گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

اگر آن ماه مهربان گردد
غم دل غمگسار جان گردد
آنک چون نامش آورم بزبان
همه اجزای من زبان گردد
ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد
چون کنم نقش ابرویش بر دل
قد چون تیر من کمان گردد
مه ز شرم جمال او هر ماه
در حجاب عدم نهان گردد
یا رب این آسیاب دولابی
چند بر خون عاشقان گردد
چون دلم با غم تو گوید راز
در میان خامه ترجمان گردد
از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد
چون ز لعلت سخن کند خواجو
شکر از منطقش روان گردد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر آن ماه مهربان گردد
غم دل غمگسار جان گردد
هوش مصنوعی: اگر آن ماه زیبا و مهربان شود، دل غمگین هم آرامش می‌یابد و جان شاد می‌گردد.
آنک چون نامش آورم بزبان
همه اجزای من زبان گردد
هوش مصنوعی: وقتی نام او را بر زبان بیاورم، همه وجودم بلعکس زبان باز می‌کنند و به سخن می‌آیند.
ور کنم یاد ناوک چشمش
مو بر اعضای من سنان گردد
هوش مصنوعی: اگر به یاد تیرگی نگاه او بیفتم، موهای بدنم مثل نیزه‌ای تیز و برنده می‌شود.
چون کنم نقش ابرویش بر دل
قد چون تیر من کمان گردد
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم زیبایی ابرویش را بر دل خود نقش بزنم هنگامی که قامتش همچون تیر، من را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟
مه ز شرم جمال او هر ماه
در حجاب عدم نهان گردد
هوش مصنوعی: ماه به خاطر زیبایی او از شرم، در هر دوره به نوعی در پوشش عدم پنهان می‌شود.
یا رب این آسیاب دولابی
چند بر خون عاشقان گردد
هوش مصنوعی: ای خدای من، این آسیاب بزرگ چقدر بر روی خون عاشقان می‌چرخد و آنها را زیر پا می‌گذارد.
چون دلم با غم تو گوید راز
در میان خامه ترجمان گردد
هوش مصنوعی: وقتی که دل من با غم تو سخن بگوید، کلامم به صورت نوشتار منتقل می‌شود.
از لبت هر که او نشان پرسد
چون دهان تو بی نشان گردد
هوش مصنوعی: اگر کسی از تو بپرسد که نشانه عشق و احساساتت چیست، چه جوابی می‌دهی وقتی که لبانت بی‌نشانه و خاموش هستند؟
چون ز لعلت سخن کند خواجو
شکر از منطقش روان گردد
هوش مصنوعی: زمانی که خواجو از زیبایی‌های تو صحبت کند، کلماتش شبیه شکر شیرین و دلنشین می‌شود.