گنجور

شمارهٔ ۳۴۶ - در مرثیهٔ اهل بیت خود

چشمهٔ خون ز دلم شیفته‌تر کس را نی
خون شو ای چشم که این سوز جگر کس را نی
تنم از اشک به زر رشتهٔ خونین ماند
هیچ زر رشته ازین تافته‌تر کس را نی
هیچ کس عمر گرامی نفروشد به عدم
سر این بیع مرا هست اگر کس را نی
درد دل بر که کنم عرضه که درمان دلم
کیمیائی است کز او هیچ اثر کس را نی
آن جگر تر کن من کو که ز نادیدن او
خشک آخورتر ازین دیدهٔ تر کس را نی
غم او بر دل من پردهٔ زنگاری بست
کس چو داند که بر این پرده گذر کس را نی
آه و دردا که چراغ من تاریک بمرد
باورم کن که ازین درد بتر کس را نی
غلطم من که چراغی همه کس را میرد
لیک خورشید مرا مرد و دگر کس را نی
دل خاقانی ازین درد درون پوست بسوخت
وز برون غرقهٔ خون گشت خبر کس را نی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چشمهٔ خون ز دلم شیفته‌تر کس را نی
خون شو ای چشم که این سوز جگر کس را نی
هوش مصنوعی: چشمی که با دیدهٔ خون می‌نگرد، هیچ‌کس را به اندازهٔ دل من نمی‌سوزاند. ای چشم، خونین شو؛ زیرا این درد و آتش سینه‌ام فقط به حال کسی دیگر نیست.
تنم از اشک به زر رشتهٔ خونین ماند
هیچ زر رشته ازین تافته‌تر کس را نی
هوش مصنوعی: بدنم از اشک مثل رشته‌ای از خون مانده و هیچ رشته‌ای به این اندازه زیبا و خیره‌کننده نیست.
هیچ کس عمر گرامی نفروشد به عدم
سر این بیع مرا هست اگر کس را نی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس عمر ارزشمند خود را به نابودی نمی‌فروشد و اگر کسی این کار را کند، برای من مهم نیست.
درد دل بر که کنم عرضه که درمان دلم
کیمیائی است کز او هیچ اثر کس را نی
هوش مصنوعی: مشکلات و دل‌تنگی‌هایم را با چه کسی در میان بگذارم؟ درمان دردهایم مانند ماده‌ای گرانبهاست که هیچ‌کس نمی‌تواند از آن بهره‌مند شود.
آن جگر تر کن من کو که ز نادیدن او
خشک آخورتر ازین دیدهٔ تر کس را نی
هوش مصنوعی: من به عشق او بی‌قرارم و دلم به شدت در آتش longing برای دیدن او می‌سوزد. چشمانم از دوری او به شدت خشک و بی‌حالت شده است، و هیچ‌کس نمی‌تواند به اندازه‌ی من این احساس را درک کند.
غم او بر دل من پردهٔ زنگاری بست
کس چو داند که بر این پرده گذر کس را نی
هوش مصنوعی: غصه و اندوه او بر دل من غم‌هایی را به وجود آورد که مانند پرده‌ای زنگار گرفته شده است. هیچ‌کس نمی‌داند که هیچ‌کس نمی‌تواند از این پرده عبور کند.
آه و دردا که چراغ من تاریک بمرد
باورم کن که ازین درد بتر کس را نی
هوش مصنوعی: ای کاش نمی‌شد که روشنایی من extinguished شد. باور کن که این درد برای هیچ‌کس به اندازه من سخت نیست.
غلطم من که چراغی همه کس را میرد
لیک خورشید مرا مرد و دگر کس را نی
هوش مصنوعی: من اشتباه کردم که فکر کردم نوری که دارم، باعث روشنایی همه می‌شود. در حالی که نور خورشید باعث مرگ من شده است و برای دیگران تأثیری ندارد.
دل خاقانی ازین درد درون پوست بسوخت
وز برون غرقهٔ خون گشت خبر کس را نی
هوش مصنوعی: دل خاقانی از درد درونش به شدت سوخت و از بیرون، به حدی در خون غرق شد که هیچ کس از حال او خبر نداشت.