شمارهٔ ۱۳۳
چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد
آتشم بر دل پر خون جگر خوار افتد
مکن انکار من ای خواجه گرم کار افتاد
زانک معذور بود هر که در این کار افتد
بر من خسته مزن تیر ملامت بسیار
که درین منزل ازین واقعه بسیار افتد
گر چو فرهاد ز مژگان گهر افشان گردم
ای بسا لعل که در دامن کهسار افتد
ور چو منصور ز من بانگ انا الحق خیزد
آتشم از جگر سوخته در دار افتد
چون بیاد خط سبز تو بر آرم نفسی
دودم از سینه برین پرده ی زنگار افتد
هر دم از آرزوی گوشه چشمت سرمست
زاهدی گوشه نشین بر در خمار افتد
گر برد باد صبا نکهت زلف تو بچین
خون دل در جگر نافه ی تاتار افتد
پیش آن نرگس بیمار بمیرد خواجو
اگرش دیده بر آن نرگس بیمار افتد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون مرا دیده بر آن آتش رخسار افتد
آتشم بر دل پر خون جگر خوار افتد
هوش مصنوعی: وقتی که نگاه تو به من میافتد، آتش عشق در وجودم شعلهور میشود و دل مجروح و رنجکشیدهام را بیشتر میسوزاند.
مکن انکار من ای خواجه گرم کار افتاد
زانک معذور بود هر که در این کار افتد
هوش مصنوعی: ای آقا، نباید انکار کنی؛ چون هنگامی که در این کار گرفتار شدی، هر کس که در این مسیر قرار گیرد، معذور است.
بر من خسته مزن تیر ملامت بسیار
که درین منزل ازین واقعه بسیار افتد
هوش مصنوعی: با من بیچاره رفتار بدی نکن، زیرا در این مسیر سخت، اتفاقات بد بسیاری رخ میدهد.
گر چو فرهاد ز مژگان گهر افشان گردم
ای بسا لعل که در دامن کهسار افتد
هوش مصنوعی: اگر مانند فرهاد با اشکهایم گوهری بریزم، ای کاش بسیاری از لعلها در دامن کوهها بیفتند.
ور چو منصور ز من بانگ انا الحق خیزد
آتشم از جگر سوخته در دار افتد
هوش مصنوعی: اگر مانند منصور با فریاد "من حقیقت هستم" برخواهم، آتش من از دل سوختهام بر میخیزد و در آتش گرفتار میشوم.
چون بیاد خط سبز تو بر آرم نفسی
دودم از سینه برین پرده ی زنگار افتد
هوش مصنوعی: وقتی به یاد خط سبز تو میافتم، نفسی عمیق میکشم که از دل به بیرون میآید و پردهای از زنگار را کنار میزند.
هر دم از آرزوی گوشه چشمت سرمست
زاهدی گوشه نشین بر در خمار افتد
هوش مصنوعی: هر لحظه از آرزوی نگاهی از سوی تو، شخص زاهد و گوشهنشین در حال نوشیدن شراب و غرق در مستی میشود.
گر برد باد صبا نکهت زلف تو بچین
خون دل در جگر نافه ی تاتار افتد
هوش مصنوعی: اگر نسیم صبحگاهی عطر زلف تو را ببرد، دل من پر از خون خواهد شد و عطر زلف تو به دل من چنگ خواهد زد.
پیش آن نرگس بیمار بمیرد خواجو
اگرش دیده بر آن نرگس بیمار افتد
هوش مصنوعی: اگر کسی به نرگس بیمار نگاه کند، خواجو هم در مقابل او به یاد او میمیرد.

خواجوی کرمانی