گنجور

شمارهٔ ۱۴۲

هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد
وانکه او را گهری هست ززر نندیشد
عجب از لاله دلسوخته کو در دم صبح
از خروشیدن مرغان سحر نندیشد
آنک کام دل او ریختن خون منست
از دل ریش من خسته جگر نندیشد
هر که خاطر بکسی داد جه بیمش ز خطر
کانک رفت از پی خاطر ز خطر نندیشد
پیش شمع رخ زیبا تو گر جان بدهم
نبود عیب که پروانه ز پر نندیشد
خسته ی ضرب تو از تیغ و سنان غم نخورد
کشته ی عشق تو از تیر و تبر نندیشد
سر اگر در سر کار تو کنم دوری نیست
کانک در دست تو افتاد ز سر نندیشد
نکنم یاد شب هجر تو در روز وصال
کانک شد ساکن جنت ز سقر نندیشد
مکن اندیشه که خواجو نکند یاد لبت
کاین خیالیست که طوطی ز شکر نندیشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر که او را قدمی هست ز سر نندیشد
وانکه او را گهری هست ززر نندیشد
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی‌اش قدمی به جلو برداشته باشد، به گذشته و شروع‌هایش فکر نمی‌کند، و کسی که دارای گوهری ارزشمند است، به زحمت‌هایش توجهی ندارد.
عجب از لاله دلسوخته کو در دم صبح
از خروشیدن مرغان سحر نندیشد
هوش مصنوعی: تعجب‌آور است که لاله‌ای که دلش سوخته، در صبحگاه از آواز پرندگان سحر فکر نمی‌کند.
آنک کام دل او ریختن خون منست
از دل ریش من خسته جگر نندیشد
هوش مصنوعی: او برای رسیدن به آرزویش، احساسات من را زیر پا می‌گذارد و بدون نگرانی از درد دل من، به خواسته‌های خود می‌پردازد.
هر که خاطر بکسی داد جه بیمش ز خطر
کانک رفت از پی خاطر ز خطر نندیشد
هوش مصنوعی: هر کس که به فکر کسی است، بر ترس خود از خطر غلبه می‌کند، چون وقتی به خاطر آن شخص می‌پردازد، دیگر به خطرها نمی‌اندیشد.
پیش شمع رخ زیبا تو گر جان بدهم
نبود عیب که پروانه ز پر نندیشد
هوش مصنوعی: اگر جانم را هم برای نور چهره‌ی زیبایت فدای کنم، ایرادی ندارد، چرا که پروانه هرگز به پر سوختن خود فکر نمی‌کند.
خسته ی ضرب تو از تیغ و سنان غم نخورد
کشته ی عشق تو از تیر و تبر نندیشد
هوش مصنوعی: از شکستن‌ها و دردهای ناشی از جدایی غمگین نشو، چون کسی که به خاطر عشق تو آسیب دیده، هرگز به فکر زخم‌ها و دردهای عاطفی نمی‌افتد.
سر اگر در سر کار تو کنم دوری نیست
کانک در دست تو افتاد ز سر نندیشد
هوش مصنوعی: اگر سرم را در کار تو بگذارم، دوری چندانی نیست، چون مگر به دست تو افتد کسی که از سر خود غافل باشد.
نکنم یاد شب هجر تو در روز وصال
کانک شد ساکن جنت ز سقر نندیشد
هوش مصنوعی: در روزی که تو را به من داده‌اند، یاد شب جدایی‌ات را فراموش نمی‌کنم، زیرا کسی که به بهشت رسیده، دیگر به جهنم فکر نمی‌کند.
مکن اندیشه که خواجو نکند یاد لبت
کاین خیالیست که طوطی ز شکر نندیشد
هوش مصنوعی: به این فکر نباش که خواجو تو را فراموش کرده است، زیرا این فقط یک تصور است و مانند این است که طوطی در مورد شکر فکر نکند.