گنجور

فصل چهارم

و در تحت هر یکی از این اجناس چهارگانه انواع نامحصور بود و اما آنچه مشهورتر است یاد کنیم:

اما انواعی که در تحت جنس حکمت است، هفت است: اول ذکا و دوم سرعت فهم و سیم صفای ذهن و چهارم سهولت تعلم و پنجم حسن تعقل و ششم تحفظ و هفتم تذکر. اما ذکا آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرفشد. و اما سرعت فهم آن بود که نفس را حرکت از ملزومات به لوازم ملکه شده باشد تا دران به فضل مکثی محتاج نشود. و اما صفای ذهن آن بود که نفس را استعداد استخراج مطلوب بی اضطراب و تشویش که برو طاری گردد حاصل آید. و اما سهولت تعلم آن بود که نفس حدتی اکتساب کند در نظر تا بی ممانعت خواطر متفرقه به کلیت خویش توجه به مطلوب می کند. و اما حسن تعلق آن بود که در بحث و استکشاف از هر حقیقتی حد و مقداری که باید نگاه دارد تا نه اهمال داخلی کرده باشد و نه اعتبار خارجی. و اما تحفظ آن بود که صورتهایی را که عقل یا وهم به قوت تفکر یا تخیل ملخص و مستخلص گردانیده باشند نیک نگاه دارد و ضبط کند. و اما تذکر آن بود که نفس را ملاحظت صور محفوظه به هر وقت که خواهد بآسانی دست دهد از جهت ملکه ای که اکتساب کرده باشد.

و اما انواعی که در تحت جنس شجاعت است یازده نوع است: اول کبر نفس، دوم نجدت، و سیم بلند همتی، و چهارم ثبات، و پنجم حلم، و ششم سکون، و هفتم شهامت، و هشتم تحمل، و نهم تواضع، و دهم حمیت، و یازدهم رقت. اما کبر نفس آن بود که نفس به کرامت و هوان مبالات نکند و به یسار و عدمش التفات ننماید بلکه بر احتمال امور ملایم و غیر ملایم قادر باشد. و اما نجدت آن بود که نفس واثق باشد به ثبات خویش تا در حالت خوف جزع برو در نیاید و حرکات نامنتظم ازو صادر نشود. و اما بلند همتی آن بود که نفس را در طلب جمیل سعادت و شقاوت اینجهانی در چشم نیفتد و بدان استبشار و ضجرت ننماید تا به حدی که از هول مرگ نیز باک ندارد. و اما ثبات آن بود که نفس را قوت آلام و شداید مستقر شده باشد تا از عارض شدن امثال آن شکسته نشود. و اما حلم آن بود که نفس را طمأنینتی حاصل شود که غضب بآسانی تحریک او نتواند کرد و اگر مکروهی بدو رسد در شغب نیاید. و اما سکون آن بود که در خصومات یا در حربهایی که جهت محافظت حرمت یا ذب از شریعت لازم شود خفت و سبکساری ننماید و این را عدم طیش نیز گویند. و اما شهامت آن بود که نفس حریص گردد بر اقتنای امور عظام از جهت توقع ذکر جمیل. و اما تحمل آن بود که نفس آلات بدنی را فرسوده گرداند در استعمال از جهت اکتساب امور پسندیده. و اما تواضع آن بود که خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه ازو نازل تر باشند. و اما حمیت آن بود که در محافظت ملت یا حرمت از چیزهایی که محافظت ازان واجب بود تهاون ننماید. و اما رقت آن بود که نفس از مشاهده تألم ابنای جنس متأثر شود بی اضطرابی که در افعال او حادث گردد، والله اعلم.

و اما انواعی که در تحت جنس عفت است دوازده است: اول حیا، و دوم رفق، و سیم حسن هدی، و چهارم مسالمت، و پنجم دعت، و ششم صبر، و هفتم قناعت، و هشتم وقار، و نهم ورع، و دهم انتظام، و یازدهم حریت، و دوازدهم سخا. اما حیا انحصار نفس باشد در وقت استشعار از ارتکاب قبیح به جهت احتراز از استحقاق مذمت. و اما رفق انقیاد نفس بود اموری را که حادث شود از طریق تبرع و آن را دماثت نیز خوانند. و اما حسن هدی آن بود که نفس را به تکمیل خویش به حلیتهای ستوده رغبتی صادق حادث شود. و اما مسالمت آن بود که نفس مجاملت نماید در وقت تنازع آرای مختلفه و احوال متباینه از سر قدرت و ملکه ای که اضطراب را بدان تطرق نبود. و اما دعت آن بود که نفس ساکن باشد در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بود. و اما صبر آن بود که نفس مقاومت کند با هوی تا مطاوعت لذات قبیحه ازو صادر نشود. و اما قناعت آن بود که نفس آسان فراگیرد امور مآکل و مشارب و ملابس و غیر آن و رضا دهد به آنچه سد خلل کند از هر جنس که اتفاق افتد. و اما وقار آن بود که نفس در وقتی که منبعث باشد به سوی مطالب آرام نماید تا از شتابزدگی مجاوزت حد ازو صادر نشود به شرط آنکه مطلوب فوت نکند. و اما ورع آن بود که نفس ملازمت نماید بر اعمال نیکو و افعال پسندیده و قصور و فتور را بدان راه ندهد. و اما انتظام آن بود که نفس را تقریر و ترتیب امور بر وجه وجوب و حسب مصالح نگاه داشتن ملکه شود. و اما حریت آن بود که نفس متمکن شود از اکتساب مال از وجوه مکاسب جمیله و صرف آن در وجوه مصارف محموده و امتناع نماید از اکتساب از وجوه مکاسب ذمیمه. و اما سخا آن بود که انفاق اموال و دیگر مقتنیات برو سهل و آسان بود تا چنانکه باید و چندانکه باید به مصب استحقاق می رساند.

و سخا نوعی است که در تحت او انواع بسیار است و تفصیل بعضی ازان اینست: انواع فضایل که در تحت جنس سخاست، و آن هشت بود: اول کرم، و دوم ایثار، و سیم عفو، و چهارم مروت، و پنجم نبل، و ششم مواسات، و هفتم سماحت، و هشتم مسامحت. اما کرم آن بود که بر نفس سهل نماید انفاق مال بسیار در اموری که نفع آن عام بود و قدرش بزرگ باشد بر وجهی که مصلحت اقتضا کند. و اما ایثار آن بود که بر نفس آسان باشد از سر مایحتاجی که به خاصه او تعلق داشته بود برخاستن و بذل کردن در وجه کسی که استحقاق آن او را ثابت بود. و اما عفو آن بود که بر نفس آسان بود ترک مجازات به بدی یا طلب مکافات به نیکی با حصول تمکن ازان و قدرت. و اما مروت آن بود که نفس را رغبتی صادق بود بر تحلی به زینت افادت و بذل مالابد یا زیادت بران. و اما نبل آن بود که نفس ابتهاج نماید به ملازمت افعال پسندیده و مداومت سیرت ستوده. و اما مواسات معاونت یاران و دوستان و مستحقان بود در معیشت و شرکت دادن ایشان را با خود در قوت و مال. و اما سماحت بذل کردن بعضی باشد به دلخوشی از چیزهایی که واجب نبود بذل کردن آن. و اما مسامحت ترک گرفتن بعضی بود از چیزهایی که واجب نبود ترک آن از طریق اختیار.

و اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداقت، و دوم الفت، و سیم وفا، و چهارم شفقت، و پنجم صلت رحم، و ششم مکافات، و هفتم حسن شرکت، و هشتم حسن قضا، و نهم تودد، و دهم تسلیم، و یازدهم توکل و دوازدهم عبادت. اما صداقت محبتی صادق بود که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار رسانیدن هر چیزی که ممکن باشد به او. و اما الفت آن بود که رایها و اعتقادات گروهی در معاونت یکدیگر به جهت تدبیر معیشت متفق شود. و اما وفا آن بود که از التزام طریق مواسات و معاونت تجاوز جایز نشمرد. و اما شفقت آن بود که از حالی غیر ملایم که به کسی رسد مستشعر بود و همت بر ازالت آن مقصود دارد. و اما صلت رحم آن بود که خویشان و پیوستگان را با خود در خیرات دنیاوی شرکت دهد. و اما مکافات آن بود که احسانی را که با او کنند به مانند آن یا زیادت ازان مقابله کند و در اساءت به کمتر ازان. و اما حسن شرکت آن بود که دادن و ستدن در معاملات بر وجه اعتدال کند چنانکه موافق طبایع دیگران افتد. و اما حسن قضا آن بود که حقوق دیگران که بر وجه مجازات می گزارد از منت و ندامت خالی باشد. و اما تودد طلب مؤدت اکفاء و اهل فضل باشد به خوشرویی و نیکوسخنی و دیگر چیزهایی که مستدعی این معنی بود. و اما تسلیم آن بود که به فعلی که تعلق به باری، سبحانه و تعالی، داشته باشد یا به کسانی که بر ایشان اعتراض جایز نبود رضا دهد و به خوش منشی و تازه رویی آن را تلقی نماید و اگر چه موافق طبع او نبود. و اما توکل آن بود که در کارها که حوالت آن با قدرت و کفایت بشری نبود و رای و رویت خلق را دران مجال تصرفی صورت نبندد زیادت و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد و به خلاف آنچه باشد میل نکند. و اما عبادت آن بود که تعظیم و تمجید خالق خویش، جل و علا، و مقربان حضرت او چون ملائکه و انبیا و ائمه و اولیا، علیهم السلام، و طاعت و متابعت ایشان و انقیاد اوامر و نواهی صاحب شریعت ملکه کند، و تقوی را که مکمل و متمم این معانی بود شعار و دثار خود سازد. اینست حصر انواع فضایل، و از ترکب بعضی با بعضی فضیلتهای بی اندازه تصور توان کرد که بعضی را نامی خاص بود و بعضی را نبود، والله ولی التوفیق.

فصل سیم: در علم نفس مقرر شده است که نفس انسانی را سه قوت متباینست که به اعتبار آن قوتها مصدر افعال و آثار مختلف می شود به مشارکت ارادت، و چون از آن قوتها بر دیگران غالب شود دیگران مغلوب یا مفقود شوند: یکی قوت ناطقه که آن را نفس ملکی خوانند، و آن مبدأ فکر و تمییز و شوق نظر در حقایق امور بود، و دوم قوت غضبی که آن را نفس سبعی خوانند، و آن مبدأ غضب و دلیری و اقدام بر اهوال و شوق تسلط و ترفع و مزید جاه بود، و سیم قوت شهوانی که آن را نفس بهیمی خوانند، و آن مبدأ شهوت و طلب غذا و شوق التذاذ به مآکل و مشارب و مناکح بود، چنانکه در قسم اول اشارتی به این قسمت تقدیم افتاد.فصل پنجم: چون فضایل در چهار جنس محصور است اضداد آن که اجناس رذایل بود در بادی النظر هم چهار تواند بود و آن جهل باشد که ضد حکمت است، و جبن که ضد شجاعت است، و شره که ضد عفت است، و جور که ضد عدالت است. و اما به حسب نظر مستقصی و بحث مستوفی هر فضیلتی را حدیست که چون از آن حد تجاوز نمایند چه در طرف غلو و چه در طرف تقصیر به رذیلتی ادا کند، بل هر قید که در تحدید فضیلتی معتبر بود چون اهمال کنند، یا هر قید که نامعتبر بود چون رعایت کنند، آن فضیلت رذیلت گردد، پس هر فضیلتی به مثابت وسطی است، و رذایل که به ازای او باشند به منزلت اطراف، مانند مرکز و دایره، تا همچنان که بر سطح دایره یک نقطه که مرکز است دورترین نقطه هاست از محیط، و دیگر نقط، که اعداد آن در حصر و عد نیاید از جوانب، چه بر محیط و چه داخل محیط، هر یک در جانبی که باشد به محیط نزدیکتر باشند از مرکز؛ همچنین فضیلت را نیز حدی بود که آن حد از رذایل در غایت بعد باشد و انحراف از آن حد در هر جهت و جانب که اتفاق افتد موجب قرب بود به رذیلتی. و اینست مراد حکما از آنچه گویند فضیلت در وسط بود و رذایل بر اطراف. پس از این روی، به ازای هر فضیلتی رذیلتهای نامتناهی باشد، چه وسط محمود بود و اطراف نامحدود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

و در تحت هر یکی از این اجناس چهارگانه انواع نامحصور بود و اما آنچه مشهورتر است یاد کنیم:
هوش مصنوعی: در زیر هر یک از این چهار نوع کالا، انواع بی‌شماری وجود داشت، اما آنچه بیشتر مورد توجه قرار گرفته است، به یاد می‌آوریم:
اما انواعی که در تحت جنس حکمت است، هفت است: اول ذکا و دوم سرعت فهم و سیم صفای ذهن و چهارم سهولت تعلم و پنجم حسن تعقل و ششم تحفظ و هفتم تذکر. اما ذکا آن بود که از کثرت مزاولت مقدمات منتجه سرعت انتاج قضایا و سهولت استخراج نتایج ملکه شود بر مثال برقی که بدرفشد. و اما سرعت فهم آن بود که نفس را حرکت از ملزومات به لوازم ملکه شده باشد تا دران به فضل مکثی محتاج نشود. و اما صفای ذهن آن بود که نفس را استعداد استخراج مطلوب بی اضطراب و تشویش که برو طاری گردد حاصل آید. و اما سهولت تعلم آن بود که نفس حدتی اکتساب کند در نظر تا بی ممانعت خواطر متفرقه به کلیت خویش توجه به مطلوب می کند. و اما حسن تعلق آن بود که در بحث و استکشاف از هر حقیقتی حد و مقداری که باید نگاه دارد تا نه اهمال داخلی کرده باشد و نه اعتبار خارجی. و اما تحفظ آن بود که صورتهایی را که عقل یا وهم به قوت تفکر یا تخیل ملخص و مستخلص گردانیده باشند نیک نگاه دارد و ضبط کند. و اما تذکر آن بود که نفس را ملاحظت صور محفوظه به هر وقت که خواهد بآسانی دست دهد از جهت ملکه ای که اکتساب کرده باشد.
هوش مصنوعی: انواع حکمت به هفت دسته تقسیم می‌شود: اولین نوع، ذکا است که به معنای توانایی سریع در تولید قضایا و استخراج نتایج از مقدمات است، مانند برقی که به سرعت درخشان می‌شود. دومین نوع، سرعت فهم است که به معنای توانایی ذهن در حرکت سریع از ملزومات به لوازم است، به گونه‌ای که نیازی به مکث نداشته باشد. سومین نوع، صفای ذهن است که به توانایی ذهن در استخراج مطلوب بدون اضطراب و تشویش اشاره دارد. چهارمین نوع، سهولت تعلم است که به معنای توانایی در یادگیری در حین تمرکز بر موضوع است، بدون اینکه افکار مزاحم مانع شود. پنجمین نوع، حسن تعقل است که به معنای حفظ حد و مقداری در بحث و جستجو از هر حقیقت اشاره دارد تا هیچ‌یک از جنبه‌های مهم نادیده گرفته نشود. ششمین نوع، تحفظ است که به توانایی در نگهداری و ضبط تصاویری که عقل یا خیال از طریق تفکر یا تخیل به دست آورده، اشاره دارد. و هفتمین نوع، تذکر است که به معنای توانایی به یاد آوردن و دستیابی به این تصاویر در هر زمان و بدون زحمت ناشی از آموزشی که فرد کسب کرده، speaks.
و اما انواعی که در تحت جنس شجاعت است یازده نوع است: اول کبر نفس، دوم نجدت، و سیم بلند همتی، و چهارم ثبات، و پنجم حلم، و ششم سکون، و هفتم شهامت، و هشتم تحمل، و نهم تواضع، و دهم حمیت، و یازدهم رقت. اما کبر نفس آن بود که نفس به کرامت و هوان مبالات نکند و به یسار و عدمش التفات ننماید بلکه بر احتمال امور ملایم و غیر ملایم قادر باشد. و اما نجدت آن بود که نفس واثق باشد به ثبات خویش تا در حالت خوف جزع برو در نیاید و حرکات نامنتظم ازو صادر نشود. و اما بلند همتی آن بود که نفس را در طلب جمیل سعادت و شقاوت اینجهانی در چشم نیفتد و بدان استبشار و ضجرت ننماید تا به حدی که از هول مرگ نیز باک ندارد. و اما ثبات آن بود که نفس را قوت آلام و شداید مستقر شده باشد تا از عارض شدن امثال آن شکسته نشود. و اما حلم آن بود که نفس را طمأنینتی حاصل شود که غضب بآسانی تحریک او نتواند کرد و اگر مکروهی بدو رسد در شغب نیاید. و اما سکون آن بود که در خصومات یا در حربهایی که جهت محافظت حرمت یا ذب از شریعت لازم شود خفت و سبکساری ننماید و این را عدم طیش نیز گویند. و اما شهامت آن بود که نفس حریص گردد بر اقتنای امور عظام از جهت توقع ذکر جمیل. و اما تحمل آن بود که نفس آلات بدنی را فرسوده گرداند در استعمال از جهت اکتساب امور پسندیده. و اما تواضع آن بود که خود را مزیتی نشمرد بر کسانی که در جاه ازو نازل تر باشند. و اما حمیت آن بود که در محافظت ملت یا حرمت از چیزهایی که محافظت ازان واجب بود تهاون ننماید. و اما رقت آن بود که نفس از مشاهده تألم ابنای جنس متأثر شود بی اضطرابی که در افعال او حادث گردد، والله اعلم.
هوش مصنوعی: انواع شجاعت یازده دسته هستند: اول، کبر نفس، دوم نجدت، سوم بلند همتی، چهارم ثبات، پنجم حلم، ششم سکون، هفتم شهامت، هشتم تحمل، نهم تواضع، دهم حمیت و یازدهم رقت. کبر نفس یعنی اینکه انسان به عزت و ذلت خود اهمیتی ندهد و به ثروت و عدم آن توجه نکند و توانایی مواجهه با مسائل خوب و بد را داشته باشد. نجدت به معنای اطمینان به ثبات خود است به‌طوری‌که در مواقع ترس دچار هرج و مرج نشود و واکنش‌های نامنظم از او سر نزند. بلند همتی به این معنی است که انسان به دنبال سعادت و خوشبختی باشد و از مشکلات و ترس‌های زندگی هراسی نداشته باشد. ثبات به معنای این است که انسان در برابر دردها و سختی‌ها مقاوم باشد و از آنها شکست نخورد. حلم به آرامش نفس اشاره دارد، یعنی انسان به راحتی تحت تاثیر غضب قرار نگیرد و اگر مورد آزار قرار گیرد، عصبانی نشود. سکون به این معناست که در اختلافات یا جنگ‌هایی که برای حفظ حرمت یا دین لازم است، خونسرد بماند و دچار هیجان نشود. شهامت یعنی انسان به دنبال دستیابی به امور بزرگ باشد تا به خاطر آن شناخته شود. تحمل به این است که انسان بدن خود را در اثر تلاش و فعالیت مصرف کند تا به امور خوب دست یابد. تواضع یعنی اینکه انسان خود را بالاتر از دیگران نبیند، حتی اگر در مقام اجتماعی پایین‌تر باشند. حمیت به معنای محافظت از ملت یا حرمت چیزهایی است که حفظ آنها واجب است. و رقت به این معنی است که انسان از دیدن درد و رنج دیگران متاثر شود بدون اینکه حال او دچار اختلال شود.
و اما انواعی که در تحت جنس عفت است دوازده است: اول حیا، و دوم رفق، و سیم حسن هدی، و چهارم مسالمت، و پنجم دعت، و ششم صبر، و هفتم قناعت، و هشتم وقار، و نهم ورع، و دهم انتظام، و یازدهم حریت، و دوازدهم سخا. اما حیا انحصار نفس باشد در وقت استشعار از ارتکاب قبیح به جهت احتراز از استحقاق مذمت. و اما رفق انقیاد نفس بود اموری را که حادث شود از طریق تبرع و آن را دماثت نیز خوانند. و اما حسن هدی آن بود که نفس را به تکمیل خویش به حلیتهای ستوده رغبتی صادق حادث شود. و اما مسالمت آن بود که نفس مجاملت نماید در وقت تنازع آرای مختلفه و احوال متباینه از سر قدرت و ملکه ای که اضطراب را بدان تطرق نبود. و اما دعت آن بود که نفس ساکن باشد در وقت حرکت شهوت و مالک زمام خویش بود. و اما صبر آن بود که نفس مقاومت کند با هوی تا مطاوعت لذات قبیحه ازو صادر نشود. و اما قناعت آن بود که نفس آسان فراگیرد امور مآکل و مشارب و ملابس و غیر آن و رضا دهد به آنچه سد خلل کند از هر جنس که اتفاق افتد. و اما وقار آن بود که نفس در وقتی که منبعث باشد به سوی مطالب آرام نماید تا از شتابزدگی مجاوزت حد ازو صادر نشود به شرط آنکه مطلوب فوت نکند. و اما ورع آن بود که نفس ملازمت نماید بر اعمال نیکو و افعال پسندیده و قصور و فتور را بدان راه ندهد. و اما انتظام آن بود که نفس را تقریر و ترتیب امور بر وجه وجوب و حسب مصالح نگاه داشتن ملکه شود. و اما حریت آن بود که نفس متمکن شود از اکتساب مال از وجوه مکاسب جمیله و صرف آن در وجوه مصارف محموده و امتناع نماید از اکتساب از وجوه مکاسب ذمیمه. و اما سخا آن بود که انفاق اموال و دیگر مقتنیات برو سهل و آسان بود تا چنانکه باید و چندانکه باید به مصب استحقاق می رساند.
هوش مصنوعی: انواع مختلفی که در دسته‌بندی عفت قرار می‌گیرد، دوازده نوع هستند: اول حیا، دوم رفق، سوم حسن هدی، چهارم مسالمت، پنجم دعت، ششم صبر، هفتم قناعت، هشتم وقار، نهم ورع، دهم انتظام، یازدهم حریت، و دوازدهم سخا. حیا به معنای جلوگیری از انجام کارهای ناپسند به خاطر ترس از سرزنش است. رفق به معنای آرام و مطیع بودن در مواجهه با مشکلات و رفتارهای ناپسند است. حسن هدی به اشتیاق انسان به بهبود و توسعه ویژگی‌های خوب مربوط می‌شود. مسالمت یعنی تلاش برای سازش و توافق در مواقعی که نظرات و حالات مختلف وجود دارد. دعت به معنای توانایی کنترل نفس در زمان‌های تحریک شدن به تمایلات ناپسند است. صبر به معنای مقاومت در برابر هوس‌ها برای جلوگیری از رفتارهای نامناسب است. قناعت یعنی رضایت به حداقل در نیازهای زندگی و پذیرش آنچه که ضروری است. وقار به آرامش نفس در زمان رسیدن به اهداف مربوط می‌شود و از شتاب‌زدگی جلوگیری می‌کند. ورع به معنای پایبندی به کارهای نیک و دوری از قصور و کوتاهی است. انتظام به معنای ترتیب و مدیریت امور به گونه‌ای است که بهینه و مؤثر باشند. حریت یعنی توانایی کسب درآمد از راه‌های خوب و خرج کردن آن در موارد مفید و مناسب، و در نهایت سخا به راحتی و سخاوت در بخشیدن مال و دارایی‌ها به دیگران اشاره دارد.
و سخا نوعی است که در تحت او انواع بسیار است و تفصیل بعضی ازان اینست: انواع فضایل که در تحت جنس سخاست، و آن هشت بود: اول کرم، و دوم ایثار، و سیم عفو، و چهارم مروت، و پنجم نبل، و ششم مواسات، و هفتم سماحت، و هشتم مسامحت. اما کرم آن بود که بر نفس سهل نماید انفاق مال بسیار در اموری که نفع آن عام بود و قدرش بزرگ باشد بر وجهی که مصلحت اقتضا کند. و اما ایثار آن بود که بر نفس آسان باشد از سر مایحتاجی که به خاصه او تعلق داشته بود برخاستن و بذل کردن در وجه کسی که استحقاق آن او را ثابت بود. و اما عفو آن بود که بر نفس آسان بود ترک مجازات به بدی یا طلب مکافات به نیکی با حصول تمکن ازان و قدرت. و اما مروت آن بود که نفس را رغبتی صادق بود بر تحلی به زینت افادت و بذل مالابد یا زیادت بران. و اما نبل آن بود که نفس ابتهاج نماید به ملازمت افعال پسندیده و مداومت سیرت ستوده. و اما مواسات معاونت یاران و دوستان و مستحقان بود در معیشت و شرکت دادن ایشان را با خود در قوت و مال. و اما سماحت بذل کردن بعضی باشد به دلخوشی از چیزهایی که واجب نبود بذل کردن آن. و اما مسامحت ترک گرفتن بعضی بود از چیزهایی که واجب نبود ترک آن از طریق اختیار.
هوش مصنوعی: سخا به معنای بخشندگی است که انواع مختلفی دارد. این انواع شامل هشت فضیلت هستند: نخستین، کرم است که به راحتی از خود گذشتن برای کمک به دیگران در کارهایی با فایده عمومی و ارزشمند است. دوم، ایثار به معنی آسان گرفتن بر خود و دادن چیزهایی است که به خودمان تعلق دارد به کسانی که شایستگی آن را دارند. سوم، عفو به معنای بخشیدن دیگران و خودداری از مجازات یا طلب پاداش در برابر بدی‌ها یا نیکی‌ها است، در حالی که قدرت انجام این کار را داریم. چهارم، مروت به معنای آرزو برای زیبایی در رفتار و بخشش مال خود یا بیشتر است. پنجم، نبل به معنای شادی در پیروی از کارهای پسندیده و داشتن رفتار خوب است. ششم، مواسات به معنای کمک به دوستان و نیازمندان در تأمین نیازهای زندگی و شریک کردن آن‌ها با خود در خوراک و مالی است. هفتم، سماحت یعنی خوشحالانه بخشیدن چیزهایی که ضروری نیستند و طبق واجبات باید داده شوند. و در نهایت، مسامحت به معنای راحت گرفتن و خودداری از ترک چیزهایی است که لازم نیست آنها را ترک کرد.
و اما انواعی که در تحت جنس عدالت است دوازده است: اول صداقت، و دوم الفت، و سیم وفا، و چهارم شفقت، و پنجم صلت رحم، و ششم مکافات، و هفتم حسن شرکت، و هشتم حسن قضا، و نهم تودد، و دهم تسلیم، و یازدهم توکل و دوازدهم عبادت. اما صداقت محبتی صادق بود که باعث شود بر اهتمام جملگی اسباب فراغت صدیق و ایثار رسانیدن هر چیزی که ممکن باشد به او. و اما الفت آن بود که رایها و اعتقادات گروهی در معاونت یکدیگر به جهت تدبیر معیشت متفق شود. و اما وفا آن بود که از التزام طریق مواسات و معاونت تجاوز جایز نشمرد. و اما شفقت آن بود که از حالی غیر ملایم که به کسی رسد مستشعر بود و همت بر ازالت آن مقصود دارد. و اما صلت رحم آن بود که خویشان و پیوستگان را با خود در خیرات دنیاوی شرکت دهد. و اما مکافات آن بود که احسانی را که با او کنند به مانند آن یا زیادت ازان مقابله کند و در اساءت به کمتر ازان. و اما حسن شرکت آن بود که دادن و ستدن در معاملات بر وجه اعتدال کند چنانکه موافق طبایع دیگران افتد. و اما حسن قضا آن بود که حقوق دیگران که بر وجه مجازات می گزارد از منت و ندامت خالی باشد. و اما تودد طلب مؤدت اکفاء و اهل فضل باشد به خوشرویی و نیکوسخنی و دیگر چیزهایی که مستدعی این معنی بود. و اما تسلیم آن بود که به فعلی که تعلق به باری، سبحانه و تعالی، داشته باشد یا به کسانی که بر ایشان اعتراض جایز نبود رضا دهد و به خوش منشی و تازه رویی آن را تلقی نماید و اگر چه موافق طبع او نبود. و اما توکل آن بود که در کارها که حوالت آن با قدرت و کفایت بشری نبود و رای و رویت خلق را دران مجال تصرفی صورت نبندد زیادت و نقصان و تعجیل و تأخیر نطلبد و به خلاف آنچه باشد میل نکند. و اما عبادت آن بود که تعظیم و تمجید خالق خویش، جل و علا، و مقربان حضرت او چون ملائکه و انبیا و ائمه و اولیا، علیهم السلام، و طاعت و متابعت ایشان و انقیاد اوامر و نواهی صاحب شریعت ملکه کند، و تقوی را که مکمل و متمم این معانی بود شعار و دثار خود سازد. اینست حصر انواع فضایل، و از ترکب بعضی با بعضی فضیلتهای بی اندازه تصور توان کرد که بعضی را نامی خاص بود و بعضی را نبود، والله ولی التوفیق.
هوش مصنوعی: عدالت شامل دوازده نوع مختلف است: اولین نوع، صداقت است که متضمن عشق واقعی به دیگران و تلاش برای راحتی آنان است. دومین نوع، الفت است که بر اتحاد نظرات و عقاید در کمک به یکدیگر برای ساماندهی زندگی تأکید دارد. سومین نوع، وفا است که به معنی پایبندی به همکاری و یاری از همدیگر می‌باشد. چهارمین نوع، شفقت است که به احساس همدردی با کسانی که در شرایط سخت قرار دارند و تلاش برای رفع مشکلات آنان مربوط می‌شود. پنجمین نوع، صلت رحم است که به مشارکت در کارهای نیک با نزدیکان و خویشاوندان اشاره دارد. ششمین نوع، مکافات است که به تلافی نیکوکاری دیگران و پاسخگویی به بدی‌ها با نیکویی مربوط می‌شود. هفتمین نوع، حسن شرکت است که به انجام معاملات به صورت متعادل و منصفانه اشاره دارد. هشتمین نوع، حسن قضا است که به رعایت حقوق دیگران در اجرای قوانین و مجازات‌ها بدون احساس پشیمانی و ناراحتی مربوط است. نهمین نوع، تودد است که به جستجوی محبت و دوستی از جانب افراد با ویژگی‌های برجسته و نیکوخو اشاره دارد. دهمین نوع، تسلیم است که به پذیرش اراده خداوند و دیگران با خوشرویی مربوط می‌شود. یازدهمین نوع، توکل است که به اعتماد بر قدرت خداوند در کارهای غیرقابل پیش‌بینی مرتبط است. دوازدهمین نوع، عبادت است که شامل احترامات و اطاعت از خداوند و پیامبران و ولی‌ها، و در نهایت، تقوی است که به عنوان مکمل این فضایل نقش خود را ایفا می‌کند. این‌ها نمونه‌هایی از بهترین ویژگی‌ها هستند و با ترکیب آن‌ها می‌توان فضایل بیشتری را تصور کرد.