شمارهٔ ۳۳۳
صدرا تو را جلالت اسکندر است لیک
خضری که آب علم ز بحر یقین خوری
هم ظل ذوالجلالی و هم نور آفتاب
بر اسمانی و غم اهل زمین خوری
بر گنج سایه از پی بذل زر افکنی
در بحر غوطه از پی در ثمین خوری
از دست دیو حادثه در تو گریخت دین
یعنی شهاب دین توئی اندوه دین خوری
هستی شکستهدل ز شیاطین ولی چه باک
چون مومیائی از کف روح الامین خوری
آدم چو غصه خورد ز دیدوی شگفت نیست
گر تو شهاب غصهٔ دیو لعین خوری
در مدحت تو مبدع سحر آفرین منم
شاید دریغ مبدع سحر آفرین خوری
خوردی دریغ من که اسیرم به دست چرخ
آری به دست دیو دریغ نگین خوری
در شرق و غرب صبح پسینم به صدق و فضل
تو آفتابی انده صبح پسین خوری
نار کلیم و چشمهٔ خضر است شعر من
شب شمع از آن فروزی و روز آب ازین خوری
هست انگبین ز گل چکنی پس گل انگبین
چون نحل گل خورد نه ز گل انگبین خوری
مهر جم است و کاس جنان نظم و نثر من
مهر از یسار خواهی و کاس از یمین خوری
دیوان من تو را چه ز افسانه دم زنی
قرآنت بر یمین چه به ابجد یمین خوری
چه حاجت است نشتر ترسا چو بامداد
شربت ز دست عیسی گردون نشین خوری
بر شعر زر دهی ز کریمان مثل شوی
با شیر پی نهی ز گوزنان سرین خوری
از ششتر سخا چو طراز شرف دهی
از عسکر سخن شکر آفرین خوری
دانی حدیث آن زن حلواگر گدای
گفتا چنین کنی به مکافا چنین خوری
شمارهٔ ۳۳۲ - در جواب مردی سروده که عنصری را بر او ترجیح داده است: به تعریض گفتی که خاقانیاشمارهٔ ۳۳۴ - شعر قاضی تنوخی: رضیت بما قسم الله لی
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صدرا تو را جلالت اسکندر است لیک
خضری که آب علم ز بحر یقین خوری
هوش مصنوعی: ای صدرا، جلال و عظمت تو به اندازهی اسکندر است، اما کسی مانند خضر وجود دارد که از دریاچهی یقین، از علم و دانش بهرهمند میشود.
هم ظل ذوالجلالی و هم نور آفتاب
بر اسمانی و غم اهل زمین خوری
هوش مصنوعی: تو هم سایه بزرگی و هم خورشید درخشان، بر آسمان نشستهای و غم اهل زمین را بر دوش میکشی.
بر گنج سایه از پی بذل زر افکنی
در بحر غوطه از پی در ثمین خوری
هوش مصنوعی: اگر فقط به دنبال ثروت و گنجینه باشی و در تلاش برای روی آوردن به آن، بیتوجه به ارزش واقعی زندگی و دوستانت، نهایتاً در دریای غم و اندوه غرق خواهی شد. باید به جای اینکه فقط به زر و مال فکر کنی، به چیزهای باارزشتری نیز توجه کنی.
از دست دیو حادثه در تو گریخت دین
یعنی شهاب دین توئی اندوه دین خوری
هوش مصنوعی: دیو مشکلات و حوادث از تو دور شده است. دین، همچون شهابی درخشان است که تو آن را نمایان میکنی. پس باید از اندوه دین دوری کنی و خوشحال باشی.
هستی شکستهدل ز شیاطین ولی چه باک
چون مومیائی از کف روح الامین خوری
هوش مصنوعی: وجودی که دلی آشفته دارد، تحت تاثیر شیطانهاست، اما چه اهمیتی دارد؟ زیرا تو در آخر میتوانی از روحالامین به مانند مومیایی که احیا میشود، بهرهمند شوی.
آدم چو غصه خورد ز دیدوی شگفت نیست
گر تو شهاب غصهٔ دیو لعین خوری
هوش مصنوعی: وقتی که انسان از غم و اندوهی رنج میبرد، شگفتی ندارد اگر تو هم مثل شهاب، اندوهی شبیه به غم شیطان را تجربه کنی.
در مدحت تو مبدع سحر آفرین منم
شاید دریغ مبدع سحر آفرین خوری
هوش مصنوعی: من در ستایش تو مانند یک آفریدگار سحر و جادو هستم، اما شاید به من اجازه ندهی که از این جادو بهرهمند شوم.
خوردی دریغ من که اسیرم به دست چرخ
آری به دست دیو دریغ نگین خوری
هوش مصنوعی: دریغ بر من که گرفتار دوران هستم و تو به دست دنیای فانی خوشحال و خوشبختی. افسوس که تو نمیدانی من چه درد و رنجی را تحمل میکنم.
در شرق و غرب صبح پسینم به صدق و فضل
تو آفتابی انده صبح پسین خوری
هوش مصنوعی: در صبحگاه، در هر دو سو، شرق و غرب، من به برکت و لطف تو درخشان و شاداب هستم. تو مانند خورشیدی هستی که در صبح با نور خود، اندوه را از دلها میزدایی.
نار کلیم و چشمهٔ خضر است شعر من
شب شمع از آن فروزی و روز آب ازین خوری
هوش مصنوعی: شعر من مانند آتش نار کلیم است که روشنی میبخشد و همچنین مثل چشمهٔ خضر است که زندگی و شگفتی را به همراه دارد. شبها شعلهور و درخشان است و در روز مانند آبی است که زندگی را تأمین میکند.
هست انگبین ز گل چکنی پس گل انگبین
چون نحل گل خورد نه ز گل انگبین خوری
هوش مصنوعی: عسل از گل به دست میآید، بنابراین پس از اینکه از گل عسل تولید شد، زنبور هم گل را میخورد. پس تو هم عسل را نخور، بلکه گل را بچش.
مهر جم است و کاس جنان نظم و نثر من
مهر از یسار خواهی و کاس از یمین خوری
هوش مصنوعی: عشق و محبت به مانند یک گنجینه ارزشمند است و نوشتههای من، چه نثر باشد و چه نظم، از این محبت الهام گرفتهاند. اگر بهدنبال عشق هستی، آن را از سمت چپ خود بگیر و اگر میخواهی از نعمتهای بهشتی بهرهمند شوی، آن را از سمت راست خود به دست آور.
دیوان من تو را چه ز افسانه دم زنی
قرآنت بر یمین چه به ابجد یمین خوری
هوش مصنوعی: در این بیت بیان شده است که از تو چه فایدهای دارد که از داستانها صحبت میکنی، وقتی که قرآن را در دستان راست خود نگه میداری و بر اساس علم و دانش خود عمل میکنی. به نوعی این جمله به نقد وابستگیهای ظاهری و عدم توجه به معانی عمیقتری اشاره دارد.
چه حاجت است نشتر ترسا چو بامداد
شربت ز دست عیسی گردون نشین خوری
هوش مصنوعی: نیازی به جراحی نیست اگر بتوانی صبحگاه از دست عیسی، معجزهای که از آسمان آمده، بنوشی.
بر شعر زر دهی ز کریمان مثل شوی
با شیر پی نهی ز گوزنان سرین خوری
هوش مصنوعی: اگر بر شعر زیبا و باارزش از افراد با کرامت پاداش دهی، مانند شیر میشوی و از قدرت و عظمت برخوردار میگردی؛ اما اگر با افرادی بیارزش و نادرست همراه شوی، همچون گوزنانی میمانی که از غذاهای بیکیفیت استفاده میکنند.
از ششتر سخا چو طراز شرف دهی
از عسکر سخن شکر آفرین خوری
هوش مصنوعی: اگر از جوانمردی و بزرگمنشی چیزی بگویی، برتریات را نشان میدهد و اگر دربارهٔ سربازی و دلاوری بگویی، به تو درود و تحسین میفرستد.
دانی حدیث آن زن حلواگر گدای
گفتا چنین کنی به مکافا چنین خوری
هوش مصنوعی: یک زن حلوا فروش به گدا گفت که اگر تو این گونه عمل کنی، پاداشی متناسب با عملت دریافت خواهی کرد.

خاقانی