رباعی شمارهٔ ۵
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
عشق تو بکشت عارف و عامی را
زلف تو برانداخت نکونامی را
چشم سیه مست تو بیرون انداخت
از صومعه بایزید بسطامی را
مصرع اول عارف درسته عالم غلطه و قطعن عارف درسته .
و مصرع سوم بیرون انداخت به جای بیرون اورد که در این باره اطمینان ندارم
عالم در کنار عامی امده
عالم مدام در پی تعلم و اموختن و کسب علم است اما علوم و معارفی که کسب شده از راه حس و عقل و استدلال است ، خاقانی میفرماید که عشق تو حتی این دسته از عالمان رو هم در خویش محو و فنا کرد چه آنان که همه چیز رو بر محور و مدار خرد و عقلانیت میسنجیدند و چه آنان که عامی (جاهل ، بیسواد) بودند و شاید تصوری از این عشق الهی نداشتند
اما راجب عارف : علم عارف نوری است که خداوند، در دل کسی که بخواهد هدایتش کند و لایق باشد میتاباند همچون بایزید که از راه تزکیه نفس و ریاضت و سختی کشیدن به مقام وله یا واله شدن رسید و چشم معشوق او را از خود بیخود کرد
معارف و علومی که از راه تزکیه نفس و در اثر ایمان حاصل میگردد، با علوم و معارف حسی یا عقلی و استدلالی، تفاوت دارد. علوم قلبی، از راه مشاهده حقایق به دست میآید. در حالی که معارف حسی و عقلی، با مفاهیم خارجی حاصل میگردد