شمارهٔ ۱۳
برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب
در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب
عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پر شکر
فتنه از چشم تو بیدارست و چشمت مست خواب
هر سؤالی کان ز دریا می کنم در باب موج
دیده می بینم که می گوید یکایک را جواب
هم عفی الله مردم چشمم که با این ضعف دل
می فشاند دمبدم بر چهره زردم گلاب
چون بیاد نرگس مستت روم در زیر خاک
روز محشر سر بر آرم از لحد مست و خراب
هر چه نتوان یافت در ظلمت ز آب زندگی
من همان در تیره شب می یابم از جام شراب
هیچکس بر تربت مستان نگرید جز قدح
هیچکس در ماتم رندان ننالد جز رباب
پیش ازین کیخسرو ار شبرنگ بر جیحون دواند
اشک ما راند بقطره دم بدم گلگون بر آب
هر که آرد شرح آب چشم خواجو در قلم
از سر کلکش بریزد رستهٔ دُرّ خوشاب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب
در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب
هوش مصنوعی: پس از شب تاریک، ای معشوق با زیبایی مشکیات، چادر خود را از چهرهات کنار بزن و بگذار که در سپیدهدم، نور خورشید خود را به ما نشان دهد.
عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پر شکر
فتنه از چشم تو بیدارست و چشمت مست خواب
هوش مصنوعی: جهان به خاطر زیبایی تو پر از شوق و شادی است و زیبایی تو به قدری شیرین و دلپذیر است که هر فریبی را از چشمان تو بیدار کرده و چشمان تو خود در خواب و آرامش به سر میبرند.
هر سؤالی کان ز دریا می کنم در باب موج
دیده می بینم که می گوید یکایک را جواب
هوش مصنوعی: هر سوالی که از دریا میپرسم، دربارهی موج به من پاسخ میدهد و میگوید که هر کدام را به تنهایی جوابگو خواهد بود.
هم عفی الله مردم چشمم که با این ضعف دل
می فشاند دمبدم بر چهره زردم گلاب
هوش مصنوعی: من از خداوند میخواهم که افراد نیکو را ببخشد، زیرا با این حال ناامیدی و ضعف در دلم، هر لحظه بر روی چهره زردم بوی خوش گلاب میپاشند.
چون بیاد نرگس مستت روم در زیر خاک
روز محشر سر بر آرم از لحد مست و خراب
هوش مصنوعی: وقتی به یاد چشمان جذاب و مستکنندهات بیفتم، روز قیامت از زیر خاک سر بر میآورم و در حالت مدهوشی و پریشانی به دنیا بازمیگردم.
هر چه نتوان یافت در ظلمت ز آب زندگی
من همان در تیره شب می یابم از جام شراب
هوش مصنوعی: هر چیزی که در تاریکی و ظلمت نمیتوان پیدا کرد، من آن را در شبهای تار مییابم، اما از جام شراب.
هیچکس بر تربت مستان نگرید جز قدح
هیچکس در ماتم رندان ننالد جز رباب
هوش مصنوعی: هیچکس بر خاک مستان اشک نمیریزد، مگر با جامی؛ و هیچکس در سوگ رندان، ناله نمیکند، جز با موسیقی.
پیش ازین کیخسرو ار شبرنگ بر جیحون دواند
اشک ما راند بقطره دم بدم گلگون بر آب
هوش مصنوعی: در گذشته، اگر کیخسرو، که یکی از شخصیتهای افسانهای ایران است، اسبش شبرنگ را بر روی رود جیحون میراند، اشکهای ما به قطرهقطره بر آب میافتاد و رنگ گلگون پیدا میکرد.
هر که آرد شرح آب چشم خواجو در قلم
از سر کلکش بریزد رستهٔ دُرّ خوشاب
هوش مصنوعی: هر کس که بخواهد توصیف اشکهای خواجو را با قلم خود بگوید، به طوری زیبا و دلنشین مینویسد که گویی دانههای مروارید دریا را با هنر خود به تصویر کشیده است.