شمارهٔ ۱۲۵
خنک آن باد که بر خاک خراسان گذرد
خاصه بر گلشن آن سرو خرامان گذرد
واجب آنست که از حال گدا یاد کند
هر که بر طرف سراپرده ی سلطان گذرد
بلبل دلشده را مژده رساند ز بهار
باد شبگیر چو بر صحن گلستان گذرد
که رساند ز دل خسته ی جمعی پیغام
جز نسیمی که بر آن زلف پریشان گذرد
هیچ در خاطر یوسف گذرد کز غم هجر
چه بلا بر سر محنت کش کنعان گذرد
خضر بر حال سکندر مگرش رحم آید
گر دگر بر لب سرچشمه ی حیوان گذرد
عمر شیرین گذراندیم بتلخی لیکن
نبود عمر که بی صحبت جانان گذرد
قصّه ی آن نتوان گفت مگر روز وصال
هر چه بر خسته دلان در شب هجران گذرد
پیش طوفان سرشکم ز حیا آب شود
ابر گرینده که بر ساحل عمان گذرد
بگذشت آن مه و جان با دل ریشم می گفت
بنگر این عمر گرامی که بدینسان گذرد
حاجی از کعبه کجا روی بتابد خواجو
گر همه بادیه بر خار مغیلان گذرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خنک آن باد که بر خاک خراسان گذرد
خاصه بر گلشن آن سرو خرامان گذرد
هوش مصنوعی: باد خنکی که بر خاک خراسان میوزد، خاصتر از همه بر باغی است که سرسبز و خوشبوست و در آن سرو زیبایی حرکت میکند.
واجب آنست که از حال گدا یاد کند
هر که بر طرف سراپرده ی سلطان گذرد
هوش مصنوعی: هر کسی که از کنار درب سلطانی عبور کند، باید به یاد حال و وضعیت فقیران باشد و احساس خوشی یا ناراحتی آنها را در نظر داشته باشد.
بلبل دلشده را مژده رساند ز بهار
باد شبگیر چو بر صحن گلستان گذرد
هوش مصنوعی: بلبل که دلش شاد شده، خبر خوشی درباره آمدن بهار را از طریق باد شبهنگام میگیرد، وقتی که در میان گلستان پرسه میزند.
که رساند ز دل خسته ی جمعی پیغام
جز نسیمی که بر آن زلف پریشان گذرد
هوش مصنوعی: پیغام دلهای خسته جمعی به کسی نمیرسد جز نسیمی که به آرامی از روی موی آشفتهاش عبور میکند.
هیچ در خاطر یوسف گذرد کز غم هجر
چه بلا بر سر محنت کش کنعان گذرد
هوش مصنوعی: آیا یوسف به یاد میآورد که چه مصیبتهایی به خاطر دوری از او بر سر کنعانیان میآید؟
خضر بر حال سکندر مگرش رحم آید
گر دگر بر لب سرچشمه ی حیوان گذرد
هوش مصنوعی: خضر با دیدن حال سکندر آیا به او رحم میکند، اگر او دوباره بر لب سرچشمهی زندگی بگذرد؟
عمر شیرین گذراندیم بتلخی لیکن
نبود عمر که بی صحبت جانان گذرد
هوش مصنوعی: ما مدت زیادی را با شیرینی و خوشی سپری کردیم، اما هیچگاه زندگی را بدون حضور محبوب نمیتوان به سر برد.
قصّه ی آن نتوان گفت مگر روز وصال
هر چه بر خسته دلان در شب هجران گذرد
هوش مصنوعی: تنها در روز وصال میتوان داستان آن را روایت کرد، زیرا هر آنچه بر دلهای خسته در شب جدایی میگذرد، بیانکردنی نیست.
پیش طوفان سرشکم ز حیا آب شود
ابر گرینده که بر ساحل عمان گذرد
هوش مصنوعی: زمانی که طوفانی در حال وزیدن است، اشک من از شرم مانند آبی میشود که از ابر بارانی در میآید و به سمت ساحل عمان میرسد.
بگذشت آن مه و جان با دل ریشم می گفت
بنگر این عمر گرامی که بدینسان گذرد
هوش مصنوعی: زمانی که آن ماه زیبا و دوستداشتنی گذشت، من با قلبی آسیبدیده به خودم میگفتم که نگاه کن، این عمر گرامی چطور به این سرعت میگذرد.
حاجی از کعبه کجا روی بتابد خواجو
گر همه بادیه بر خار مغیلان گذرد
هوش مصنوعی: حاجی که به کعبه میرود، هرگز نمیتواند به بتهای بیارزش روی آورد، حتی اگر تمامی سفرها و راهها را بر روی خارهای سخت و ناهموار بگذرانید.

خواجوی کرمانی