رباعی شمارهٔ ۳۷
مسکین دلم از خلق وفائی میجست
گمره شده بود، رهنمائی میجست
مانندهٔ آن مرد ختائی که به بلخ
برکرد چراغ و آشنائی میجست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مسکین دلم از خلق وفائی میجست
گمره شده بود، رهنمائی میجست
هوش مصنوعی: دل بیچارهام به دنبال وفای مردم بود و گمگشته، به دنبال راهنمایی میگشت.
مانندهٔ آن مرد ختائی که به بلخ
برکرد چراغ و آشنائی میجست
هوش مصنوعی: شبیه آن مرد چینی که به بلخ آمده بود تا چراغی روشن کند و دوستان و آشنایانش را پیدا کند.
حاشیه ها
1400/01/13 14:04
امیر
آیا کسی میداند منظورش از آن مرد ختایی به بلخ چیست؟
1400/08/03 19:11
افسانه چراغی
شاید اشاره به دیوژن یا دیوجانس، فیلسوف یونانی باشد که مولانا درباره او فرموده:
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
البته او یونانی بوده نه خَتایی ولی مضمون شعر خاقانی به این داستان نزدیک است.