گنجور

فصل نهم

چون نفس خیر و فاضل باشد و بر نیل فضیلت و تحصیل سعادت متوفر و به اقتنای علوم حقیقی و معارف یقینی مشعوف، واجب بود بر صاحبش اهتمام به اموری که مستدعی محافظت این شرایط و اقامت این مراسم باشد، و چنانکه قانون حفظ صحت در طب استعمال ملایم مزاج بود قانون حفظ صحت نفس ایثار معاشرت و مخالطت کسانی باشد که در خصال مذکور با او مشاکل و مشارک باشند، چه هیچ چیز را در نفس تأثیر زیادت از تأثیر جلیس و خلیط نبود؛ و همچنین احتراز از مؤانست و مجالست کسانی که بدین مناقب متحلی نباشند، و علی الخصوص از اختلاط اهل شر و نقص، مانند گروهی که به مسخرگی و مجون شهرت یافته باشند یا همت به اصابت قبایح شهوات و نیل فواحش لذات مصروف گردانیده، چه تجنب از این طایفه حافظ این صحت را مهم ترین شرطی و واجب ترین چیزی بود؛ و همچنان که از مخالطت ایشان حذر واجب بود از اصغای احادیث و حکایات و استماع اخبار و مجازات و روایت اشعار و مزخرفات و حضور مجالس و محافل ایشان، خاصه وقتی که به استطابت نفس و میل طبیعت مشوب خواهد بود، حذر واجب بود. چه از حضور یک مجمع یا از استماع یک نادره یا از روایت یک بیت در آن شیوه چندان وسخ و خبث به نفس تعلق گیرد که تطهیر ازان جز به روزگار دراز و معالجات دشوار میسر نگردد، و بسیار بود که امثال آن حال سبب فساد فاضلان مبرز و ماده غوایت عالمان مستبصر شده باشد تا به جوانان مستعد و متعلمان مسترشد چه رسد!

و سبب آنست که محبت لذات بدنی و شوق به راحات جسمانی در طبیعت انسانی مرکوز است، از جهت نقصاناتی که به حسب جبلت اول در او مفطور شده است، و اگر نه سبب زمام عقل و قید حکمت بودی کافه نوع به این بلا مبتلا شدندی، و اقتصار افاضل و قناعت سعدا و اماثل بر مقدار ضروری متمشی نگشتی. و باید که دانسته باشد که مؤانست دوستان حقیقی و مداخلت با یاران موافق در مزاح مستعذب و حکایت مستطاب و فکاهت محمود که مستدعی لذت مباح و مرخص بود، بر وجهی که مقدر آن عقل باشد نه شهوت، و از حد توسط به درجه اسراف یا مرتبه نقصان نینجامیده بود، داخل نباشد در آنچه ازان احتراز فرمودیم؛ چه انبساط را نیز مانند دیگر اخلاق دو طرف بود، یکی با اجانب افراط و به سمت مجون و خلاعت و فسق موسوم، و دیگر با جانب تفریط و به تعریف فدامت و عبوست و تند خوئی معروف و مذموم، و مرتبه وسط که بر شرایط اعتدال مشتمل بود به هشاشت و طلاقت و حسن عشرت مشهور بود و استحقاق اسم ظرافت بر صاحب این رتبت مقصور.

و از اسباب حفظ صحت نفس التزام وظایف افعال حمیده بود، چه از قبیل نظریات و چه از قبیل عملیات، بر وجهی که روز به روز نفس را به خروج از عهده وظیفه ای از هر یک مؤاخذت می کند، و اخلال و اهمال آن به هیچ وجه جایز نشمرد، و این معنی به جای ریاضت بدنی است در طب جسمانی، و مبالغت اطبای نفس در تعظیم امر این ریاضت از مبالغت اطبای بدن در تعظیم نفی آن ریاضت بیشتر باشد، چه نفس چون از مواظبت نظر معطل شود، و از فکر درحقایق و غوص در معانی اعراض کند، به بله و بلادت گراید، و مواد خیرات عالم قدس ازو منقطع شود، و چون از حلیت عمل عاطل گردد با کسل الفت گیرد و به هلاکت نزدیک شود، چه این عطلت و تعطیل مستلزم انسلاخ از صورت انسانیت و رجوع با رتبت بهایم بود، و انتکاس حقیقی این است، نعوذ بالله منه.

اما چون طالب نوآموز ارتیاض به امور فکری و ملازمت علوم چهارگانه عادت کند با صدق الفت گیرد و مؤونت نظر و رویت را سبک شمرد و با حق مستأنس شود، و طبعش از باطل و سمعش از دروغ متنفر گردد تا چون به درجه کمال نزدیک شود و به نظر دقیق با مطالعه حکمت پردازد برمستودعات و ذخایر و اسرار و غوامض آن علم ظفر یابد و به درجه اقصی برسد، و اگر این طالب، در علم و براعت، یگانه روزگار و بر سرامده اقران شود باید که عجب او به علم خویش او را از مواظبت بر وظیفه معتاد و طلب زیادت منع نکند، و با خود مقرر دارد که علم را نهایت نیست، و فوق کل ذی علم علیم. و باید که در معاودت درس آنچه مکشوف می شود غفلت نبرزد و تکرار و تذکار آن را ملکه کند، که آفت علم نسیان است، و سخن حسن بصری رضی الله عنه به هر وقت یاد می کند که: إقدعوا هذه النفوس فإنها طلعه و حادثوها فإنها سریعه الدثور چه این کلمات با قلت حروف و غایت فصاحت و استیفای شرایط بلاغت مشتمل است بر فواید بسیار.

و باید که حافظ صحت نفس را مقرر بود که نعمتهای شریف و ذخایر عظیم و مواهب نامتناهی را محافظت می کند، و کسی که بی بذل اموال و تجشم مشقتها و تکلف مؤونتها به چندین کرامت و نعمت مخصوص شود، پس به اعراض و اغماض و تکاسل و تغافل آن را به باد دهد و عاری و خالی بماند، بحقیقت مغبون و ملوم باشد و از رشد و توفیق بی بهره، و محروم، خاصه که می بیند که طالبان نعمتهای عرضی و خاطبان فواید مجازی چگونه تحمل مشاق سفرهای دور و قطع بیابانهای مخوف و عبره کردن دریاهای مضطرب و تعرض انواع مکروه و اسباب تلف نفس از سباع و قطاع و غیر آن ایثار می کنند، و در اغلب احوال با مقاسات این اهوال خائب و خاسر می مانند، و به ندامات مفرط و حسرات مهلک که مستدعی قطع انفاس و قلع ارواح بود مبتلا می گردند، و اگر بر چیزی از مطالب ظفر می یابند آسیب زوال و انتقال بر عقب است و به بقای آن وثوقی و استظهاری نه، چه مواد آن از امور خارجی و اسباب عرضی فراهم آمده است، و خارجیات از حوادث سلامت نیابد و طوارق زمانه را بدو تطرق بود، و خوف و اشفاقی و تعب نفس و خاطری که در مدت بقا به سبب محافظت طاری شود خود نامتناهی باشد.

و اگر طالب این نوع، پادشاهی یا یکی از خواص و مقربان حضرت او بود، انواع مکاره و شداید در باب او تضاعف پذیرد و علاوه مزاحمت روزگار و منازعت حساد، چه از دور و چه از نزدیک، با شدت حاجت به کثرت مواد و مؤونات که در اصلاح خدم و حشم و رعایت جوانب اولیا و اعدا ضروری باشد، مضاف شود، و مع ذلک استزادت و اعتراض و نسبت به تقصیر و عیب از نزدیکان و متصلان که بر ارضای یکی از ایشان قادر نبود، تا به ارضای همه جماعت چه رسد، بر تواتر و توالی متصل، و پیوسته از اخص خواص بل از اولاد و حرم و دیگر حواشی و خدم استماع کلماتی کند که از صعوبت و شدت و تهییج غیظ و غضب و عدم تمکن از اظهار و تشفی به سبب رعایت مصلحت مرگ به آرزو خواهد، و باز این جمله از تحاسد و تنازع اعوان و انصار و مکاتبات اعدا و مواطات اضداد بر جان ناایمن بود.

و چندانکه زیردستان جنود زیادت باشند دل مشغولی به کار ایشان و حفظ تربیت و وجوه ارزاق در زیادت بود، چه آن قوم هیچ مؤونت کفایت ناکرده بنقد سبب مزید فکر و حیرت و کراهیت او می شوند و چنین کس اگرچه در تصور خلق توانگر و بی نیاز بود اما در حقیقت از همه درویش تر باشد، چه درویشی عبارت از احتیاج است و احتیاج به اندازه محتاج الیه، پس هر که در سد حاجت او مواد دنیاوی بیشتر بکار شود درویشی او بیشتر بود، و هر که حاجت او به منافع و مواد کمتر بود توانگری او بیشتر بود، و از انیجاست که اغنی الاغنیاء خدای، تعالی، است که او را به هیچ چیز و هیچ کس احتیاج نیست و ملوک محتاج ترین خلق اند به مقتنیات و اموال، پس درویش ترین خلق ایشان باشند. و امیر المؤمنین ابوبکر صدیق، رضی الله عنه، گفته است در خطبه ای که أشقی الناس فی الدنیا و آلاخره الملوک، بعد ازان صفت ملوک کرده است و گفته که هر که به درجه پادشاهی رسد خدای رغبت او از آنچه در تصرف او بود صرف کند تا بر طلب آنچه در تصرف دیگران بود حریص گردد، و اسباب انقطاع حیات او بسیار شود، و استشعار بر دل او استیلا یابد؛ بر اندک حسد برد و از بسیار در خشم شود و از سلامت سآمت نماید و از ادراک لذت بهاء و شکوه محروم ماند، نه از چیزی اعتبار گیرد و نه بر کسی اعتماد کند، و مانند درم روی کشیده و سراب فریبنده به ظاهر شادی نمای و در باطن اندوه افزای باشد، و چون دولت او به آخر رسد و ماده عمر منقطع شود حق، سبحانه و تعالی، بر مقتضای عدالت با او در حساب مناقشت کند و در عفو مضایقت ألا ان الملوک هم المرحومون. تا اینجا سخن اوست، و الحق درصفت احوال ملوک بر هدف صواب زده است.

استاد ابوعلی، رحمه الله علیه، می گوید: از بزرگترین پادشاهان روزگار مشاهده کرده ام که این کلمات را استعادت می کرد و از مطابقت این معانی با احوال خویش در باطن تعجب می نمود، و کسانی که در ظاهر احوال ملوک نگرند و زینت و مسند و سریر و مفرش و ملبس و غلامان و بندگان و نواب و حجاب و خدم و حشم و مواکب و جنایت و کوکبه و دبدبه ایشان بینند، گمان برند که بدین تجمل و تجبر ایشان را ابتهاج و مسرت و تمتع و لذت بی نهایت باشد، لا لعمر الله، که ایشان در اثنای این احوال از افکار نظارگیان غافل باشند، و به اندیشه های ضروری از تدبیر و ترتیب کار خویش، چنانکه بعضی شرح داده آمد، مشغول. و اگر کسی خواهد، از حال مالک و ملک او، اگرچه اندک بود، دلیل تواند ساخت بر حال ملک و ملک او و اگرچه بسیار بود. و به تجربه و قیاس این معنی اعتبار گیرد تا آنچه گفتیم او را واضح شود. و تواند بود که اگر کسی ناگاه به ریاستی یا پادشاهیی رسد روزی چند، در ابتدا ازان التذاذی یابد، و چون چشمش بر مشاهده آن اسباب بنشیند بعد ازان آن را چون دیگر امور طبیعی شمرد و القای بصر بر چیزهایی کند که از دایره تصرف او خارج افتد و بر اقتنای آن حرص نماید، تا اگر فی المثل دنیا و آنچه در دنیاست بدو دهند تمنای وجود عالمی دیگر کند، و یا همتش در طلب بقای ابدی و ملک حقیقی ترقی نماید، تا جملگی امور پادشاهی و اسباب جهانداری برو وبال شود. فی الجمله حفظ ملک و ضبط مملکت در غایت صعوبت بود از جهت انحلالی که دنیا در طبیعت دارد و تلاشی و تفرقی که استجماع ذخائر و کنوز و اجتماع عساکر و جنود را در عقب است و آفات و احداثی که به دیگر اصناف یسار و ثروت متطرق شود. اینست حال طالبان نعمتهای مجازی.

و اما نعمتهای حقیقی که در ذوات افاضل و نفوس ارباب فضائل موجود بود مفارقت آن به هیچ آفت صورت نبندد چه موهبت حضرت ربوبیت از وصمت استرداد منزه باشد، چنانکه گفته اند:

داده خویش چرخ بستاند
نقش الله جاودان ماند

و واهب آن خیرات به استثمار آن امر کرده است، اگر امتثال نماییم هر لحظه نعمتی دیگر ثمره دهد تا آنگاه که نعیم ابدی حاصل شود، و اگر ضایع گذاریم به شقاوت و هلاکت خویش رضا داده باشیم، و کدام غبن و خسران بود بیشتر ازانکه اضاعت جواهر نفیس باقی ذاتی حاضر کنند و در طلب اغراض خسیس فانی عرضی غایب ایستند تا اگر بعد اللتیا والتی چیزی ازان بدست آرند با طالب آن بنماند، و هراینه آن را از پیش او یا او را از پیش آن برگیرند؟

و حکیم ارسطاطالیس گفته است کسی که بر کفاف قادر بود و به اقتصاد زندگانی تواند کرد نشاید که به فضله طلبیدن مشغول گردد چه آن را نهایتی نبود و طالب آن مکارهی بیند که آن را نهایتی نبود، و ما پیشتر به کفاف و اقتصاد اشارت کرده ایم و گفته که: غرض صحیح ازان مداوات آلام و اسقام است مانند جوع و عطش و تحرز از وقوع در آفات و عاهات، نه قصد لذاتی که حقایق آن آلام بود و اگرچه بظاهر لذت نماید، بل مستوفی ترین لذتی صحت بود که از لوازم اقتصاد است. پس معلوم شد که در اعراض از آن لذت، هم صحت است و هم لذت، و در اقدام بران، نه لذت است و نه صحت.

و اما کسی که بر قدر سد ضرورت قادر نباشد و به سعی و طلب محتاج شود باید که از مقدار حاجت مجاوزت نکند، و از استیلای حرص و تعرض مکاسب دنی احتراز نماید و در معامله طریق مجامله نگاه دارد، و چنان فرانماید که او را از روی اضطرار در کاری خسیس خوض می باید کرد، و در دیگر جانورانی که چون شکم ایشان سیر شود از سعی در طلب زیادت کنند تأمل کند، چه بعضی از اصناف حیوانات به تناول جیفه ای و بعضی به تناول روثی روزگار گذرانند، و بدان قدر که قسمت ایشان افتد قانع و راضی شوند و تقزز و تنفر جز از اقوات اضداد خویش، مانند جعل و منج انگبین از غذای یکدیگر، ننمایند.

پس چون نسبت هر حیوانی با قوت خاص او چون نسبت دیگر حیواناتست با اقوات ایشان، و هر یکی بدان قدر که به حفظ بقای ایشان وفا کند قانع و خوشدل اند، مردم نیز که به سبب مساهمت ایشان در نفس حیوانی به غذا محتاج شده است باید که در اقوات و اغذیه هم بدین نظر نگرد و آن را بر ثقلی که به اخراج و دفع آن احتیاج دارد در باب ضرورت فضل مزیتی ننهد، و اشتغال عقول به تخیر اطعمه و افنای اعمار در تمتع بدان همچون تکاسل و تقاعد از طلب مقدار ضروری قبیح شمرد، و یقین شناسد که تفضیل ماده دخل بر ماده خرج، و استحسان سعی در طلب یکی از هر دو بدون دیگر یک، از مقتضای طبع است نه از روی عقل، چه طبیعت را به ماده دخل از جهت آنکه بدل مایتحلل ازو حاصل خواهد کرد فضل عنایتی است، و از آن روی که بر چیزی که جزوی از بدن خواهد شد مشتمل است آن را ملایم می شمرد، و ماده خرج را چون صلاحیت این معنی ازو زایل شده است، و سبب استفراغ موضع و خالی کردن جایگاه بدل، نفی می کند و منفر می شمرد؛ و تتبع عقل طبع را در این معنی هم از جنس استخدام اخس اشرف را باشد، چنانکه بارها گفتیم.

و باید که حافظ صحت نفس تهییج قوت شهوت و قوت غضب نکند در هیچ حال بلکه تحریک ایشان با طبع گذارد و غرض ازین آنست که بسیار بود که به تذکر لذتی که در وقت راندن شهوتی یا در حال رفعت رتبتی احساس کرده باشند شوقی به اعادت مثل آن وضع اکتساب کنند، و آن شوق مبدأ حرکتی شود تا رویت را در تحصیل آن معنی که مطلوب شوق بود استعمال باید کرد، و قوت نطق را در ازاحت علت نفس حیوانی استخدام کرد، چه توصل به مقصود جز بر این وجه صورت نبندد؛ و این حال شبیه بود به حال کسی که ستوری تند یا سگی درنده را تهییج کند، پس به تدبیر خلاص یافتن ازو مشغول گردد، و ظاهر است که جز دیوانگان بر چنین حرکات اقدام ننماید. ولیکن چون عاقل هیجان این دو قوت با مزاج گذارد، دواعی طبیعت خود به کفایت این مهم قیام کنند، چه ایشان را در این باب به مدد و معونت فکر و ذکر زیادت حاجتی نیفتد، و چون در وقت هیجان مقدار آنچه حفظ صحت بدن بران مقدر بود و در تبقیه نوع ضروری باشد به توسط تفکر و تذکر معین کند تا در استعمال تجاوز حد لازم نیاید، امضای سیاست ربانی و تمشیت مقتضای مشیت او به تقدیم رسانیده باشد.

و همچنین باید که نظر دقیق براصناف حرکات و سکنات و اقوال و افعال و تدابیر و تصرفات مقدم دارد، تا بر حسب اجرای عادتی مخالف ارادت عقلی چیزی ازو صادر نشود، و اگر یک دو نوبت آن عادت سبقت یابد و فعلی مخالف عزم از او در وجود آید، عقوبتی به ازای آن گناه التزام باید نمود؛ مثلا اگر نفس به مطعومی مضر مبادرت کند در وقتی که احتما مهم بود او را مالش دهد به امتناع از طعام و التزام صیام چندانکه مصلحت بیند، و در توبیخ و تغییر او به انواع ایلام مبالغت کند. و اگر در غضبی نه به جایگاه مسارعت کند او را به تعرض سفیهی که کسر جاه او کند یا به نذر صدقه ای که بر او دشوار آید تأدیب کند. در کتب حکما آورده اند که اقلیدس صاحب هندسه سفهای شهر خویش را در سر به مزد گرفتی تا برملا او را توبیخ کردندی و نفس او ازان مالش یافتی.

و اگر از نفس خویش کسلی نه به موضع احساس کند او را به مشقت مزید اعمال صالحه و مقاسات تعبی زاید بر معهود تکلیف کند. فی الجمله اموری در پیش خویش نهد که اختلال و رخصت را دران مجال ندهد، تا نفس مخالفت عقل در باقی کند و تجاوز از رسم او جایز نشمرد.

و باید که در عموم اوقات از ملابست رذایل و مساعدت اصحاب آن احتیاط نماید و صغایر سیئات را حقیر نشمرد، و در ارتکاب آن طالب رخصت نشود، چه این معنی بتدریج بر ارتکاب کبائر باعث گردد.

و اگر کسی در مبدأ جوانی ضبط نفس از شهوات و حلم نمودن در وقت سورت غضب و محافظت زبان و تحمل از اقران عادت گرفته باشد ملازمت این آداب برو دشوار نبود، چه پرستارانی که به خدمت سفها مبتلا شوند بر سفاهت و شتم اعراض فرسوده گردند و استماع انواع قبایح بر ایشان آسان شود، بحدی که ازان متأثر نشوند، بل گاه بود که بر امثال آن کلمات خنده های بی تکلف ازیشان صادر شود و آن را به بشاشت و خوش طبعی تلقی نمایند و اگرچه پیش ازان در نظائر آن احوال احتمال جایز نشمرده باشند و از انتقام به کلام و تشفی به جواب تحاشی ننموده؛ همچنین بود حال کسی که با فضیلت الفت گیرد و از مجارات سفیهان و محاوره ایشان اجتناب نماید.

و باید که به استعداد صبر و حلم پیش از حرکت شهوت و غضب استظهار و عدت حاصل کرده باشد و به پادشاهان حازم، که پیش از هجوم اعادی در مدت مهلت و امکان مجال رویت به اصناف آلات و استحکام حصون مستعد مقاومت ایشان شوند، اقتدا نموده.

و باید که حافظ صحت نفس عیوب خویش به استقصای تمام طلب کند، و بران اقتصار ننماید که جالینوس حکیم می گوید، در کتابی که در تعرف مردم عیوب نفس خویش را ساخته است، که: « چون هر شخصی نفس خود را دوست دارد معایب او برو مخفی ماند و آن را، و اگرچه ظاهر بود، ادراک نکند » پس در تدبیر آن خلل گفته است: « باید که دوستی کامل فاضل اختیار کند و بعد از طول مؤانست او را اخبار دهد که علامت صدق مؤدت او آنست که از عیوب نفس این شخص اعلام واجب داند تا ازان تجنب نماید، و در این باب عهدی استوار بر او گیرد و بدان راضی نشود که گوید « بر تو هیچ عیوب نمی بینم » بلکه با او به عتاب درآید و استکراه این سخن اظهار کند و او را به خیانت تهمت نهد و با سؤال اول معاودت نماید و الحاح زیادت بجای آرد، پس اگر بر اخبار ناکردن اصرار کند اندوهی تمام بر آن سخن و اعراضی صریح ازو فرانماید تا به چیزی از آنچه مقتضی تعییر داند اعتراف کند، و چون بدین مقام رسد البته انکاری اظهار نکند و در مواجهه او قبضی و کراهیتی فراخویشتن نیارد، بل به مباسطت و ابتهاج و مسرت آن را تلقی کند، و شکر آن به روزگار و در اوقات خلوت و مؤانست بگزارد، تا آن دوست هدیه و تحفه او اعلام او از عیوب شمرد، پس آن عیب را به چیزی که اقتضای محو آثار و قلع رسوم کند معالجت به تقدیم رساند، تا ثقت آن دوست به قول او و بدانکه غرض او بر اصلاح نفس خویش مقصور است مستحکم شود و از معاودت نصیحت انقباض ننماید ».

تا اینجا سخن جالینوس است اما چنین دوست عزیز الوجود تواند بود، و در اکثر اوقات طمع از انتفاع به چنین مردم منقطع، و یمکن که دشمن از دوست در این مقام با منفعت تر بود، چه دشمن در اظهار عیوب احتشامی نگاه ندارد و بر آنچه داند اقتصار نکند بلکه مجاوزت حد و تمسک به انواع افترا و بهتان نیز استعمال کند. پس مردم را بر عیوب خود تنبیه افتد و در آنچه افترا کرده باشد نفس را متهم شناسد و احتیاط خللی که متوقع بود بجای آرد.

و هم جالینوس در مقالتی دیگر گفته است که: خیار مردمان را به اعدا انتفاع باشد، و معنی همین است که یاد کردیم.

و یعقوب کندی که از حکمای اسلام بوده است می گوید: باید که طالب فضیلت از صورتهای آشنایان خویش آینه ای سازد تا از هر صورتی وضعی که مستتبع سیئه ای افتد استفادت کند، و بر سیئات خود اطلاع یابد، یعنی تفقد سیئات مردمان کند و بر هر یکی ازان، خود را به مذمت و عتاب ملامت کند، چنانکه گویی مگر آن فعل ازو صادر شده است، و در آخر هر شبانروزی تفحص هر فعلی که در آن شبانروز کرده باشد به استقصا، بی اهمال فعلی، به تقدیم رساند، چه زشت باشد که در حفظ آنچه انفاق آن اتفاق افتاده بود از سنگ پاره های رکیک و گیاه ریزه های خشک که به عدم آن چیزی از ما ناقص نشود اجتهاد کنیم و در حفظ آنچه از ذوات ما انفاق می افتد که بقای ما بر توفیر آن مقدر است و فنای ما بر تقصیر آن مقصور، اهمال نماییم، و چون بر سیئه ای وقوف یابیم در ملامت نفس مبالغت واجب دانیم، و حدی بر او اقامت کنیم که در تضییع آن رخصت را راه ندهیم؛ چه اگر چنین کنیم نفس از مساوی ارتداع نماید و با حسنات الف گیرد. و همیشه باید که قبایح در پیش خاطر ما بود تا آن را فراموش نکنیم و همین شرط در حسنات رعایت کنیم تا از ما فوت نشود.

پس گفته است: و باید که بران قناعت نکنیم که مانند دفترها و کتابها افادت حکمت کنیم دیگران را و خود ازان بی نصیب، یا مانند سنگ افسان باشیم که آهن تیز کند و خود نتواند برید، بل باید که چون آفتاب افاضت نور کنیم از ذات خویش بر ماه تا او را به خود مشابهت دهیم و اگرچه نور او از نور آفتاب قاصر بود؛ و حال ما در افاضت فضایل همین حال بود.

تا اینجا سخن کندی است و این معانی از سخن دیگران به مبالغت نزدیکتر است در این باب، والله اعلم بالصواب.

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون نفس خیر و فاضل باشد و بر نیل فضیلت و تحصیل سعادت متوفر و به اقتنای علوم حقیقی و معارف یقینی مشعوف، واجب بود بر صاحبش اهتمام به اموری که مستدعی محافظت این شرایط و اقامت این مراسم باشد، و چنانکه قانون حفظ صحت در طب استعمال ملایم مزاج بود قانون حفظ صحت نفس ایثار معاشرت و مخالطت کسانی باشد که در خصال مذکور با او مشاکل و مشارک باشند، چه هیچ چیز را در نفس تأثیر زیادت از تأثیر جلیس و خلیط نبود؛ و همچنین احتراز از مؤانست و مجالست کسانی که بدین مناقب متحلی نباشند، و علی الخصوص از اختلاط اهل شر و نقص، مانند گروهی که به مسخرگی و مجون شهرت یافته باشند یا همت به اصابت قبایح شهوات و نیل فواحش لذات مصروف گردانیده، چه تجنب از این طایفه حافظ این صحت را مهم ترین شرطی و واجب ترین چیزی بود؛ و همچنان که از مخالطت ایشان حذر واجب بود از اصغای احادیث و حکایات و استماع اخبار و مجازات و روایت اشعار و مزخرفات و حضور مجالس و محافل ایشان، خاصه وقتی که به استطابت نفس و میل طبیعت مشوب خواهد بود، حذر واجب بود. چه از حضور یک مجمع یا از استماع یک نادره یا از روایت یک بیت در آن شیوه چندان وسخ و خبث به نفس تعلق گیرد که تطهیر ازان جز به روزگار دراز و معالجات دشوار میسر نگردد، و بسیار بود که امثال آن حال سبب فساد فاضلان مبرز و ماده غوایت عالمان مستبصر شده باشد تا به جوانان مستعد و متعلمان مسترشد چه رسد!
هوش مصنوعی: نفس انسان وقتی که نیکو و پر از فضیلت باشد و در راستای کسب فضیلت و سعادت جدیت داشته باشد، باید بر حفظ این ویژگی‌ها و انجام کارهای لازم برای آن توجه کند. مانند قانون حفظ سلامت در پزشکی که نیاز به نظم و سازگاری دارد، برای سالم نگه‌داشتن نفس نیز لازم است با افرادی معاشرت کند که ویژگی‌های خوبی دارند و با او هم‌سویند. زیرا تأثیر هم‌نشینان بر نفس انسان بسیار زیاد است. همچنین باید از دوستی و معاشرت با کسانی که در امور ناپسند غرق شده‌اند و به زشتی‌ها و فساد معروف هستند، پرهیز کند. دوری از این افراد مهم‌ترین شرط و ضروری‌ترین اقدام برای حفظ نفس است. علاوه بر این، لازم است از شنیدن داستان‌ها و اخبار ناپسند و حضور در مجالس و محافل چنین افرادی نیز خودداری کند، خصوصاً زمانی که نفس به آن‌ها تمایل دارد. زیرا حضور در یک جمع یا شنیدن یک رویداد یا شعر بی‌ارزش می‌تواند به نفس آسیب‌های زیادی بزند که پاک شدن از آن نیازمند زمان و تلاش فراوان است. این مسأله حتی می‌تواند باعث فساد افراد فرهیخته و عالمان بااستعداد شود، چه برسد به جوانان و دانش‌آموزان.
و سبب آنست که محبت لذات بدنی و شوق به راحات جسمانی در طبیعت انسانی مرکوز است، از جهت نقصاناتی که به حسب جبلت اول در او مفطور شده است، و اگر نه سبب زمام عقل و قید حکمت بودی کافه نوع به این بلا مبتلا شدندی، و اقتصار افاضل و قناعت سعدا و اماثل بر مقدار ضروری متمشی نگشتی. و باید که دانسته باشد که مؤانست دوستان حقیقی و مداخلت با یاران موافق در مزاح مستعذب و حکایت مستطاب و فکاهت محمود که مستدعی لذت مباح و مرخص بود، بر وجهی که مقدر آن عقل باشد نه شهوت، و از حد توسط به درجه اسراف یا مرتبه نقصان نینجامیده بود، داخل نباشد در آنچه ازان احتراز فرمودیم؛ چه انبساط را نیز مانند دیگر اخلاق دو طرف بود، یکی با اجانب افراط و به سمت مجون و خلاعت و فسق موسوم، و دیگر با جانب تفریط و به تعریف فدامت و عبوست و تند خوئی معروف و مذموم، و مرتبه وسط که بر شرایط اعتدال مشتمل بود به هشاشت و طلاقت و حسن عشرت مشهور بود و استحقاق اسم ظرافت بر صاحب این رتبت مقصور.
هوش مصنوعی: علاقه به لذات جسمانی و تمایل به آسایش‌های فیزیکی به طور طبیعی در وجود انسان وجود دارد. این موضوع به نقص‌هایی برمی‌گردد که از ابتدای خلقت در انسان نهادینه شده است و اگر عقل و حکمت محدود کننده‌ای وجود نداشت، تمام انسان‌ها به این مشکل دچار می‌شدند و افراد با فضیلت و خوشبخت نمی‌توانستند به مقدار کافی بر اساس نیازهای زندگی خود قناعت کنند. همچنین ضروری است که بدانیم دوستی واقعی و ارتباط با دوستان همفکر، همراه با شوخی‌های دلپذیر و داستان‌های جالب، در صورتی که تحت کنترل عقل باشد و به دست شهوت نیفتد، و نه به سوی اسراف و نه به سوی نقصان برود، جزو مواردی نیست که از آن پرهیز کرده‌ایم. زیرا شادی نیز مانند دیگر اخلاقیات دو جنبه دارد: یکی افراط در تعامل با دیگران که به خوش‌گذرانی و نافرمانی می‌انجامد، و دیگری تفریط که به بی‌حالی و عصبانیت معروف است. حالتی که بین این دو وجود دارد و از نظر تعادل مناسب است، با شادابی و راحتی و خوشی مشهور است و تنها صاحب این ویژگی سزاوار نام ظرافت است.
و از اسباب حفظ صحت نفس التزام وظایف افعال حمیده بود، چه از قبیل نظریات و چه از قبیل عملیات، بر وجهی که روز به روز نفس را به خروج از عهده وظیفه ای از هر یک مؤاخذت می کند، و اخلال و اهمال آن به هیچ وجه جایز نشمرد، و این معنی به جای ریاضت بدنی است در طب جسمانی، و مبالغت اطبای نفس در تعظیم امر این ریاضت از مبالغت اطبای بدن در تعظیم نفی آن ریاضت بیشتر باشد، چه نفس چون از مواظبت نظر معطل شود، و از فکر درحقایق و غوص در معانی اعراض کند، به بله و بلادت گراید، و مواد خیرات عالم قدس ازو منقطع شود، و چون از حلیت عمل عاطل گردد با کسل الفت گیرد و به هلاکت نزدیک شود، چه این عطلت و تعطیل مستلزم انسلاخ از صورت انسانیت و رجوع با رتبت بهایم بود، و انتکاس حقیقی این است، نعوذ بالله منه.
هوش مصنوعی: حفظ سلامت نفس و پایبندی به انجام وظایف و اعمال نیک، امری ضروری است به گونه‌ای که هر روز باید از وظایف خود به خوبی عمل کنیم. غفلت و سهل‌انگاری در انجام این وظایف به هیچ وجه پذیرفتنی نیست. این موضوع مشابه به ریاضت بدنی در علم پزشکی است و در واقع اهمیت آن برای سلامت روح بیشتر از اهمیت ریاضت بدنی برای سلامت جسم است. اگر انسان از مراقبت و تفکر درباره حقایق غافل شود و از درک معانی دور بماند، ممکن است به آسانی به پلیدی و ناپاکی گرایش پیدا کند و ارتباطش با خیرات و نیکی‌ها قطع شود. همچنین، اگر به کارهای بی‌خاصیت مشغول شود، کسالت و بی‌تحرکی او را به سمت نابودی سوق می‌دهد. این نوع غفلت و ترک مسئولیت می‌تواند به از دست دادن انسانیت و تبدیل شدن به حالتی شبیه به حیوانات منجر شود که این وضعیت واقعاً خطرناک است.
اما چون طالب نوآموز ارتیاض به امور فکری و ملازمت علوم چهارگانه عادت کند با صدق الفت گیرد و مؤونت نظر و رویت را سبک شمرد و با حق مستأنس شود، و طبعش از باطل و سمعش از دروغ متنفر گردد تا چون به درجه کمال نزدیک شود و به نظر دقیق با مطالعه حکمت پردازد برمستودعات و ذخایر و اسرار و غوامض آن علم ظفر یابد و به درجه اقصی برسد، و اگر این طالب، در علم و براعت، یگانه روزگار و بر سرامده اقران شود باید که عجب او به علم خویش او را از مواظبت بر وظیفه معتاد و طلب زیادت منع نکند، و با خود مقرر دارد که علم را نهایت نیست، و فوق کل ذی علم علیم. و باید که در معاودت درس آنچه مکشوف می شود غفلت نبرزد و تکرار و تذکار آن را ملکه کند، که آفت علم نسیان است، و سخن حسن بصری رضی الله عنه به هر وقت یاد می کند که: إقدعوا هذه النفوس فإنها طلعه و حادثوها فإنها سریعه الدثور چه این کلمات با قلت حروف و غایت فصاحت و استیفای شرایط بلاغت مشتمل است بر فواید بسیار.
هوش مصنوعی: اگر کسی به یادگیری مسائل فکری و علوم مختلف عادت کند و با جدیت به آن‌ها بپردازد، کم‌کم به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود و از چیزهای نادرست و دروغ متنفر می‌گردد. وقتی به درجه‌ی کمال نزدیک می‌شود و با دقت بیشتری به مطالعه علوم می‌پردازد، به رازها و اسرار آن علم دست می‌یابد و به قله‌های بالاتری می‌رسد. اگر این فرد در علم و مهارت، بهترین و ممتازترین باشد، نباید باعث غرور او شود که از تلاش مستمر و یادگیری بیشتر دور بماند، بلکه باید بداند که علم هیچ گاه پایان ندارد و همیشه افراد دانا بالاتر از او هستند. علاوه بر این، او باید به یادگیری مداوم توجه کند و از فراموشی دوری کند، زیرا نسیان بزرگ‌ترین آسیب به علم است. همچنین، باید به سخن حسن بصری توجه کند که می‌گوید: «با این نفس‌ها مدارا کنید، زیرا متغیرند و زود فراموش می‌کنند.» این کلمات اگرچه کوتاه‌اند، اما حاوی نکات و دانستنی‌های ارزشمندی هستند.
و باید که حافظ صحت نفس را مقرر بود که نعمتهای شریف و ذخایر عظیم و مواهب نامتناهی را محافظت می کند، و کسی که بی بذل اموال و تجشم مشقتها و تکلف مؤونتها به چندین کرامت و نعمت مخصوص شود، پس به اعراض و اغماض و تکاسل و تغافل آن را به باد دهد و عاری و خالی بماند، بحقیقت مغبون و ملوم باشد و از رشد و توفیق بی بهره، و محروم، خاصه که می بیند که طالبان نعمتهای عرضی و خاطبان فواید مجازی چگونه تحمل مشاق سفرهای دور و قطع بیابانهای مخوف و عبره کردن دریاهای مضطرب و تعرض انواع مکروه و اسباب تلف نفس از سباع و قطاع و غیر آن ایثار می کنند، و در اغلب احوال با مقاسات این اهوال خائب و خاسر می مانند، و به ندامات مفرط و حسرات مهلک که مستدعی قطع انفاس و قلع ارواح بود مبتلا می گردند، و اگر بر چیزی از مطالب ظفر می یابند آسیب زوال و انتقال بر عقب است و به بقای آن وثوقی و استظهاری نه، چه مواد آن از امور خارجی و اسباب عرضی فراهم آمده است، و خارجیات از حوادث سلامت نیابد و طوارق زمانه را بدو تطرق بود، و خوف و اشفاقی و تعب نفس و خاطری که در مدت بقا به سبب محافظت طاری شود خود نامتناهی باشد.
هوش مصنوعی: انسان باید به حفظ نفس خود توجه کند تا بتواند از نعمت‌های با ارزش و منابع بزرگ بهره‌مند شود. اگر کسی بخواهد این نعمت‌ها را بدون صرف هزینه یا تحمل سختی‌ها به دست آورد و در عوض آن‌ها را با بی‌توجهی و تساهل از دست بدهد، به راستی متضرر و سرزنش‌گر خواهد بود و از رشد و موفقیت دور خواهد ماند. به ویژه وقتی که می‌بیند دیگران چگونه برای به دست آوردن نعمت‌های مادی و لذت‌های زودگذر تحمل سفرهای دشوار و خطرات جدی را بر عهده می‌گیرند و در بسیاری از این تلاش‌ها نیز متأسفانه ناکام می‌مانند و دچار پشیمانی و حسرت می‌شوند. حتی اگر در برخی موارد موفق به کسب چیزی شوند، این موفقت‌ها معمولاً پایدار نیستند و به زودی از بین می‌روند، زیرا این چیزها وابسته به عوامل خارجی و موقت‌اند که همواره در معرض خطر قرار دارند. همچنین نگرانی و ناراحتی‌ای که برای حفظ آن‌ها به وجود می‌آید، خود بی‌پایان و درازمدت خواهد بود.
و اگر طالب این نوع، پادشاهی یا یکی از خواص و مقربان حضرت او بود، انواع مکاره و شداید در باب او تضاعف پذیرد و علاوه مزاحمت روزگار و منازعت حساد، چه از دور و چه از نزدیک، با شدت حاجت به کثرت مواد و مؤونات که در اصلاح خدم و حشم و رعایت جوانب اولیا و اعدا ضروری باشد، مضاف شود، و مع ذلک استزادت و اعتراض و نسبت به تقصیر و عیب از نزدیکان و متصلان که بر ارضای یکی از ایشان قادر نبود، تا به ارضای همه جماعت چه رسد، بر تواتر و توالی متصل، و پیوسته از اخص خواص بل از اولاد و حرم و دیگر حواشی و خدم استماع کلماتی کند که از صعوبت و شدت و تهییج غیظ و غضب و عدم تمکن از اظهار و تشفی به سبب رعایت مصلحت مرگ به آرزو خواهد، و باز این جمله از تحاسد و تنازع اعوان و انصار و مکاتبات اعدا و مواطات اضداد بر جان ناایمن بود.
هوش مصنوعی: اگر کسی به دنبال پادشاهی یا نزدیکی به مقام‌های عالی باشد، باید با مشکلات و چالش‌های زیادی روبرو شود. این مشکلات شامل مزاحمت‌های زمان و حسادت‌های دیگران، چه از دور و چه از نزدیک، به همراه نیاز به منابع و امکاناتی است که برای خدمت به اطرافیان و مدیریت روابط با دوستداران و دشمنان ضروری است. همچنین، افراد نزدیک و وابسته به او ممکن است انتقادات و نامناسباتی را بیان کنند که سبب خشم و ناراحتی او شود، به ویژه که توانایی ابراز احساساتش را به دلیل ملاحظات مختلف نداشته باشد. این وضعیت او را در معرض تنش‌های حاصل از حسادت و درگیری‌های حامیان و مخالفان قرار می‌دهد و امنیت او را تهدید می‌کند.
و چندانکه زیردستان جنود زیادت باشند دل مشغولی به کار ایشان و حفظ تربیت و وجوه ارزاق در زیادت بود، چه آن قوم هیچ مؤونت کفایت ناکرده بنقد سبب مزید فکر و حیرت و کراهیت او می شوند و چنین کس اگرچه در تصور خلق توانگر و بی نیاز بود اما در حقیقت از همه درویش تر باشد، چه درویشی عبارت از احتیاج است و احتیاج به اندازه محتاج الیه، پس هر که در سد حاجت او مواد دنیاوی بیشتر بکار شود درویشی او بیشتر بود، و هر که حاجت او به منافع و مواد کمتر بود توانگری او بیشتر بود، و از انیجاست که اغنی الاغنیاء خدای، تعالی، است که او را به هیچ چیز و هیچ کس احتیاج نیست و ملوک محتاج ترین خلق اند به مقتنیات و اموال، پس درویش ترین خلق ایشان باشند. و امیر المؤمنین ابوبکر صدیق، رضی الله عنه، گفته است در خطبه ای که أشقی الناس فی الدنیا و آلاخره الملوک، بعد ازان صفت ملوک کرده است و گفته که هر که به درجه پادشاهی رسد خدای رغبت او از آنچه در تصرف او بود صرف کند تا بر طلب آنچه در تصرف دیگران بود حریص گردد، و اسباب انقطاع حیات او بسیار شود، و استشعار بر دل او استیلا یابد؛ بر اندک حسد برد و از بسیار در خشم شود و از سلامت سآمت نماید و از ادراک لذت بهاء و شکوه محروم ماند، نه از چیزی اعتبار گیرد و نه بر کسی اعتماد کند، و مانند درم روی کشیده و سراب فریبنده به ظاهر شادی نمای و در باطن اندوه افزای باشد، و چون دولت او به آخر رسد و ماده عمر منقطع شود حق، سبحانه و تعالی، بر مقتضای عدالت با او در حساب مناقشت کند و در عفو مضایقت ألا ان الملوک هم المرحومون. تا اینجا سخن اوست، و الحق درصفت احوال ملوک بر هدف صواب زده است.
هوش مصنوعی: چنانچه تعداد زیردستان زیاد باشد، نگرانی در مورد کار آنها، حفظ تربیت و تأمین نیازهای روزمره بیشتر می‌شود. چرا که هر چه مشکلات و نیازهای آنان بیشتر باشد، فشار و اضطراب از این بابت نیز بیشتر می‌شود. افرادی که به ظاهر ثروتمند و بی‌نیاز به نظر می‌رسند، در واقع ممکن است از نظر روحی در پایین‌ترین سطح باشند. این به این معناست که درویشی به معنای نیاز به دیگران است و اگر فردی نیاز به کمک و منابع دنیوی بیشتری داشته باشد، در واقع درویش‌تر خواهد بود. برعکس، هر چه نیاز او کمتر باشد، توانگری او بیشتر است. خداوند، که غنی‌ترین غنی‌هاست، به هیچ چیز و هیچ کس احتیاج ندارد، اما پادشاهان بیشتر از دیگران به اموال و دارایی‌ها نیازمندند و این خودشان را در معرض درویشی قرار می‌دهد. ابوبکر صدیق در خطبه‌ای اشاره کرده که بدترین افراد در دنیا و آخرت، پادشاهان هستند. او بیان کرده که هنگامی که کسی به مقام پادشاهی می‌رسد، تمایلش از آنچه در اختیارش است منحرف می‌شود و به دنبال آنچه در اختیار دیگران است می‌افتد. این موضوع باعث می‌شود مشکلات بیشتری برای او ایجاد شود و به تدریج حسادت و خشم او بیشتر گردد. پادشاهان حتی اگر ظاهراً شاداب و پربرکت باشند، در واقع از لذت‌های واقعی زندگی محروم‌اند. و زمانی که دوران حکومت آنها به پایان می‌رسد، خداوند طبق عدالت با آنها برخورد خواهد کرد. این تحلیل نشان می‌دهد که وضعیت پادشاهان به حقیقت بر می‌گردد و اظهارات ابوبکر در این زمینه کاملاً درست است.
استاد ابوعلی، رحمه الله علیه، می گوید: از بزرگترین پادشاهان روزگار مشاهده کرده ام که این کلمات را استعادت می کرد و از مطابقت این معانی با احوال خویش در باطن تعجب می نمود، و کسانی که در ظاهر احوال ملوک نگرند و زینت و مسند و سریر و مفرش و ملبس و غلامان و بندگان و نواب و حجاب و خدم و حشم و مواکب و جنایت و کوکبه و دبدبه ایشان بینند، گمان برند که بدین تجمل و تجبر ایشان را ابتهاج و مسرت و تمتع و لذت بی نهایت باشد، لا لعمر الله، که ایشان در اثنای این احوال از افکار نظارگیان غافل باشند، و به اندیشه های ضروری از تدبیر و ترتیب کار خویش، چنانکه بعضی شرح داده آمد، مشغول. و اگر کسی خواهد، از حال مالک و ملک او، اگرچه اندک بود، دلیل تواند ساخت بر حال ملک و ملک او و اگرچه بسیار بود. و به تجربه و قیاس این معنی اعتبار گیرد تا آنچه گفتیم او را واضح شود. و تواند بود که اگر کسی ناگاه به ریاستی یا پادشاهیی رسد روزی چند، در ابتدا ازان التذاذی یابد، و چون چشمش بر مشاهده آن اسباب بنشیند بعد ازان آن را چون دیگر امور طبیعی شمرد و القای بصر بر چیزهایی کند که از دایره تصرف او خارج افتد و بر اقتنای آن حرص نماید، تا اگر فی المثل دنیا و آنچه در دنیاست بدو دهند تمنای وجود عالمی دیگر کند، و یا همتش در طلب بقای ابدی و ملک حقیقی ترقی نماید، تا جملگی امور پادشاهی و اسباب جهانداری برو وبال شود. فی الجمله حفظ ملک و ضبط مملکت در غایت صعوبت بود از جهت انحلالی که دنیا در طبیعت دارد و تلاشی و تفرقی که استجماع ذخائر و کنوز و اجتماع عساکر و جنود را در عقب است و آفات و احداثی که به دیگر اصناف یسار و ثروت متطرق شود. اینست حال طالبان نعمتهای مجازی.
هوش مصنوعی: استاد ابوعلی، رحمه الله علیه، می‌گوید: من بزرگ‌ترین پادشاهان زمانه را دیده‌ام که این کلمات را به کار می‌برند و از اینکه این معانی با حالات درونی‌شان همخوانی دارد، شگفت‌زده می‌شوند. افرادی که فقط به ظواهر پادشاهان، مانند زینت‌ها، تخت و فرش، لباس‌ها و خدمتکارانشان توجه می‌کنند، ممکن است گمان کنند که این تجملات به آن‌ها شادی و لذت بی‌نهایت می‌دهد. اما برخلاف این تصور، آن‌ها در میان این همه زرق و برق، از افکار و نگرانی‌های خود غافل نیستند و مشغول تدبیر و سامان‌دهی کارهایشان هستند. اگر کسی بخواهد از حال یک پادشاه و سرزمینش شناختی به دست آورد، می‌تواند با بررسی‌های اندک یا زیاد، به این شناخت برسد. به مرور زمان و با تجربه، این امر واضح‌تر خواهد شد. ممکن است کسی در ابتدا از رسیدن به مقام پادشاهی لذت ببرد، اما پس از مدتی، وقتی به جنبه‌های مختلف آن نگریسته و متوجه شود که بسیاری از چیزها تحت کنترل او نیستند، احساس کند که این مزایا طبیعی هستند و به دنبال چیزهایی فراتر از آن برود. او ممکن است بخواهد به دنبال دنیای دیگری باشد یا به فکر دستیابی به جاودانگی و ملک حقیقی بیفتد. در نهایت، حفظ و کنترل یک حکومت بسیار دشوار است، زیرا دنیا از نظر طبیعی دچار تغییر، تفرقه و زوال است و حفظ امکانات و قدرت نظامی در شرایطی دشوار قرار دارد. این یکی از واقعیت‌های پیگیری نعمت‌های ظاهری است.
و اما نعمتهای حقیقی که در ذوات افاضل و نفوس ارباب فضائل موجود بود مفارقت آن به هیچ آفت صورت نبندد چه موهبت حضرت ربوبیت از وصمت استرداد منزه باشد، چنانکه گفته اند:
هوش مصنوعی: نعمت‌های واقعی که در وجود افراد برجسته و نفوس کسانی که فضیلت دارند وجود دارد، هرگز با جدایی آسیب نمی‌بیند، زیرا بخشش الهی از عیوب و نقص‌ها پاک و خالص است.
داده خویش چرخ بستاند
نقش الله جاودان ماند
هوش مصنوعی: اگر انسان خود را به گرداب حوادث و گردش زمان بسپارد، در نهایت تنها آنچه که از خداوند باقی می‌ماند، پایدار و جاودان است.
و واهب آن خیرات به استثمار آن امر کرده است، اگر امتثال نماییم هر لحظه نعمتی دیگر ثمره دهد تا آنگاه که نعیم ابدی حاصل شود، و اگر ضایع گذاریم به شقاوت و هلاکت خویش رضا داده باشیم، و کدام غبن و خسران بود بیشتر ازانکه اضاعت جواهر نفیس باقی ذاتی حاضر کنند و در طلب اغراض خسیس فانی عرضی غایب ایستند تا اگر بعد اللتیا والتی چیزی ازان بدست آرند با طالب آن بنماند، و هراینه آن را از پیش او یا او را از پیش آن برگیرند؟
هوش مصنوعی: خداوند به ما دستور داده که از نعمت‌ها و خیرات او بهره‌برداری کنیم. اگر از این نعمت‌ها به درستی استفاده کنیم، هر لحظه نعمت‌های جدیدی را دریافت خواهیم کرد تا در نهایت به خوشبختی ابدی دست یابیم. اما اگر این نعمت‌ها را نادیده بگیریم، در واقع به شقاوت و نابودی خود راضی شده‌ایم. هیچ زیان و ضرر بزرگ‌تر از این نیست که جواهرات باارزش وجود خود را از دست بدهیم و به دنبال اهداف کم‌ارزش دنیایی باشیم. حتی در صورتی که بعداً بتوانیم چیزی به دست آوریم، ممکن است نتوانند ما را با آن اهداف کم‌ارزش راضی کنند یا حتی آن نعمت را از ما بگیرند.
و حکیم ارسطاطالیس گفته است کسی که بر کفاف قادر بود و به اقتصاد زندگانی تواند کرد نشاید که به فضله طلبیدن مشغول گردد چه آن را نهایتی نبود و طالب آن مکارهی بیند که آن را نهایتی نبود، و ما پیشتر به کفاف و اقتصاد اشارت کرده ایم و گفته که: غرض صحیح ازان مداوات آلام و اسقام است مانند جوع و عطش و تحرز از وقوع در آفات و عاهات، نه قصد لذاتی که حقایق آن آلام بود و اگرچه بظاهر لذت نماید، بل مستوفی ترین لذتی صحت بود که از لوازم اقتصاد است. پس معلوم شد که در اعراض از آن لذت، هم صحت است و هم لذت، و در اقدام بران، نه لذت است و نه صحت.
هوش مصنوعی: حکیم ارسطو می‌گوید که کسی که می‌تواند زندگی خود را به‌خوبی تأمین کند، نباید به دنبال خواسته‌های بی‌پایان و نامعقول برود. زیرا این خواسته‌ها هیچ انتهایی ندارند و کسانی که به دنبال آن‌ها هستند، تنها در امور بی‌اساسی درگیر می‌شوند. پیش‌تر نیز به موضوع تأمین نیازهای اساسی زندگی اشاره شده که هدف از آن درمان دردها و مشکلاتی از جمله گرسنگی و تشنگی و جلوگیری از بروز آسیب‌هاست. این اهداف هیچ ارتباطی با جستجوی لذتی که در واقع دردها و مشکلات را به همراه دارد، ندارند. حتی اگر به نظر برسد که این لذت‌ها مطلوب‌اند، در حقیقت لذت واقعی در سلامت و بهزیستی نهفته است که نتیجه مدیریت صحیح و اقتصادی زندگی است. بنابراین، مشخص می‌شود که دوری از چنین لذت‌هایی موجب هم سلامت و هم لذت می‌شود، در حالی که پرداختن به آن‌ها نه‌تنها لذتی ندارد بلکه بر سلامت هم آسیب می‌زند.
و اما کسی که بر قدر سد ضرورت قادر نباشد و به سعی و طلب محتاج شود باید که از مقدار حاجت مجاوزت نکند، و از استیلای حرص و تعرض مکاسب دنی احتراز نماید و در معامله طریق مجامله نگاه دارد، و چنان فرانماید که او را از روی اضطرار در کاری خسیس خوض می باید کرد، و در دیگر جانورانی که چون شکم ایشان سیر شود از سعی در طلب زیادت کنند تأمل کند، چه بعضی از اصناف حیوانات به تناول جیفه ای و بعضی به تناول روثی روزگار گذرانند، و بدان قدر که قسمت ایشان افتد قانع و راضی شوند و تقزز و تنفر جز از اقوات اضداد خویش، مانند جعل و منج انگبین از غذای یکدیگر، ننمایند.
هوش مصنوعی: اگر کسی نتواند به اندازه‌ای که ضروری است، نیاز خود را برطرف کند و به تلاش و کوشش بیشتری نیاز داشته باشد، باید از حد نیاز خود فراتر نرود و از حرص و طمع در کسب و کار دنیوی پرهیز کند. او باید در مراودات خود مهربانی را در نظر بگیرد و طوری رفتار کند که نشان دهد از روی ناچاری به کارهای کم‌فروشی مشغول است. همچنین باید به زندگی سایر حیوانات توجه کند که وقتی شکمشان سیر می‌شود، دیگر به دنبال بیشتر نمی‌روند. برخی از حیوانات با خوردن اجساد مردگان و برخی دیگر با خوردن مدفوع زندگی خود را می‌گذرانند و به آنچه که نصیبشان می‌شود قانع و راضی هستند و از غذاهایی که برایشان نامناسب است، نفرت ندارند.
پس چون نسبت هر حیوانی با قوت خاص او چون نسبت دیگر حیواناتست با اقوات ایشان، و هر یکی بدان قدر که به حفظ بقای ایشان وفا کند قانع و خوشدل اند، مردم نیز که به سبب مساهمت ایشان در نفس حیوانی به غذا محتاج شده است باید که در اقوات و اغذیه هم بدین نظر نگرد و آن را بر ثقلی که به اخراج و دفع آن احتیاج دارد در باب ضرورت فضل مزیتی ننهد، و اشتغال عقول به تخیر اطعمه و افنای اعمار در تمتع بدان همچون تکاسل و تقاعد از طلب مقدار ضروری قبیح شمرد، و یقین شناسد که تفضیل ماده دخل بر ماده خرج، و استحسان سعی در طلب یکی از هر دو بدون دیگر یک، از مقتضای طبع است نه از روی عقل، چه طبیعت را به ماده دخل از جهت آنکه بدل مایتحلل ازو حاصل خواهد کرد فضل عنایتی است، و از آن روی که بر چیزی که جزوی از بدن خواهد شد مشتمل است آن را ملایم می شمرد، و ماده خرج را چون صلاحیت این معنی ازو زایل شده است، و سبب استفراغ موضع و خالی کردن جایگاه بدل، نفی می کند و منفر می شمرد؛ و تتبع عقل طبع را در این معنی هم از جنس استخدام اخس اشرف را باشد، چنانکه بارها گفتیم.
هوش مصنوعی: هر حیوانی رابطه خاصی با غذا دارد و به نسبت نیازهایش به آن قانع و خوشحال است. انسان‌ها نیز به‌واسطه خصوصیات مشترکی که با حیوانات دارند، به غذا احتیاج دارند و باید در انتخاب غذا، فقط به نیازهای ضروری خود فکر کنند و در این زمینه دچار وسواس نشوند. همچنین نمی‌توانند به مواردی که به لذت مربوط می‌شود، بیشتر از آنچه لازم است بها دهند. دیدگاه عقل نسبت به غذا باید به سمت نیازهای ضروری باشد، نه بر اساس تمایلات فزاینده؛ زیرا طبیعت، ماده‌ای که برای تأمین انرژی و ساخت و ساز بدن ضروری است را می‌پسندد و برعکس، ماده‌ای که به خالی شدن بدن منجر می‌شود را ناپسند می‌شمارد. در نهایت، توجه عقل به انتخاب غذا باید بر اساس نیازهای اساسی باشد، نه بر پایه دلایل سطحی و غیرعقلانی.
و باید که حافظ صحت نفس تهییج قوت شهوت و قوت غضب نکند در هیچ حال بلکه تحریک ایشان با طبع گذارد و غرض ازین آنست که بسیار بود که به تذکر لذتی که در وقت راندن شهوتی یا در حال رفعت رتبتی احساس کرده باشند شوقی به اعادت مثل آن وضع اکتساب کنند، و آن شوق مبدأ حرکتی شود تا رویت را در تحصیل آن معنی که مطلوب شوق بود استعمال باید کرد، و قوت نطق را در ازاحت علت نفس حیوانی استخدام کرد، چه توصل به مقصود جز بر این وجه صورت نبندد؛ و این حال شبیه بود به حال کسی که ستوری تند یا سگی درنده را تهییج کند، پس به تدبیر خلاص یافتن ازو مشغول گردد، و ظاهر است که جز دیوانگان بر چنین حرکات اقدام ننماید. ولیکن چون عاقل هیجان این دو قوت با مزاج گذارد، دواعی طبیعت خود به کفایت این مهم قیام کنند، چه ایشان را در این باب به مدد و معونت فکر و ذکر زیادت حاجتی نیفتد، و چون در وقت هیجان مقدار آنچه حفظ صحت بدن بران مقدر بود و در تبقیه نوع ضروری باشد به توسط تفکر و تذکر معین کند تا در استعمال تجاوز حد لازم نیاید، امضای سیاست ربانی و تمشیت مقتضای مشیت او به تقدیم رسانیده باشد.
هوش مصنوعی: انجام کارها به گونه‌ای که احساسات مانند شهوت و خشم را تحریک نکند، بسیار حائز اهمیت است. به جای اینکه این احساسات را به طور مستقیم تحریک کنیم، باید آن‌ها را به آرامی و بر اساس طبیعت خود تحت کنترل قرار دهیم. هدف از این کنترل این است که افرادی که تجربه لذت‌های خاصی در زمان‌های متفاوت داشته‌اند، دوباره به آن احساسات سوق داده شوند و این احساسات به عنوان محرکی برای دستیابی به اهداف مطلوب مورد استفاده قرار گیرند. به عبارت دیگر، صداقت در کلام و رفتار باید به طرز مناسبی مورد استفاده قرار گیرد تا به رسیدن به اهداف کمک کند. این رفتار مشابه حالتی است که فردی بخواهد حیوانی وحشی را تحریک کند و سپس به تدابیر مختلفی برای رها شدن از آن مشغول شود، که چنین اقداماتی فقط از دیوانگان سر می‌زند. اما افراد عاقل باید هیجان این احساسات را به صورت معقولی مدیریت کنند، زیرا در این صورت، خود طبیعت به او در این زمینه کمک خواهد کرد. همچنین، اهمیت تفکر و توجه در حفظ سلامتی بدنی نیز باید مورد توجه قرار گیرد تا از حد معین فراتر نرود و هماهنگی با جریان الهی به درستی برقرار شود.
و همچنین باید که نظر دقیق براصناف حرکات و سکنات و اقوال و افعال و تدابیر و تصرفات مقدم دارد، تا بر حسب اجرای عادتی مخالف ارادت عقلی چیزی ازو صادر نشود، و اگر یک دو نوبت آن عادت سبقت یابد و فعلی مخالف عزم از او در وجود آید، عقوبتی به ازای آن گناه التزام باید نمود؛ مثلا اگر نفس به مطعومی مضر مبادرت کند در وقتی که احتما مهم بود او را مالش دهد به امتناع از طعام و التزام صیام چندانکه مصلحت بیند، و در توبیخ و تغییر او به انواع ایلام مبالغت کند. و اگر در غضبی نه به جایگاه مسارعت کند او را به تعرض سفیهی که کسر جاه او کند یا به نذر صدقه ای که بر او دشوار آید تأدیب کند. در کتب حکما آورده اند که اقلیدس صاحب هندسه سفهای شهر خویش را در سر به مزد گرفتی تا برملا او را توبیخ کردندی و نفس او ازان مالش یافتی.
هوش مصنوعی: باید توجه دقیقی به انواع حرکات، رفتارها، سخنان، اعمال و تدابیر داشت تا هیچ عملی که مخالف اراده عقلانی است، از فرد سر نزند. اگر چند بار این عادت بر اراده پیشی گیرد و عملی خلاف عزم او انجام شود، باید به ازای آن گناه مجازاتی در نظر گرفت. به عنوان مثال، اگر فردی در زمانی که باید به یک امر مهم توجه کند، به یک غذای مضر نزدیک شود، بهتر است از خوردن آن غذا پرهیز کند و چند روز روزه بگیرد تا به صلاح او باشد و در صورتی که نیاز باشد، او را به گونه‌ای توبیخ کند. همچنین اگر در حالت غضب کار نادرستی انجام دهد، می‌توان او را با تنبیه‌هایی مانند قرار دادن او در شرایطی که آبرویش تحت تاثیر قرار گیرد یا با نذر صدقه‌ای که برایش دشوار است، تنبیه کرد. در متون حکمت آمده است که اقلیدس، ریاضیدان معروف، افراد ناپخته شهرش را استخدام کرده بود تا او را توبیخ کنند و این کار باعث افزایش خودآگاهی و اصلاح رفتار او شد.
و اگر از نفس خویش کسلی نه به موضع احساس کند او را به مشقت مزید اعمال صالحه و مقاسات تعبی زاید بر معهود تکلیف کند. فی الجمله اموری در پیش خویش نهد که اختلال و رخصت را دران مجال ندهد، تا نفس مخالفت عقل در باقی کند و تجاوز از رسم او جایز نشمرد.
هوش مصنوعی: اگر انسان در درون خود حس کنجکاوی یا بی‌حوصلگی نداشته باشد، باید خود را به انجام کارهای نیک وادار کند و دست به فعالیت‌هایی بزند که او را از حد معمول و راحتی فراتر ببرد. به طور کلی، باید کارهایی را در نظر بگیرد که مانع از ایجاد اختلال یا تنبلی شود، تا نفس او نتواند با عقل مخالفت کند و از مسیر صحیح خارج نشود.
و باید که در عموم اوقات از ملابست رذایل و مساعدت اصحاب آن احتیاط نماید و صغایر سیئات را حقیر نشمرد، و در ارتکاب آن طالب رخصت نشود، چه این معنی بتدریج بر ارتکاب کبائر باعث گردد.
هوش مصنوعی: انسان باید در اکثر مواقع از همراهی با رذایل و کمک به افرادی که دارای این صفات هستند، پرهیز کند و کوچک‌ترین گناهان را ناچیز نپندارد. همچنین نباید در انجام آن‌ها به دنبال عذر و توجیه باشد، زیرا این نگرش به تدریج می‌تواند منجر به ارتکاب گناهان بزرگ‌تر شود.
و اگر کسی در مبدأ جوانی ضبط نفس از شهوات و حلم نمودن در وقت سورت غضب و محافظت زبان و تحمل از اقران عادت گرفته باشد ملازمت این آداب برو دشوار نبود، چه پرستارانی که به خدمت سفها مبتلا شوند بر سفاهت و شتم اعراض فرسوده گردند و استماع انواع قبایح بر ایشان آسان شود، بحدی که ازان متأثر نشوند، بل گاه بود که بر امثال آن کلمات خنده های بی تکلف ازیشان صادر شود و آن را به بشاشت و خوش طبعی تلقی نمایند و اگرچه پیش ازان در نظائر آن احوال احتمال جایز نشمرده باشند و از انتقام به کلام و تشفی به جواب تحاشی ننموده؛ همچنین بود حال کسی که با فضیلت الفت گیرد و از مجارات سفیهان و محاوره ایشان اجتناب نماید.
هوش مصنوعی: در جوانی اگر کسی بتواند خود را از تمایلات شهوانی کنترل کند، در هنگام خشم عصبانی نشود، زبانش را حفظ کند و تحمل کند، برای او دشوار نخواهد بود که این آداب را رعایت کند. کسانی که در موقعیت‌های دشوار قرار می‌گیرند و به رفتارهای ناپسند عادت می‌کنند، به تدریج دیگر به این رفتارها حساس نمی‌شوند و حتی ممکن است به کلمات نامناسب بخندند و آن را با خوشی و شادابی تلقی کنند. به همین صورت، اگر کسی با فضیلت‌ها آشنا باشد و از معاشرت با نادان‌ها دوری کند، می‌تواند در برابر این مسائل بهتر مقابله کند.
و باید که به استعداد صبر و حلم پیش از حرکت شهوت و غضب استظهار و عدت حاصل کرده باشد و به پادشاهان حازم، که پیش از هجوم اعادی در مدت مهلت و امکان مجال رویت به اصناف آلات و استحکام حصون مستعد مقاومت ایشان شوند، اقتدا نموده.
هوش مصنوعی: انسان باید قبل از اینکه به خواسته‌های خود یا احساسات تند و تیز روی آورد، خود را به صبر و بردباری مجهز کند. باید مانند پادشاهان بصیر و خردمند عمل کند که قبل از حمله دشمن، در زمانی که هنوز فرصت دارند، به بررسی ابزارها و استحکام قلعه‌های خود بپردازند تا بتوانند در برابر خطرات مقاومت کنند.
و باید که حافظ صحت نفس عیوب خویش به استقصای تمام طلب کند، و بران اقتصار ننماید که جالینوس حکیم می گوید، در کتابی که در تعرف مردم عیوب نفس خویش را ساخته است، که: « چون هر شخصی نفس خود را دوست دارد معایب او برو مخفی ماند و آن را، و اگرچه ظاهر بود، ادراک نکند » پس در تدبیر آن خلل گفته است: « باید که دوستی کامل فاضل اختیار کند و بعد از طول مؤانست او را اخبار دهد که علامت صدق مؤدت او آنست که از عیوب نفس این شخص اعلام واجب داند تا ازان تجنب نماید، و در این باب عهدی استوار بر او گیرد و بدان راضی نشود که گوید « بر تو هیچ عیوب نمی بینم » بلکه با او به عتاب درآید و استکراه این سخن اظهار کند و او را به خیانت تهمت نهد و با سؤال اول معاودت نماید و الحاح زیادت بجای آرد، پس اگر بر اخبار ناکردن اصرار کند اندوهی تمام بر آن سخن و اعراضی صریح ازو فرانماید تا به چیزی از آنچه مقتضی تعییر داند اعتراف کند، و چون بدین مقام رسد البته انکاری اظهار نکند و در مواجهه او قبضی و کراهیتی فراخویشتن نیارد، بل به مباسطت و ابتهاج و مسرت آن را تلقی کند، و شکر آن به روزگار و در اوقات خلوت و مؤانست بگزارد، تا آن دوست هدیه و تحفه او اعلام او از عیوب شمرد، پس آن عیب را به چیزی که اقتضای محو آثار و قلع رسوم کند معالجت به تقدیم رساند، تا ثقت آن دوست به قول او و بدانکه غرض او بر اصلاح نفس خویش مقصور است مستحکم شود و از معاودت نصیحت انقباض ننماید ».
هوش مصنوعی: انسان باید به طور کامل عیوب خود را بشناسد و فقط به حرف‌ های دیگران بسنده نکند. جالینوس، حکیم بزرگ، در کتابش می‌گوید که چون هر فردی خود را دوست دارد، معایب او معمولاً برایش پنهان می‌ماند و حتی اگر هم قابل مشاهده باشند، او قادر به درک آن‌ها نیست. بنابراین، برای رفع این نقص‌ها، فرد باید دوست خوبی را انتخاب کند و بعد از مدتی با او صحبت کند تا بداند که دوستش به‌راستی می‌تواند عیوب او را بگوید. دوست واقعی باید برای آگاه کردن او از این عیوب تلاش کند و حتی اگر فرد بگوید که عیبی نمی‌بیند، نباید به این موضوع قانع شود. او باید با جدیت پیگیر باشد و تا فرد به‌راحتی به عیب‌هایش اعتراف نکند، ادامه دهد. وقتی فرد به این مرحله رسید، نباید از کلامش انکار کند و با روی خوش به این موضوع واکنش نشان دهد و از دوستی‌اش قدردانی کند. در این زمان، دوست باید عیوب را به‌طور پنهانی بیان کند و فرد باید تلاش کند تا اصلاح این عیوب را آغاز کند. همچنین، اعتماد بین آن‌ها تقویت می‌شود و فرد انگیزه بیشتری برای اصلاح خود پیدا می‌کند و از نصیحت‌ها ناخودآگاه دوری نمی‌جوید.
تا اینجا سخن جالینوس است اما چنین دوست عزیز الوجود تواند بود، و در اکثر اوقات طمع از انتفاع به چنین مردم منقطع، و یمکن که دشمن از دوست در این مقام با منفعت تر بود، چه دشمن در اظهار عیوب احتشامی نگاه ندارد و بر آنچه داند اقتصار نکند بلکه مجاوزت حد و تمسک به انواع افترا و بهتان نیز استعمال کند. پس مردم را بر عیوب خود تنبیه افتد و در آنچه افترا کرده باشد نفس را متهم شناسد و احتیاط خللی که متوقع بود بجای آرد.
هوش مصنوعی: تا اینجا سخن جالینوس است، اما این دوست عزیز می‌تواند چنین ویژگی‌هایی داشته باشد. در بسیاری از مواقع، طمع به نفع‌بردن از چنین افرادی قطع می‌شود و ممکن است دشمن در این زمینه از دوست سودمندتر باشد. چرا که دشمن در بیان عیوب هیچ ابائی ندارد و فقط به آنچه می‌داند اکتفا نمی‌کند، بلکه به فراتر از این نیز می‌رود و انواع تهمت‌ها و افتراها را به کار می‌برد. بنابراین مردم متوجه عیوب خود می‌شوند و در پاسخ به افتراهایی که به آن‌ها نسبت داده شده، خود را متهم می‌دانند و احتیاط لازم را رعایت می‌کنند.
و هم جالینوس در مقالتی دیگر گفته است که: خیار مردمان را به اعدا انتفاع باشد، و معنی همین است که یاد کردیم.
هوش مصنوعی: و جالینوس در نوشته‌ای دیگر بیان کرده است که اختیار انسان‌ها به نفع آن‌هاست و این همان مفهومی است که قبلاً اشاره کردیم.
و یعقوب کندی که از حکمای اسلام بوده است می گوید: باید که طالب فضیلت از صورتهای آشنایان خویش آینه ای سازد تا از هر صورتی وضعی که مستتبع سیئه ای افتد استفادت کند، و بر سیئات خود اطلاع یابد، یعنی تفقد سیئات مردمان کند و بر هر یکی ازان، خود را به مذمت و عتاب ملامت کند، چنانکه گویی مگر آن فعل ازو صادر شده است، و در آخر هر شبانروزی تفحص هر فعلی که در آن شبانروز کرده باشد به استقصا، بی اهمال فعلی، به تقدیم رساند، چه زشت باشد که در حفظ آنچه انفاق آن اتفاق افتاده بود از سنگ پاره های رکیک و گیاه ریزه های خشک که به عدم آن چیزی از ما ناقص نشود اجتهاد کنیم و در حفظ آنچه از ذوات ما انفاق می افتد که بقای ما بر توفیر آن مقدر است و فنای ما بر تقصیر آن مقصور، اهمال نماییم، و چون بر سیئه ای وقوف یابیم در ملامت نفس مبالغت واجب دانیم، و حدی بر او اقامت کنیم که در تضییع آن رخصت را راه ندهیم؛ چه اگر چنین کنیم نفس از مساوی ارتداع نماید و با حسنات الف گیرد. و همیشه باید که قبایح در پیش خاطر ما بود تا آن را فراموش نکنیم و همین شرط در حسنات رعایت کنیم تا از ما فوت نشود.
هوش مصنوعی: یعقوب کندی، یکی از حکما و دست‌اندرکاران تفکر اسلامی، می‌گوید: فردی که به دنبال فضیلت است، باید از چهره‌های آشنایانش همچون آینه‌ای استفاده کند تا با بررسی رفتارهای خود، از اشتباهاتش آگاه شود. او باید به عیوب دیگران توجه کند و بر هر یک از آنها خود را سرزنش کند، گویی که خود آن کار را انجام داده است. در پایان هر روز، باید همه اقداماتی که در آن روز کرده است را به دقت بررسی کند و هیچ‌یک از کارهایش را نادیده نگیرد. نادرست است که برای حفظ نعمت‌های دنیوی که از بی‌ارزشی مانند سنگ‌های ریز و گیاهان خشک از دست می‌دهیم، تلاش کنیم، اما برای حفظ آنچه که وجود ما به آن وابسته است، بی‌توجهی کنیم. وقتی به خطایی می‌رسیم، باید در سرزنش خود جدی باشیم و حد و مرزی تعیین کنیم تا از اسراف در آن اجتناب کنیم، زیرا در این صورت نفس ما به سمت کارهای نیک گرایش پیدا می‌کند. همچنین، باید همیشه زشتی‌ها را به یاد داشته باشیم تا فراموش نکنیم، و در مورد نیکی‌ها نیز باید دقت کنیم تا از دست نروند.
پس گفته است: و باید که بران قناعت نکنیم که مانند دفترها و کتابها افادت حکمت کنیم دیگران را و خود ازان بی نصیب، یا مانند سنگ افسان باشیم که آهن تیز کند و خود نتواند برید، بل باید که چون آفتاب افاضت نور کنیم از ذات خویش بر ماه تا او را به خود مشابهت دهیم و اگرچه نور او از نور آفتاب قاصر بود؛ و حال ما در افاضت فضایل همین حال بود.
هوش مصنوعی: باید توجه کنیم که تنها به انتقال دانش و حکمت به دیگران اکتفا نکنیم و خود از آن بی‌بهره نباشیم. نباید مانند سنگ افسان باشیم که به آهن تیزی می‌دهد اما خود قادر به بریدن نیست. بلکه باید مانند خورشید باشیم که نورش را از درون خود بر ماه می‌افشاند تا او نیز به آن مشابهت بیابد، هرچند نور او به اندازه نور خورشید نیست. وضعیت ما در انتقال فضایل نیز باید همین‌گونه باشد.
تا اینجا سخن کندی است و این معانی از سخن دیگران به مبالغت نزدیکتر است در این باب، والله اعلم بالصواب.
هوش مصنوعی: در این مرحله، گفته‌های کندی است و این مفاهیم از نظرات دیگران به گونه‌ای اغراق‌آمیز به نظر می‌رسد. در این مورد، خداوند به حقیقت داناتر است.