فیض نه از دیده رسد سوختگانرا
هر دم بره بادیه باران که رساند
درویش که همچون سگش از پیش برانند
او را بسرا پرده ی سلطان که رساند
بی جاذبه ئی قطع منازل که تواند
بی راهبری راه بیابان که رساند
شد سوخته از آتش دوری دل خواجو
این قصه ی دلسوز بکرمان که رساند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درد من دلخسته بدرمان که رساند
کار من بیچاره بسامان که رساند
هوش مصنوعی: درد من به کسی نرسید و دل شکسته‌ام درمان نشد. کار من که درمانده و بیچاره‌ام، به سامان نرسید.
از ذره حدیثی بر خورشید که گوید
وز مصر نسیمی سوی کنعان که رساند
هوش مصنوعی: از هر ذره‌ای داستانی نقل می‌شود به خورشید که بگوید وزش نسیمی از مصر به سوی کنعان می‌رسد.
دل را نظری از رخ دلدار که بخشد
جانرا شکری از لب جانان که رساند
هوش مصنوعی: نگاه دلبر به دل آدمی جان تازه‌ای می‌بخشد، و لب‌های محبوب هم برای او شکر و نعمت را به ارمغان می‌آورد.
از مور پیامی بسلیمان که گذارد
وز مرغ سلامی بگلستان که رساند
هوش مصنوعی: پیامی از مور به سلیمان فرستاده شد و پیامی از پرنده‌ای به گلستان رسید.
آدم که بشد کوثرش از دیده ی پر آب
بازش بسوی روضه ی رضوان که رساند
هوش مصنوعی: پس از آنکه انسان به مقام والای خود رسید و از چشمانش اشک سرازیر شد، نگاهی به بهشت و باغ رضوان دارد که او را به آنجا می‌برد.
شد عمر درین ظلمت دلگیر بپایان
ما را بلب چشمه ی حیوان که رساند
هوش مصنوعی: عمر ما در این تاریکی و ناامیدی به پایان نزدیک می‌شود، مانند اینکه یک چشمه‌ی حیوانی نمی‌تواند ما را به جایی برساند.
گر فیض نه از دیده رسد سوختگانرا
هر دم بره بادیه باران که رساند
هوش مصنوعی: اگر نعمت و رحمت به چشم نیاید، به سوختگان و عذاب‌کشیدگان، هر لحظه بادیه‌ای می‌رسد که باران را برایشان به ارمغان می‌آورد.
درویش که همچون سگش از پیش برانند
او را بسرا پرده ی سلطان که رساند
هوش مصنوعی: اگر درویش را مانند سگی از سر راه بردارند، چه فایده‌ای دارد که او را به جایگاه سلطان برسانند؟
بی جاذبه ئی قطع منازل که تواند
بی راهبری راه بیابان که رساند
هوش مصنوعی: بدون وجود جذابیت و جاذبه‌ای در زندگی، هیچ‌کس نمی‌تواند از خانه و کاشانه‌اش جدا شود. در واقع، در این بیابان زندگی، به راهنمایی و هدایت نیاز داریم تا بتوانیم مسیر درست را پیدا کنیم.
شد سوخته از آتش دوری دل خواجو
این قصه ی دلسوز بکرمان که رساند
هوش مصنوعی: دل خواجوی بی‌تاب از دوری می‌سوزد و این داستان غم‌انگیز در کرمان به گوش می‌رسد.