گنجور

شمارهٔ ۲۰ - در مدح منوچهر شروان شاه برای بستن سد باقلانی

قطب سپهر رفعت یعنی رکاب شاه
در اوج‌دار ملک رسید از کران آب
زان پس که تاخت رخش به هرا چو نوبهار
چون باد دی ببست رکاب و عنان آب
وز آرزوی سکهٔ او هم به فر او
زر درست شد درم ماهیان اب
دریاست شاه و زیر رکاب آتشین نهنگ
صافی نهنگ و جای جواهر بسان آب
شمشیر اوست اینهٔ آسمان نمای
آن آینه که هست به رویش نشان آب
هرگز که آب دید مصور در آینه
یا آینه که دید مصفا میان آب
هرگز در آینه نتوان دید افتاب
این افتاب و آینه بین در مکان آب
خرقه شد از حسام ملمع نمای شاه
گاهی نسیج آتش و گه پرنیان اب
الحق چو صوفیی است مجرد حسام او
کز خون وضو کند نکند امتحان آب
مانا که خسف خاک بدل بود آب را
شاه اطلاع یافت مگر بر نهان آب
ز آب محیط دید کمر بر میان خاک
از جرم خاک بست کمر بر میان آب
انباشت شاه معدهٔ آب روان به خاک
تا کم رسد به مرکز خاکی زیان آب
از بس که خاک در جگر آب سده بست
مستسقی حسام ملک گشت جان آب
چندان برآمد از جگر آب ناله‌ها
کافاق گشت زهره شکاف از فغان آب
شه رای کرد چون که علی الله آب دید
کارد بهم دهان علی الله خوان آب
شد آب پیش شاه و شفیع آورید خضر
خضر آمد الغیاث کنان از زبان آب
گفت ای به بسته عین کمال از کمال تو
این یک دو مه گشاده رها کن دهان آب
شاه از برای حرمت خضر از طریق لطف
الیاس را بداد برات امان آب
ترکیب آب و خاک به عون بقاش باد
تا بر بساط خاک سراید زمان آب
خاقانی است پیشرو کاروان شعر
همچون حباب پیشرو کاروان آب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قطب سپهر رفعت یعنی رکاب شاه
در اوج‌دار ملک رسید از کران آب
هوش مصنوعی: در اینجا به اوج و عظمت یک پادشاه اشاره شده است. پادشاه به گونه‌ای در اوج مقام و مرتبه خود قرار دارد که مانند ستاره‌ای در آسمان درخشان و برجسته است. این وضعیت او به حدی است که نامش و حکمرانی‌اش از مرزهای آبی عبور کرده و شناخته شده است.
زان پس که تاخت رخش به هرا چو نوبهار
چون باد دی ببست رکاب و عنان آب
هوش مصنوعی: پس از آنکه اسب رستم در میدان نبرد به سرعت به جلو آمد، مانند بهار که با وزش باد طراوت می‌آورد، او نیز با تمام قدرت خود حرکت کرد و خود را آماده انجام کار بزرگتری کرد.
وز آرزوی سکهٔ او هم به فر او
زر درست شد درم ماهیان اب
هوش مصنوعی: به خاطر آرزوی او، حتی سکه‌هایش هم به زیبایی و شکوهی بدل شدند که مانند درهم‌های ماهی در دریا می‌درخشند.
دریاست شاه و زیر رکاب آتشین نهنگ
صافی نهنگ و جای جواهر بسان آب
هوش مصنوعی: دریا شاهی است و زیر پای او نهنگی آتشین وجود دارد که شفاف و خالص است، و جواهرات در آن مانند آب در سادگی و زیبایی خود به نظر می‌رسند.
شمشیر اوست اینهٔ آسمان نمای
آن آینه که هست به رویش نشان آب
هوش مصنوعی: شمشیر او مانند آینه‌ای است که آسمان را نشان می‌دهد، و این آینه، آن چیزی است که تصویر آب را بر روی چهره‌اش به نمایش می‌گذارد.
هرگز که آب دید مصور در آینه
یا آینه که دید مصفا میان آب
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توانم تصویری که در آینه از آب می‌بینم، یا آینه‌ای که در میان آب دیده می‌شود را فراموش کنم.
هرگز در آینه نتوان دید افتاب
این افتاب و آینه بین در مکان آب
هوش مصنوعی: هرگز نمی‌توان در آینه، تابش و نور خورشید را دید. این موضوع نشان می‌دهد که برای مشاهده‌ی نور و زیبایی واقعی، باید به مکان و منبع طبیعی‌اش توجه کرد، نه تنها به تصوری که آینه به ما ارائه می‌دهد.
خرقه شد از حسام ملمع نمای شاه
گاهی نسیج آتش و گه پرنیان اب
هوش مصنوعی: دربارهٔ آنکه گاهی لباس یا روبند شاه به رنگ آتش و گاهی به رنگ پرنیان (پارچه‌ای نرم و لطیف) درمی‌آید، اشاره می‌کند. این تغییر رنگ و زیبایی نشان‌دهندهٔ قدرت و شکوه اوست.
الحق چو صوفیی است مجرد حسام او
کز خون وضو کند نکند امتحان آب
هوش مصنوعی: حقیقت مانند صوفی‌ای است که از همه چیز جدا شده و تنها سلاح او، شمشیری است که از خون وضو می‌گیرد و نیازی به آزمایش آب ندارد.
مانا که خسف خاک بدل بود آب را
شاه اطلاع یافت مگر بر نهان آب
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در شرایطی خاص، حتی آب که به ظاهر قابل رؤیت نیست، ممکن است در برخی مواقع از خواص و ویژگی‌های خاصی برخوردار باشد. اگرچه خاک و آب به هم مرتبط‌اند، اما گاهی اطلاعات پنهان و ناشناخته‌ای وجود دارد که تنها به وسیله یک فرد با درک عمیق قابل شناسایی است. به عبارت دیگر، در دنیای طبیعی، حقایق و رازهایی وجود دارند که از نگاه معمول دور می‌مانند.
ز آب محیط دید کمر بر میان خاک
از جرم خاک بست کمر بر میان آب
هوش مصنوعی: از آب اطرافش دید که کمرش را به میان خاک بسته و از سنگینی خاک، کمرش به میانه آب فشار آورده است.
انباشت شاه معدهٔ آب روان به خاک
تا کم رسد به مرکز خاکی زیان آب
هوش مصنوعی: پادشاه در دل زمین آبی را جمع می‌کند تا به زمین و خاک آسیبی نرسد و مقدار آب در مرکز خاک کمتر شود.
از بس که خاک در جگر آب سده بست
مستسقی حسام ملک گشت جان آب
هوش مصنوعی: به خاطر غم و ناراحتی زیاد، حسام ملک به بیماری آب آوردن مبتلا شده و جانش به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است.
چندان برآمد از جگر آب ناله‌ها
کافاق گشت زهره شکاف از فغان آب
هوش مصنوعی: از دل و جان به اندازه‌ای ناله و فریاد بلند شده که زهره و دل آدمی را می‌شکافد و جان را تحت فشار قرار می‌دهد.
شه رای کرد چون که علی الله آب دید
کارد بهم دهان علی الله خوان آب
هوش مصنوعی: در این بیت گفته می‌شود که وقتی شاه تصمیم به انجام کاری می‌گیرد، مانند علی که در برابر آب قرار گرفت و با وجود چالش‌ها، به آن واکنش نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، هنگامی که با اوضاع و مشکلات مواجه می‌شویم، باید با آگاهی و قاطعیت عمل کنیم و به آنچه که ضروری است، توجه کنیم.
شد آب پیش شاه و شفیع آورید خضر
خضر آمد الغیاث کنان از زبان آب
هوش مصنوعی: آب به حضور شاه رسید و خواستار شفاعت شد. خضر، نجات‌دهنده، از طرف آب به کمک آمد و فریاد درخواست کمک را بلند کرد.
گفت ای به بسته عین کمال از کمال تو
این یک دو مه گشاده رها کن دهان آب
هوش مصنوعی: گفت: ای کسی که به کمال خود می‌بالید، از کمال تو این دو ماه را رها کن و اجازه بده تا دهان آب باز شود.
شاه از برای حرمت خضر از طریق لطف
الیاس را بداد برات امان آب
هوش مصنوعی: شاه به خاطر احترام به خضر، به الیاس لطف کرده و اجازه‌نامه‌ای برای حفاظت از آب به او داد.
ترکیب آب و خاک به عون بقاش باد
تا بر بساط خاک سراید زمان آب
هوش مصنوعی: ترکیب آب و خاک به کمک یکدیگر می‌تواند باعث زنده ماندن زندگی شود، تا زمانی که بر روی زمین، آب به‌وجود آید و دست‌یافته‌ها به بار بنشینند.
خاقانی است پیشرو کاروان شعر
همچون حباب پیشرو کاروان آب
هوش مصنوعی: خاقانی مانند حبابی است که جلوتر از جریان آب حرکت می‌کند و در دنیای شعر به عنوان پیشرو و راهنما شناخته می‌شود.