شمارهٔ ۱۲۹
ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود
دلبربا می آیدم در چشم و دلبر می رود
بامدادان کان مه از خرگاه می آید برون
ز آتش رخسارش آب چشمه ی خور می رود
من بتلخی جان شیرین می دهم فرهاد وار
وز لب شیرین جانان آب شکر می رود
آتشی در سینه دارم کز درون سوزناک
دمبدم چون شمع مجلس دودم از سر می رود
گر بدامن اشک در پایم گهر ریزی کند
جای آن باشد چرا کو بر سر زر می رود
تیره می گردد سحرگه دیده ی سیارگان
بسکه دود آه من در چشم اختر می رود
می رود خونم ز چشم خونفشان تدبیر چیست
زانک هر ساعت که می آید فزونتر می رود
چنگ را بینم که هنگام صبوح از درد من
می کند فریاد و خون از چشم ساغر می رود
ای بهشتی پیکر از فردوس می آئی مگر
کز عقیق جانفزایت آب کوثر می رود
گر دل و دین در سر زلف تو کردم دور نیست
رخت مؤمن در سر تشویش کافر می رود
چون دبیر از حال خواجو می کند رمزی بیان
خون چشمش چون قلم بر روی دفتر می رود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترک تیرانداز من کز پیش لشکر می رود
دلبربا می آیدم در چشم و دلبر می رود
هوش مصنوعی: یک تیرانداز ترک در حالی که به سمت جبهه میرود، دلبری زیبا و دلربا به چشم و دل من میآید.
بامدادان کان مه از خرگاه می آید برون
ز آتش رخسارش آب چشمه ی خور می رود
هوش مصنوعی: صبح که میشود، مانند ماه از جایی بیرون میآید. نور چهرهاش مانند آب چشمهای است که از آتش میجهد.
من بتلخی جان شیرین می دهم فرهاد وار
وز لب شیرین جانان آب شکر می رود
هوش مصنوعی: من برای شیرینی جانم، با زحمت و دشواری مانند فرهاد sacrifices میکنم و از لب شیرین محبوبم، آب شکر جاری میشود.
آتشی در سینه دارم کز درون سوزناک
دمبدم چون شمع مجلس دودم از سر می رود
هوش مصنوعی: در دل من آتش شدیدی وجود دارد که به طور مداوم وجودم را میسوزاند و مانند شمعی که در مجالس روشن میشود، دود ناشی از آن به تدریج از سرم بالا میرود.
گر بدامن اشک در پایم گهر ریزی کند
جای آن باشد چرا کو بر سر زر می رود
هوش مصنوعی: اگر در دامان اشکهایم جواهرات بریزد، منطقی است چراکه این اشکها در مقایسه با زیورآلاتی که بر سرم میریزد، ارزش بیشتری دارند.
تیره می گردد سحرگه دیده ی سیارگان
بسکه دود آه من در چشم اختر می رود
هوش مصنوعی: در صبحگاه، نگاه سیارات به خاطر درد و غم من، به خاطر دودی که ناشی از آه و اندوه من است، تیره و تار میشود.
می رود خونم ز چشم خونفشان تدبیر چیست
زانک هر ساعت که می آید فزونتر می رود
هوش مصنوعی: چشمانم از گریه پر از خون میشوند و نمیدانم چگونه باید این وضعیت را مدیریت کنم، زیرا هر لحظه که میگذرد، درد و ناراحتیام بیشتر میشود.
چنگ را بینم که هنگام صبوح از درد من
می کند فریاد و خون از چشم ساغر می رود
هوش مصنوعی: چنگ را میبینم که در صبحگاه به خاطر درد من فریاد میزند و اشک از چشم جام میریزد.
ای بهشتی پیکر از فردوس می آئی مگر
کز عقیق جانفزایت آب کوثر می رود
هوش مصنوعی: ای آن کسی که با چهرهات یادآور بهشت هستی، آیا از جایی میآیی که آب کوثر به خاطر زیباییات جاری میشود؟
گر دل و دین در سر زلف تو کردم دور نیست
رخت مؤمن در سر تشویش کافر می رود
هوش مصنوعی: اگر عشق و ایمان مرا مجذوب زلف تو کرده، دور از انتظار نیست که چهره مؤمن در جستجوی کافر، دچار تردید و اضطراب شود.
چون دبیر از حال خواجو می کند رمزی بیان
خون چشمش چون قلم بر روی دفتر می رود
هوش مصنوعی: وقتی که نویسنده به حال خواجو اشاره میکند، اشکهای او مانند جوهری است که بر روی کاغذ میریزد و احساسات عمیقش را بازگو میکند.
حاشیه ها
1397/11/26 07:01
یاسر
مصراع دوم بیت ماقبل آخر:
رخت مؤمن در سر تشویش کافر می رود

خواجوی کرمانی