چون فضایل در چهار جنس محصور است اضداد آن که اجناس رذایل بود در بادی النظر هم چهار تواند بود و آن جهل باشد که ضد حکمت است، و جبن که ضد شجاعت است، و شره که ضد عفت است، و جور که ضد عدالت است. و اما به حسب نظر مستقصی و بحث مستوفی هر فضیلتی را حدیست که چون از آن حد تجاوز نمایند چه در طرف غلو و چه در طرف تقصیر به رذیلتی ادا کند، بل هر قید که در تحدید فضیلتی معتبر بود چون اهمال کنند، یا هر قید که نامعتبر بود چون رعایت کنند، آن فضیلت رذیلت گردد، پس هر فضیلتی به مثابت وسطی است، و رذایل که به ازای او باشند به منزلت اطراف، مانند مرکز و دایره، تا همچنان که بر سطح دایره یک نقطه که مرکز است دورترین نقطه هاست از محیط، و دیگر نقط، که اعداد آن در حصر و عد نیاید از جوانب، چه بر محیط و چه داخل محیط، هر یک در جانبی که باشد به محیط نزدیکتر باشند از مرکز؛ همچنین فضیلت را نیز حدی بود که آن حد از رذایل در غایت بعد باشد و انحراف از آن حد در هر جهت و جانب که اتفاق افتد موجب قرب بود به رذیلتی. و اینست مراد حکما از آنچه گویند فضیلت در وسط بود و رذایل بر اطراف. پس از این روی، به ازای هر فضیلتی رذیلتهای نامتناهی باشد، چه وسط محمود بود و اطراف نامحدود.
و ملازمت فضیلت مانند حرکت بود بر خطی مستقیم، و ارتکاب رذیلت مانند انحراف از آن خط، و ظاهر است که میان دو حد خط مستقیم جز یکی نتواند بود، و خطهای نامستقیم نامتناهی تواند بود. همچنین استقامت در سلوک طریقت فضیلت جز بر یک نهج صورت نبندد، و انحراف ازان منهج نامحدود باشد، و از این جهت باشد صعوبتی که در التزام طریقت فضایل واقع باشد. و آنچه در بعضی اشارات نوامیس آمده است که صراط خدای از موی باریکتر و از شمشیر تیزتر بود عبارت از این معنی است، چه وجود وسط حقیقی در میان اطراف نامتناهی متعذر بود و تمسک بدان بعد از وجود متعذرتر. و بدانچه حکما گفته اند: اصابه نقطه الهدف أعسر من العدول عنها، و لزوم الصواب بعد ذلک حتی لایخطیها أعسر و أصعب، همین معنی خواسته اند.
و بباید دانست که وسط به دو معنی اعتبار کنند: یکی آنچه فی نفسه وسط بود میان دو چیز، مانند چهار که وسط بود میان دو و شش و انحراف آن از وساطت محال باشد، و دیگر آنچه وسط بود به اضافت، مانند اعتدالات نوعی و شخصی به نزدیک اطبا؛ و اعتبار وسط در این علم هم از این قبیل باشد. و از اینجاست که شرایط هر فضیلتی به حسب هر شخصی مختلف شود، و به اختلاف افعال و احوال و ازمنه و غیر آن هم اختلافی لازم آید، و به ازای هر فضیلتی از فضایل شخصی معین رذایل نامتناهی باشد چنانکه گفتیم. پس رذایل شخصی در حد و عد نتوان آورد، و از این سبب است که دواعی شر سخت بسیار است و دواعی خیراندک، ولکن حصر این اشخاص و اعداد برصاحب صناعت نیست، چه بر صاحب صناعت اعطای اصول و قوانین بود نه احصای جزویات، چنانکه درودگر و زرگر را قانونی بود در تصور در، و انگشتری که به توسط آن قانون اشخاص نامتناهی از این دو نوع در عمل توانند آورد و در هر موضعی مصلحت آن موضع را از آنکه ماده معین و مقدار معین و تقدیر احتیاجی که باشد اقتضا کنند رعایت به تقدیم رسانند، و واجب نبود که تصور کنند اعداد درها و انگشتریهای مختلف که در وجود توان آورد و اعداد فسادی که در طریق صناعت افتد.
و چون انحرافات راجع با دو نوع است، یکی آنچه از مجاوزت در طرف افراط لازم آید، و دیگر آنچه از مجاوزت در طرف تفریط لازم آید، پس به ازای هر فضیلتی دو جنس رذیلت باشد که آن فضیلت وسط بود و آن دو رذیلت دو طرف. و چون بیان کرده آمد که اجناس فضایل چهار است پس اجناس رذایل هشت باشد، دو ازان به ازای حکمت، و آن سفه بود و بله؛ و دو به ازای شجاعت، و آن تهور بود و جبن؛ و دو به ازای عفت، و آن شره بود و خمود شهوت؛ و دو به ازای عدالت، و آن ظلم بود و انظلام.
اما سفه و آن در طرف افراط است، استعمال قوت فکری بود در آنچه واجب نبود یا زیادت بر آنچه مقدار واجب بود، و بعضی آن را گربزی خوانند. و اما بله و آن در طرف تفریط است، تعطیل این قوت بود به ارادت نه از روی خلقت. و اما تهور و آن در طرف افراط است، اقدام بود بر آنچه اقدام کردن بران جمیل نباشد. و اما جبن و آن در طرف تفریط است، حذر بود از چیزی که حذر ازان محمود نبود و اما شره و آن در طرف افراط است، ولوع باشد بر لذات، زیادت از مقدار واجب. و اما خمود شهوت و آن در طرف تفریط است، سکون بود از حرکت در طلب لذات ضروری که شرع و عقل در اقدام بران رخصت داده باشند، از روی ایثار نه از راه نقصان خلقت. و اما ظلم و آن در طرف افراط است، تحصیل اسباب معاش بود از وجوه ذمیمه. و اما انظلام تمکین دادن طالب اسباب معاش بود از غصب و نهب آن، و انقیاد نمودن در فراگرفتن آن بی استحقاق، بل که به طریق مذلت و به سبب آنکه وجوه توصل به اموال و اقوات و غیر آن بسیار است، ظالم و خائن همیشه بسیار مال باشد و منظلم کم سرمایه، و عادل متوسط حال.
و هم بر این سیاقت در انواعی که تحت اجناس فضائل باشند اعتبار باید کرد تا به عدد هر نوعی دو رذیلت معلوم شود یکی در حد افراط و دیگر در جانب تفریط. و تواند بود که هر یکی را از این انواع و اصناف در هر لغتی نامی معین وضع نکرده باشند، اما چون معنی در تصور آید از عبارت فراغتی حاصل آید، چه عبارت برای توصل به معانی بکار دارند. و ما از جهت مثال آنچه به ازای نوعی چند لازم آید یاد کنیم تا دیگران بران قیاس کنند.
گوییم از انواع حکمت هفت نوع برشمرده ایم ذکا و سرعت فهم و صفای ذهن و سهولت تعلم و حسن تعقل و تحفظ و تذکر. اما ذکا وسط بود میان خبث و بلادت، خبث در جانب افراط و بلادت در تفریط، و بدین بلادت آن خواهیم که از سوی اختیار بود نه از عدم خلقت. و اما سرعت فهم وسط بود میان سرعت تخیلی که بر سبیل اختطاف افتد بی احکام فهم و ابطائی که از تأخیر تفهم ملکه شود. و اما صفای ذهن وسط بود میان ظلمتی که در نفس حادث شود تا به سبب آن در استنباط نتایج تأخیر افتد و میان التهابی که به سبب مجاوزت مقدار از مطلوب باز دارد. و اما سهولت تعلم واسطه بود میان مبادرتی که استثبات صور را مجال ندهد و میان تصعبی که به تعذر مؤدی بود. و اما حسن تعقل واسطه بود میان صرف فکر به ادراک چیزی که در تعقل مطلوب زاید باشد و میان قصور فکر از تعقل تمامی مطلوب. و اما تحفظ واسطه بود میان عنایتی زاید به ضبط آنچه ضبطش بی فایده بود و میان غفلتی از استثبات صور که مؤدی بود به اعراض از آنچه حفظش مهم باشد. و اما تذکر واسطه بود میان فرط استعراضی که اقتضای تضییع روزگار و کلالت آلت کند و میان نسیانی که از اهمال آنچه مراعات آن واجب بود لازم آید. و هم بر این نسق در انواع دیگر اجناس می باید گفت.
و باشد که بعضی رذایل را نامی مشهور بود چنانکه وقاحت و خرق که دو طرف فضیلت حیا اند، و اسراف و بخل که دو طرف فضیلت سخااند، و تکبر و تذلل که دو طرف فضیلت تواضع اند، و فسق و تحرج که دو طرف فضیلت عبادت اند.
و باشد که فضیلتی به اضافت با وسط، وجودی بود، مانند سخاوت و شجاعت، و طرف افراطش بر بعضی ناقص نظران ملتبس شود و میان آن رذیلت و نفس فضیلت فرقی نکنند، تا چندانکه اسراف و تهور بیشتر بینند گمان برند که فضیلت کاملتر است، و در طرف تفریطش این اشتباه نیفتد چنانکه در بخل و جبن، چه این طرف عدمی است، و مباینت وجود و عدم سخت ظاهر است. و در فضیلتی که به اضافت عدمی بود عکس این حکم افتد، مثلا در تواضع و حلم طرف افراط ملتبس شود و طرف تفریط که وجودی بود التباس نیارد. و در فضیلتی که به فضل رجحانی در یک طرف موسوم نباشد مانند عدالت هر دو طرف واضح بود.
اینست بیان اصناف رذایل بر اجمال و از بعضی از این اصناف انواع امراض نفس را حادث شود، چنانکه بعد ازین شرح اسباب و علامات و علاجات آن داده آید، انشاءالله.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون فضایل در چهار جنس محصور است اضداد آن که اجناس رذایل بود در بادی النظر هم چهار تواند بود و آن جهل باشد که ضد حکمت است، و جبن که ضد شجاعت است، و شره که ضد عفت است، و جور که ضد عدالت است. و اما به حسب نظر مستقصی و بحث مستوفی هر فضیلتی را حدیست که چون از آن حد تجاوز نمایند چه در طرف غلو و چه در طرف تقصیر به رذیلتی ادا کند، بل هر قید که در تحدید فضیلتی معتبر بود چون اهمال کنند، یا هر قید که نامعتبر بود چون رعایت کنند، آن فضیلت رذیلت گردد، پس هر فضیلتی به مثابت وسطی است، و رذایل که به ازای او باشند به منزلت اطراف، مانند مرکز و دایره، تا همچنان که بر سطح دایره یک نقطه که مرکز است دورترین نقطه هاست از محیط، و دیگر نقط، که اعداد آن در حصر و عد نیاید از جوانب، چه بر محیط و چه داخل محیط، هر یک در جانبی که باشد به محیط نزدیکتر باشند از مرکز؛ همچنین فضیلت را نیز حدی بود که آن حد از رذایل در غایت بعد باشد و انحراف از آن حد در هر جهت و جانب که اتفاق افتد موجب قرب بود به رذیلتی. و اینست مراد حکما از آنچه گویند فضیلت در وسط بود و رذایل بر اطراف. پس از این روی، به ازای هر فضیلتی رذیلتهای نامتناهی باشد، چه وسط محمود بود و اطراف نامحدود.
هوش مصنوعی: فضایل به چهار دسته تقسیم میشوند و در مقابل آنها نیز چهار نوع رذیلت وجود دارد: جهل که مخالف حکمت است، جبن که ضد شجاعت است، شره که ضد عفت است و جور که ضد عدالت است. اما اگر به دقت نگاه کنیم، هر فضیلتی حدی دارد و اگر از آن حد فاصله بگیریم، چه در جهت افراط و چه در جهت تفریط، به رذیلت میانجامد. همچنین، اگر مقررات مرتبط با فضیلت را نادیده بگیریم یا قواعد نامعتبر را رعایت کنیم، این فضیلت تبدیل به رذیلت خواهد شد. بنابراین، هر فضیلت در واقع یک نقطه مرکزی است و رذایل در اطراف آن قرار دارند. به مانند دایرهای که مرکز آن دورترین نقطهها را از محیط خود تشکیل میدهد. در این مفهوم، هر فضیلت حدی دارد که هر انحراف از آن حد به نزدیک شدن به رذیلت منجر میشود. به همین دلیل، حکما میگویند فضیلت در وسط قرار دارد و رذایل در اطراف آن. به این ترتیب، برای هر فضیلت بینهایت رذیلت وجود دارد، چرا که نقطه مرکزی فضیلت مطلوب است و اطراف آن بینهایت پر هستند.
و ملازمت فضیلت مانند حرکت بود بر خطی مستقیم، و ارتکاب رذیلت مانند انحراف از آن خط، و ظاهر است که میان دو حد خط مستقیم جز یکی نتواند بود، و خطهای نامستقیم نامتناهی تواند بود. همچنین استقامت در سلوک طریقت فضیلت جز بر یک نهج صورت نبندد، و انحراف ازان منهج نامحدود باشد، و از این جهت باشد صعوبتی که در التزام طریقت فضایل واقع باشد. و آنچه در بعضی اشارات نوامیس آمده است که صراط خدای از موی باریکتر و از شمشیر تیزتر بود عبارت از این معنی است، چه وجود وسط حقیقی در میان اطراف نامتناهی متعذر بود و تمسک بدان بعد از وجود متعذرتر. و بدانچه حکما گفته اند: اصابه نقطه الهدف أعسر من العدول عنها، و لزوم الصواب بعد ذلک حتی لایخطیها أعسر و أصعب، همین معنی خواسته اند.
هوش مصنوعی: فضیلت به مانند حرکت در یک خط مستقیم است، در حالی که انجام کارهای ناپسند معادل انحراف از آن خط به شمار میرود. واضح است که بین دو نقطه در یک خط مستقیم تنها یک مسیر وجود دارد، اما مسیرهای منحنی نامحدود هستند. به همین ترتیب، استقامت در مسیر فضیلت تنها با یک روش ممکن است و انحراف از این مسیر میتواند بیپایان باشد. به همین دلیل، پایبندی به راه فضایل دشواریهایی را به همراه دارد. آنچه در برخی متون دینی آمده که صراط خداوند نازکتر از مو و تیزتر از شمشیر است به همین معنا اشاره دارد؛ زیرا وجود یک نقطه میانه حقیقی بین اطراف نامتناهی ممکن نیست و دسترسی به آن پس از وجود غیرممکنتر میشود. همچنین، به گفته حکما، رسیدن به هدف از انحراف از آن سختتر است و پایبندی به درستیدگی پس از آن حتی دشوارتر است.
و بباید دانست که وسط به دو معنی اعتبار کنند: یکی آنچه فی نفسه وسط بود میان دو چیز، مانند چهار که وسط بود میان دو و شش و انحراف آن از وساطت محال باشد، و دیگر آنچه وسط بود به اضافت، مانند اعتدالات نوعی و شخصی به نزدیک اطبا؛ و اعتبار وسط در این علم هم از این قبیل باشد. و از اینجاست که شرایط هر فضیلتی به حسب هر شخصی مختلف شود، و به اختلاف افعال و احوال و ازمنه و غیر آن هم اختلافی لازم آید، و به ازای هر فضیلتی از فضایل شخصی معین رذایل نامتناهی باشد چنانکه گفتیم. پس رذایل شخصی در حد و عد نتوان آورد، و از این سبب است که دواعی شر سخت بسیار است و دواعی خیراندک، ولکن حصر این اشخاص و اعداد برصاحب صناعت نیست، چه بر صاحب صناعت اعطای اصول و قوانین بود نه احصای جزویات، چنانکه درودگر و زرگر را قانونی بود در تصور در، و انگشتری که به توسط آن قانون اشخاص نامتناهی از این دو نوع در عمل توانند آورد و در هر موضعی مصلحت آن موضع را از آنکه ماده معین و مقدار معین و تقدیر احتیاجی که باشد اقتضا کنند رعایت به تقدیم رسانند، و واجب نبود که تصور کنند اعداد درها و انگشتریهای مختلف که در وجود توان آورد و اعداد فسادی که در طریق صناعت افتد.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که مفهوم "وسط" به دو شکل مورد توجه قرار میگیرد: اول، چیزی که به خودی خود وسط است بین دو چیز، مثل عدد چهار که وسط عدد دو و شش قرار دارد و هیچ انحرافی از این میانه قابل تصور نیست. دوم، چیزی که به نسبت و ارتباط خاصی وسط محسوب میشود، مانند تعادلهای عمومی و شخصی در نزد پزشکان. در این علم هم اعتبار میانه از این نوع است. به همین دلیل، شرایط هر فضیلتی بسته به هر فرد متفاوت خواهد بود و همچنین به اختلاف اعمال، وضعیتها، زمانها و غیره نیز تفاوتهایی به وجود میآید. هر فضیلتی میتواند رذایل نامحدودی داشته باشد. بنابراین، نمیتوان رذایل شخصی را به عدد و حد مشخصی محدود کرد. این مسئله باعث میشود که تمایل به انجام کارهای غلط بسیار بیشتر از تمایل به کارهای خوب باشد. اما محدود کردن افراد و تعدادشان متعلق به صاحبان فن نیست، چرا که برای آنها اصول و قوانین داده میشود، نه جزئیات دقیق. مانند قانونی که برای سازندگان در و جواهرسازان وجود دارد، که آنها میتوانند بر اساس آن انواع مختلف درها و انگشترها را طراحی کنند و در هر موقعیتی مصالح آن موقعیت را مدنظر داشته باشند، بدون اینکه نیاز باشد تعداد همه انواع ممکن را تصور کنند.
و چون انحرافات راجع با دو نوع است، یکی آنچه از مجاوزت در طرف افراط لازم آید، و دیگر آنچه از مجاوزت در طرف تفریط لازم آید، پس به ازای هر فضیلتی دو جنس رذیلت باشد که آن فضیلت وسط بود و آن دو رذیلت دو طرف. و چون بیان کرده آمد که اجناس فضایل چهار است پس اجناس رذایل هشت باشد، دو ازان به ازای حکمت، و آن سفه بود و بله؛ و دو به ازای شجاعت، و آن تهور بود و جبن؛ و دو به ازای عفت، و آن شره بود و خمود شهوت؛ و دو به ازای عدالت، و آن ظلم بود و انظلام.
هوش مصنوعی: انحرافات به دو نوع تقسیم میشوند: یکی انحرافی که ناشی از افراط در یک ویژگی است و دیگری انحرافی که از تفریط در آن ویژگی به وجود میآید. برای هر فضیلتی دو نوع رذیلت وجود دارد که فضیلت در وسط قرار دارد و این دو رذیلت در دو طرف آن هستند. با توجه به این که چهار نوع فضیلت مطرح شده، در نتیجه هشت نوع رذیلت نیز وجود دارد. برای حکمت دو رذیلت وجود دارد: سفاهت و بیخیالی؛ برای شجاعت دو رذیلت: تهور و ترس؛ برای عفت دو رذیلت: ولع و سرکوب شهوت؛ و برای عدالت نیز دو رذیلت: ظلم و ستم.
اما سفه و آن در طرف افراط است، استعمال قوت فکری بود در آنچه واجب نبود یا زیادت بر آنچه مقدار واجب بود، و بعضی آن را گربزی خوانند. و اما بله و آن در طرف تفریط است، تعطیل این قوت بود به ارادت نه از روی خلقت. و اما تهور و آن در طرف افراط است، اقدام بود بر آنچه اقدام کردن بران جمیل نباشد. و اما جبن و آن در طرف تفریط است، حذر بود از چیزی که حذر ازان محمود نبود و اما شره و آن در طرف افراط است، ولوع باشد بر لذات، زیادت از مقدار واجب. و اما خمود شهوت و آن در طرف تفریط است، سکون بود از حرکت در طلب لذات ضروری که شرع و عقل در اقدام بران رخصت داده باشند، از روی ایثار نه از راه نقصان خلقت. و اما ظلم و آن در طرف افراط است، تحصیل اسباب معاش بود از وجوه ذمیمه. و اما انظلام تمکین دادن طالب اسباب معاش بود از غصب و نهب آن، و انقیاد نمودن در فراگرفتن آن بی استحقاق، بل که به طریق مذلت و به سبب آنکه وجوه توصل به اموال و اقوات و غیر آن بسیار است، ظالم و خائن همیشه بسیار مال باشد و منظلم کم سرمایه، و عادل متوسط حال.
هوش مصنوعی: سخن از جنبههای مختلف افراط و تفریط در رفتار انسان است. سفه به معنای استفاده نادرست از عقل و فکر است که به کارهایی میپردازد که نه تنها ضروری نیستند، بلکه بیشتر از حد نیاز هستند. در مقابل، بله به معنای غفلت و عدم استفاده از عقل در کارهای لازم است. تهور به معنای اقدام ناپسند به کارهایی است که نباید به آنها دست زد، در حالی که جبن به معنای ترس از انجام کارهایی است که انجام آنها جایز و خوب است. شره به ولع افراطی در لذتهای جنسی اشاره دارد که از حد لازم تجاوز میکند. در مقابل، خمود شهوت به معنای عدم تمایل به لذتهای ضروری است که مجاز هستند، نه به دلیل نقص در فطرت. ظلم به تلاش برای کسب مال از راههای ناپسند اشاره دارد و انظلام به معنای تسلیم در گرفتن منابع معاش به روشهای غیراخلاقی است. در مجموع، افراد ظالم معمولاً در کسب مال موفقتر هستند، در حالی که کسانی که به روشهای درست عمل میکنند، در وضعیت متوسطی قرار دارند.
و هم بر این سیاقت در انواعی که تحت اجناس فضائل باشند اعتبار باید کرد تا به عدد هر نوعی دو رذیلت معلوم شود یکی در حد افراط و دیگر در جانب تفریط. و تواند بود که هر یکی را از این انواع و اصناف در هر لغتی نامی معین وضع نکرده باشند، اما چون معنی در تصور آید از عبارت فراغتی حاصل آید، چه عبارت برای توصل به معانی بکار دارند. و ما از جهت مثال آنچه به ازای نوعی چند لازم آید یاد کنیم تا دیگران بران قیاس کنند.
هوش مصنوعی: باید به انواع فضایل توجه کنیم و برای هر نوع، دو حالت رذیلت را شناسایی کنیم: یکی افراط و دیگری تفریط. ممکن است که برای هر یک از این انواع، در هر زبانی نام مشخصی وجود نداشته باشد، اما وقتی مفهوم آن در ذهن شکل میگیرد، با توضیحات لازم میتوان به درک بهتری دست یافت، چرا که توضیحات برای رسیدن به مفاهیم استفاده میشوند. به عنوان مثال، ما مواردی را معرفی میکنیم که به هر نوع مربوط میشود تا دیگران بتوانند بر اساس آنها نتیجهگیری کنند.
گوییم از انواع حکمت هفت نوع برشمرده ایم ذکا و سرعت فهم و صفای ذهن و سهولت تعلم و حسن تعقل و تحفظ و تذکر. اما ذکا وسط بود میان خبث و بلادت، خبث در جانب افراط و بلادت در تفریط، و بدین بلادت آن خواهیم که از سوی اختیار بود نه از عدم خلقت. و اما سرعت فهم وسط بود میان سرعت تخیلی که بر سبیل اختطاف افتد بی احکام فهم و ابطائی که از تأخیر تفهم ملکه شود. و اما صفای ذهن وسط بود میان ظلمتی که در نفس حادث شود تا به سبب آن در استنباط نتایج تأخیر افتد و میان التهابی که به سبب مجاوزت مقدار از مطلوب باز دارد. و اما سهولت تعلم واسطه بود میان مبادرتی که استثبات صور را مجال ندهد و میان تصعبی که به تعذر مؤدی بود. و اما حسن تعقل واسطه بود میان صرف فکر به ادراک چیزی که در تعقل مطلوب زاید باشد و میان قصور فکر از تعقل تمامی مطلوب. و اما تحفظ واسطه بود میان عنایتی زاید به ضبط آنچه ضبطش بی فایده بود و میان غفلتی از استثبات صور که مؤدی بود به اعراض از آنچه حفظش مهم باشد. و اما تذکر واسطه بود میان فرط استعراضی که اقتضای تضییع روزگار و کلالت آلت کند و میان نسیانی که از اهمال آنچه مراعات آن واجب بود لازم آید. و هم بر این نسق در انواع دیگر اجناس می باید گفت.
هوش مصنوعی: از انواع حکمت، هفت نوع را نام میبریم: ذکا، سرعت فهم، صفای ذهن، سهولت یادگیری، حسن تعقل، توانایی حفظ و یادآوری. ذکا قرار دارد در میان دو حالت: یکی افراطی که به خبث مرتبط است و دیگری تفریطی که به بلادت اشاره دارد. در اینجا بلادت به نوعی بیخبری اشاره میکند که ناشی از انتخاب نادرست است، نه از کمبود استعداد. سرعت فهم نیز در میان دو وضعیت قرار میگیرد: از یک طرف سرعت تخیلی که به فهم نادرست میانجامد و از طرف دیگر تأخیر در درک مسائل. صفای ذهن هم در میانه دو حالت قرار دارد: یکی تاریکی که مانع استنباط صحیح میشود و دیگری هیجان بیش از حد که جلوی تمرکز را میگیرد. سهولت یادگیری بین دو extremos میباشد: یکی haste در یادگیری و دیگری دشواری در فهم مطالب. حسن تعقل نیز بین دو حالت توازن دارد: یکی فکر کردن به موضوعات اضافی و دیگری عدم توانایی در درک کامل مطالب. توانایی حفظ میان دو حالت متضاد است: توجه بیش از حد به چیزهای کماهمیت و غفلت از موارد مهم. در نهایت، تذکر نیز بین دو حالت مختلف قرار دارد: یکی یادآوری بیش از حد که موجب اتلاف وقت میشود و دیگری نسیان که ناشی از بیتوجهی به موارد مهم است. این تقسیمبندی را میتوان برای انواع دیگر نیز به کار برد.
و باشد که بعضی رذایل را نامی مشهور بود چنانکه وقاحت و خرق که دو طرف فضیلت حیا اند، و اسراف و بخل که دو طرف فضیلت سخااند، و تکبر و تذلل که دو طرف فضیلت تواضع اند، و فسق و تحرج که دو طرف فضیلت عبادت اند.
هوش مصنوعی: برخی از ویژگیهای ناپسند هستند که نامهای خاصی دارند؛ مانند وقاحت و خرق که در مقابل فضیلت حیا قرار دارند، اسراف و بخل که در برابر فضیلت سخاوت قرار دارند، تکبر و تذلل که در مقابل فضیلت تواضع وجود دارند، و همچنین فسق و تحرج که در مقابل فضیلت عبادت هستند.
و باشد که فضیلتی به اضافت با وسط، وجودی بود، مانند سخاوت و شجاعت، و طرف افراطش بر بعضی ناقص نظران ملتبس شود و میان آن رذیلت و نفس فضیلت فرقی نکنند، تا چندانکه اسراف و تهور بیشتر بینند گمان برند که فضیلت کاملتر است، و در طرف تفریطش این اشتباه نیفتد چنانکه در بخل و جبن، چه این طرف عدمی است، و مباینت وجود و عدم سخت ظاهر است. و در فضیلتی که به اضافت عدمی بود عکس این حکم افتد، مثلا در تواضع و حلم طرف افراط ملتبس شود و طرف تفریط که وجودی بود التباس نیارد. و در فضیلتی که به فضل رجحانی در یک طرف موسوم نباشد مانند عدالت هر دو طرف واضح بود.
هوش مصنوعی: ممکن است فضیلتی وجود داشته باشد که به واسطه واسطهای به وجود آمده باشد، مانند سخاوت و شجاعت. در این حالت، وقتی برخی افراد به افراط آن فضیلت توجه میکنند، ممکن است دچار اشتباه شوند و فرق بین آن رذیلت و فضیلت را ندانند. به طوری که اگر اسراف یا تهور را بیشتر ببینند، خیال کنند که فضیلت در اینجا کاملتر است. اما در مورد تفریط، چنین اشتباهی رخ نمیدهد، مانند بخل و جبن که در اینجا طرف مقابل آن کاملاً واضح است و تفاوت وجود و عدم به خوبی قابل درک است. در فضیلتهایی که به عدم مرتبطاند، وضعیت برعکس است؛ برای مثال در تواضع و حلم، طرف افراط سردرگمی ایجاد میکند، اما تفریط که وجود دارد، چنین سردرگمی ایجاد نمیکند. در فضیلتهایی که برتری مشخصی در یک سمت ندارند، مانند عدالت، هر دو طرف کاملاً واضح و مشخص هستند.
اینست بیان اصناف رذایل بر اجمال و از بعضی از این اصناف انواع امراض نفس را حادث شود، چنانکه بعد ازین شرح اسباب و علامات و علاجات آن داده آید، انشاءالله.
هوش مصنوعی: این متن به طور خلاصه به دستهبندی صفات ناپسند اشاره دارد و میگوید که برخی از این صفات میتوانند باعث بروز بیماریهای روانی شوند. در ادامه به توضیح علل، نشانهها و راههای درمان این بیماریها پرداخته خواهد شد. ان شاءالله.