شمارهٔ ۱۱۴
تا ترا برگ ما نخواهد بود
کار ما را نوا نخواهد بود
از دهانت چنین که می بینم
کام جانم روا نخواهد بود
چین زلف ترا اگر به مثل
مشک خوانم خطا نخواهد بود
سر پیوند آرزومندان
خواهدت بود یا نخواهد بود
می صافی بده که صوفی را
هیچ بی می صفا نخواهد بود
آنکه بیگانه دارد از خویشم
با کسی آشنا نخواهد بود
چند رانیم اشک در عقبش
کالتفاتش به ما نخواهد بود
سخن یار اگر بود دشنام
ورد ما جز دعا نخواهد بود
ماجرائی که اشک می راند
به از آن ماجرا نخواهد بود
خیز خواجو که هیچ سلطانرا
غم کار گدا نخواهد بود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا ترا برگ ما نخواهد بود
کار ما را نوا نخواهد بود
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به ما نپیوستهای، کار ما رونق نخواهد داشت.
از دهانت چنین که می بینم
کام جانم روا نخواهد بود
هوش مصنوعی: از حرفهایی که از دهانت میشنوم، به نظرم نمیرسد که دل من بتواند آن را بپذیرد و آرامش پیدا کند.
چین زلف ترا اگر به مثل
مشک خوانم خطا نخواهد بود
هوش مصنوعی: اگر زلفهای تو را مانند مشک توصیف کنم، اشتباهی نداشتهام.
سر پیوند آرزومندان
خواهدت بود یا نخواهد بود
هوش مصنوعی: آیا سرنوشت تو به آرزوهای دیگران وابسته است یا نه؟
می صافی بده که صوفی را
هیچ بی می صفا نخواهد بود
هوش مصنوعی: به من شراب خالص بده، زیرا هیچ چیز دیگری نمیتواند روح صوفی را پاک و سرشار کند.
آنکه بیگانه دارد از خویشم
با کسی آشنا نخواهد بود
هوش مصنوعی: کسی که با خودیهایش بیگانه است، نمیتواند با دیگران ارتباطی دوستانه و صمیمی برقرار کند.
چند رانیم اشک در عقبش
کالتفاتش به ما نخواهد بود
هوش مصنوعی: ما هرچقدر هم که اشک بریزیم، غم و اندوه او بر ما تأثیری نخواهد داشت.
سخن یار اگر بود دشنام
ورد ما جز دعا نخواهد بود
هوش مصنوعی: اگر از زبان محبوبمان ناسزا بشنویم، جز دعا کردن چیزی دیگر نخواهیم گفت.
ماجرائی که اشک می راند
به از آن ماجرا نخواهد بود
هوش مصنوعی: هیچ داستانی قابل مقایسه با آنچه که اشک و احساس را میسازد، نخواهد بود.
خیز خواجو که هیچ سلطانرا
غم کار گدا نخواهد بود
هوش مصنوعی: برخیز خواجو، زیرا هیچ سلطانی نگران اوضاع و مشکلات افراد فقیر نخواهد بود.
حاشیه ها
1391/08/19 09:11
بزرگمهر
ب 5} هسج} هیچ

خواجوی کرمانی