شمارهٔ ۳۳۲ - در جواب مردی سروده که عنصری را بر او ترجیح داده است
به تعریض گفتی که خاقانیا
چه خوش داشت نظم روان عنصری
بلی شاعری بود صاحبقران
ز ممدوح صاحبقران عنصری
ز معشوق نیکو و ممدوح نیک
غزلگو شد و مدحخوان عنصری
جز ار طرز مدح و طراز غزل
نکردی ز طبع امتحان عنصری
شناسند افاضل که چون من نبود
به مدح و غزل درفشان عنصری
که این سحر کاری که من میکنم
نکردی به سحر بیان عنصری
ز ده شیوه کان حیلت شاعری است
به یک شیوه شد داستان عنصری
مرا شیوهٔ خاص و تازه است و داشت
همان شیوهٔ باستان عنصری
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد
که حرفی ندانست از آن عنصری
به دور کرم بخششی نیک دید
ز محمود کشور ستان عنصری
به ده بیت صد بدره و برده یافت
ز یک فتح هندوستان عنصری
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت آلات خوان عنصری
اگر زنده ماندی در این دور بخل
خسک ساختی دیگدان عنصری
نخوردی ز خوانهای این مردمان
پریوار جز استخوان عنصری
به بوی دو نان پیش دونان شدی
زدی بوسه چون پر نان عنصری
ز تیر فلک تیغ چستی نداشت
چو من در نیام دهان عنصری
ز نی دور باش دو شاخی نداشت
چو من در سه شاخ بنان عنصری
نبوده است چون من گه نظم و نثر
بزرگ آیت و خرده دان عنصری
به نظم چو پروین و نثر چو نعش
نبود آفتاب جهان عنصری
ادیب و دبیر و مفسر نبود
نه سحبان یعرب زبان عنصری
چنانک این عروس از درم خرم است
به زر بود خرم روان عنصری
دهم مال و پس شاد باشم کنون
ستد زر و شد شادمان عنصری
به دانش بر از عرش گر رفته بود
به دولت بر از آسمان عنصری
به دانش توان عنصری شد ولیک
به دولت شدن چون توان عنصری
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به تعریض گفتی که خاقانیا
چه خوش داشت نظم روان عنصری
هوش مصنوعی: در اشارهای غیرمستقیم، به خاقان گفته شده است که چقدر شعرهای زیبا و روان عنصری را میپسندد.
بلی شاعری بود صاحبقران
ز ممدوح صاحبقران عنصری
هوش مصنوعی: بله، شاعری وجود داشت که به کتابی بزرگ و ارزشمند (قرآن) مانند است. او همانند ممدوح خود که نیز دارای مقام و شرف است، دارای مقام و منزلتی است.
ز معشوق نیکو و ممدوح نیک
غزلگو شد و مدحخوان عنصری
هوش مصنوعی: از معشوقی زیبا و ستوده، غزلسرا شدن و به ستایش او پرداختن، نشاندهندهی عشق و ارادت عمیق شاعر است.
جز ار طرز مدح و طراز غزل
نکردی ز طبع امتحان عنصری
هوش مصنوعی: جز به شیوه ستایش و قالب غزل، از طبیعت خود چیزی را آزمایش نکردهای.
شناسند افاضل که چون من نبود
به مدح و غزل درفشان عنصری
هوش مصنوعی: افراد بافضیلت میدانند که کسی به مانند من در ستایش و شعر سرودن وجود ندارد.
که این سحر کاری که من میکنم
نکردی به سحر بیان عنصری
هوش مصنوعی: من از قدرت سحر و جادو بهرهای دارم که تو هرگز نتوانستهای به آن دست پیدا کنی.
ز ده شیوه کان حیلت شاعری است
به یک شیوه شد داستان عنصری
هوش مصنوعی: شیوههای مختلفی برای شاعری وجود دارد، اما در یک سبک خاص، داستان عنصری شکل گرفت.
مرا شیوهٔ خاص و تازه است و داشت
همان شیوهٔ باستان عنصری
هوش مصنوعی: من شیوهای نو و منحصر به فرد دارم، در حالی که همان روش قدیمی و سنتی را عنصری حفظ کرده است.
نه تحقیق گفت و نه وعظ و نه زهد
که حرفی ندانست از آن عنصری
هوش مصنوعی: نه بحث و گفتگو و نه نصیحت و نه زهد، هیچیک از اینها نمیتواند درباره آن عنصر (حقیقت) چیزی بگوید.
به دور کرم بخششی نیک دید
ز محمود کشور ستان عنصری
هوش مصنوعی: در اطراف کسی که خوب میبخشد، خوشبختی و نعمتهای خوب مشاهده میشود، همانطور که از محمود، پادشاه کشور، نماد خوبی و بخشش نمایان است.
به ده بیت صد بدره و برده یافت
ز یک فتح هندوستان عنصری
هوش مصنوعی: در ده بیت شعر ارزشمند زیادی وجود دارد و از یک پیروزی بزرگ مانند فتح هندوستان، دستاوردهای زیادی به دست میآید.
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت آلات خوان عنصری
هوش مصنوعی: گفته شده که دیگدان از نقره ساخته و ابزار موسیقی را از طلا درست کرده است.
اگر زنده ماندی در این دور بخل
خسک ساختی دیگدان عنصری
هوش مصنوعی: اگر به حیات خود ادامه دادی، یعنی در این زمان که به سختی میگذرد و دچار تنگدستی هستی، فرزندانت را از چیزی مانند دیگ عنصر افزودهای پرورش دادهای.
نخوردی ز خوانهای این مردمان
پریوار جز استخوان عنصری
هوش مصنوعی: از سفرههای این مردم که مانند پریها هستند، چیزی جز استخوانی از عنصر و ماده نچشیدی.
به بوی دو نان پیش دونان شدی
زدی بوسه چون پر نان عنصری
هوش مصنوعی: با عطر دو نان، نزد کسانی که نان میخورند، رفتی و مانند پر نان، بوسهای زدی.
ز تیر فلک تیغ چستی نداشت
چو من در نیام دهان عنصری
هوش مصنوعی: سرنوشت یا تقدیر به شدت بر زندگی افراد تأثیر میگذارد و من در این میان، تیزهوشی و ذکاوت خاصی دارم که در دوران زندگی خود به کار گرفتهام.
ز نی دور باش دو شاخی نداشت
چو من در سه شاخ بنان عنصری
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از این است که اگر از چیزهای دور و بیفایده دور باشی، نمیتوانی مثل من که در جایی با امکانات بیشتر و با شرایط مناسب تری قرار دارم، خواستهها و ایدههایم را به خوبی بیان کنم.
نبوده است چون من گه نظم و نثر
بزرگ آیت و خرده دان عنصری
هوش مصنوعی: هیچ کسی به اندازه من در هنر نظم و نثر بزرگ نیست و تنها برخی در این زمینه قابل توجه هستند.
به نظم چو پروین و نثر چو نعش
نبود آفتاب جهان عنصری
هوش مصنوعی: انگار که نظم مانند ستاره پروین است و نثر مانند جسدی بیجان، زیرا آفتاب وجود تنها به عناصر وجودی وابسته است.
ادیب و دبیر و مفسر نبود
نه سحبان یعرب زبان عنصری
هوش مصنوعی: نویسندۀ بزرگ و نویسندهٔ توانایی نبود، و نه آنکه سحبان یعرب به زبان عنصر خود تفسیر کند.
چنانک این عروس از درم خرم است
به زر بود خرم روان عنصری
هوش مصنوعی: این عروس که به زیبا و شاداب بودنش میبالد، به مانند طلا درخشان و خوشحال است و همچون روحی نشاطآور به چشم میآید.
دهم مال و پس شاد باشم کنون
ستد زر و شد شادمان عنصری
هوش مصنوعی: من مال و ثروت را میدهم و حالا خوشحالم که به دست آوردهام.
به دانش بر از عرش گر رفته بود
به دولت بر از آسمان عنصری
هوش مصنوعی: اگر علم به عرش و بلندای آسمان برود، باز هم ارزش فردی که دارای شایستگی و مقام است بالاتر است.
به دانش توان عنصری شد ولیک
به دولت شدن چون توان عنصری
هوش مصنوعی: با دانش میتوان به ویژگیهای خاص دست یافت، اما برای رسیدن به موفقیت و مقام بالا نیاز به تلاش و نیروی بیشتری است.
حاشیه ها
1391/03/19 19:06
deargoli deargoli@gmail.com
شنیدم که از نقره زد دیگدان
ز زر ساخت آلات خوان عنصری
فرق مدح گویی با حقیقت گویی در همین است!
1398/06/25 21:08
البته خاقانی خودش هم مدح گفته :
مثل این قصیده :
از سر زلف تو بوئی سر به مهر آمد به ما
جان به استقبال شد کای مهد جانها تا کجا
این چه موکب بود یارب کاندر آمد شادمان
بارگیرش صبح دم بود و جنیبت کش صبا
در میان جان فروشد بر در دل حلقه زد
از بن هر موی فریادی برآمد کاندرآ
ما در آب و آتش از فکرت که گوئی آن نسیم
باد زلفت بود با خاک جناب پادشا
این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است !!
1401/09/18 15:12
علی رئیسی
بیت 21 این عروس اشتباه بلکه ابن عرس بوده به معنای راسو که به طلا بسیار علاقه دارد(بنا به نظر استاد شفیعی کدکنی)

خاقانی