گنجور

شمارهٔ ۱۲۶

دیشب همه شب منزل من کوی مغان بود
وز ناله ی من مرغ صراحی بفغان بود
همچون قدحم تا سحر از آتش سودا
خون جگر از دیده ی گرینده روان بود
با طلعت آن نادره ی دور زمانم
مشنو که غم از حادثه ی دور زمان بود
بی شهد شکر ریز وی از فرط حرارت
چون شمع شبستان دل من در خفقان بود
باز از فلک پیر باومید وصالش
پیرانه سرم آرزوی بخت جوان بود
از جرعه ی می بزمگه باده گساران
چون چشم من از خون جگر لاله ستان بود
ناگاه ز میخانه برون آمد و بنشست
آن فتنه که آرام دل و مونس جان بود
در داد شرابی ز لب لعل و مرا گفت
در مجلس ما بی می نوشین نتوان بود
چون دید که از دست شدم گفت که خواجو
هشدار که پایت بشد از جای و چنان بود

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیشب همه شب منزل من کوی مغان بود
وز ناله ی من مرغ صراحی بفغان بود
هوش مصنوعی: دیشب، تمام شب در خانه‌ام جایی بود که مغان، نوشیدنی‌ها و شادی‌ها را می‌سازند و از صدای ناله‌ی من، پرنده‌ای به آواز درآمده بود.
همچون قدحم تا سحر از آتش سودا
خون جگر از دیده ی گرینده روان بود
هوش مصنوعی: مانند قد بلند من، تا صبح، آتش عشق در دل، خون جگر از چشم های گریانم جاری بود.
با طلعت آن نادره ی دور زمانم
مشنو که غم از حادثه ی دور زمان بود
هوش مصنوعی: به زیبایی و جذابیت آن انسان بی‌نظیر زمان توجه کن و نگو که غم و اندوه ناشی از حوادث و رویدادهای گذشته است.
بی شهد شکر ریز وی از فرط حرارت
چون شمع شبستان دل من در خفقان بود
هوش مصنوعی: بدون عسل و شیرینی، او به خاطر گرمای زیاد مانند شمعی در تاریکی شب، دل من را در فشار و ناراحتی قرار داده است.
باز از فلک پیر باومید وصالش
پیرانه سرم آرزوی بخت جوان بود
هوش مصنوعی: همچنان از آسمان کهن به وصال او امیدوارم، ولی در جوانی آرزوی خوشبختی خود را دارم.
از جرعه ی می بزمگه باده گساران
چون چشم من از خون جگر لاله ستان بود
هوش مصنوعی: از شراب عیش و خوشی، چشمان من مانند گل‌های لاله‌ای است که به خاطر خون دل، سرخ و زیبا شده‌اند.
ناگاه ز میخانه برون آمد و بنشست
آن فتنه که آرام دل و مونس جان بود
هوش مصنوعی: ناگهان آن پری که آرامش دل و همراه جان بود، از میخانه بیرون آمد و نشسته بود.
در داد شرابی ز لب لعل و مرا گفت
در مجلس ما بی می نوشین نتوان بود
هوش مصنوعی: در مراسمی که در آن بودم، شخصی از من خواست که از شرابی که با لب‌های خوش رنگش به من می‌دهد بنوشم و اشاره کرد که در چنین مجلسی، بدون نوشیدن شراب نمی‌توان خوش گذرانی کرد.
چون دید که از دست شدم گفت که خواجو
هشدار که پایت بشد از جای و چنان بود
هوش مصنوعی: وقتی او متوجه شد که من در خطر هستم، گفت: "خواجو، مراقب باش که از جا در نروید، اوضاع اینگونه است."