گنجور

شمارهٔ ۱۳۱

چو عکس روی تو در ساغر شراب افتاد
چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد
بجام باده کنون دست می پرستان گیر
چرا که کشتی دریا کشان در آب افتاد
بسی بکوی خرابات بیخود افتادند
ولی که دید که چون من کسی خراب افتاد
چو کرد مطرب عشاق نوبتی آغاز
خروش و ناله من در دل رباب افتاد
بآب چشم قدح کو کسی که دریابد
مرا که خون جگر در دل کباب افتاد
دل رمیده ی دعد آنزمان برفت از چنگ
که پرده از رخ رخشنده ی رباب افتاد
خدنگ چشم تو در جان خاص و عام نشست
کمند زلف تو در حلق شیخ و شاب افتاد
نسیم صبح چو در گیسوی تو تاب افکند
دل شکسته ی خواجو در اضطراب افتاد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو عکس روی تو در ساغر شراب افتاد
چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد
هوش مصنوعی: وقتی تصویر تو در لیوان شراب ظاهر شد، دیگر چه جای مقاومت وجود دارد وقتی آتش در خورشید نمایان شده است.
بجام باده کنون دست می پرستان گیر
چرا که کشتی دریا کشان در آب افتاد
هوش مصنوعی: اکنون باده بنوش و با دوستان می پرست خود همراه شو، زیرا کشتی دریا به زیر آب رفته است و باید از لحظات لذت ببری.
بسی بکوی خرابات بیخود افتادند
ولی که دید که چون من کسی خراب افتاد
هوش مصنوعی: بسیاری در کوی خرابات (محل‌های خراب‌کارانه و دوري از هنجار) به حالتیِ مستی و بی‌خودگی افتاده‌اند، اما کسی که مثل من در این حال و بی‌خود شده است، را نمی‌بینند.
چو کرد مطرب عشاق نوبتی آغاز
خروش و ناله من در دل رباب افتاد
هوش مصنوعی: وقتی که مطرب برای عاشقان نواختن را شروع کرد، صدای ناله و فریاد من در دل ساز رباب طنین انداز شد.
بآب چشم قدح کو کسی که دریابد
مرا که خون جگر در دل کباب افتاد
هوش مصنوعی: با اشک چشم، کسی را بیاورید که بتواند حال من را بفهمد؛ زیرا در دل من، درد زده و سوزانده شده است.
دل رمیده ی دعد آنزمان برفت از چنگ
که پرده از رخ رخشنده ی رباب افتاد
هوش مصنوعی: دل بی‌قراری که در دست من بود، در آن زمان که پرده از روی ساز زیبا کنار رفت، دیگر در چنگ من نبود.
خدنگ چشم تو در جان خاص و عام نشست
کمند زلف تو در حلق شیخ و شاب افتاد
هوش مصنوعی: نگاه نافذ تو در دل همه، چه ویژه و چه عام، تأثیر گذاشته و زلف‌های تو مانند بندی، گردن مردان زاهد و جوانان را گرفته است.
نسیم صبح چو در گیسوی تو تاب افکند
دل شکسته ی خواجو در اضطراب افتاد
هوش مصنوعی: نسیم صبح که در موهای تو وزید، دل ناامید خواجو به شدت مضطرب شد.