شمارهٔ ۱۸۶ - بالبدیهه در مدح ابوالهیجا خاقان اکبر منوچهر بن فریدون شروان شاه
سلاطین نژادا خلیفه پناها
توئی مملکت بخش و اسلام پرور
از آن گشت شروان سمرقند اعظم
که گردون تو را خواند خاقان اکبر
اثیر است و اخضر به بزم تو امشب
یکی تف منقل، یکی موج ساغر
زهی آفتابی که در حضرت تو
بهم اتفاق اثیر است و اخضر
اگر رفت خورشید گردون به مغرب
برآمد ز رای تو خورشید دیگر
وگر رخصه یابد ز تو هست ممکن
که خورشید رجعت کند هم به خاور
که خورشید این قدر آخر شناسد
که شه با سلیمان به قدر است همبر
گر او را پری بود و شیطان به فرمان
مرا این را فرشته است و ارواح چاکر
به جنت طبقهای نقل تو شاها
طبقهای گردون نماید مزور
خداوند این سبز طشت معلق
کند طشت شمع تو از هفت اختر
عجب نیست کز کام شیر فسرده
همی آب ریزد به ایوانت اندر
عجب آنکه خون ریزد از زخم تیغت
به میدان در از کام شیران جانور
به گیتی کسی دید هیچ اژدهائی
که از کام شیری برون آورد سر
تو گوئی اسد خورد راس و ذنب را
گوارنده نامد برآوردش از بر
تو بحری و حوضی میان سرایت
چو اندر میان فلک چشمهٔ خور
بدین بحر حوض جنان شد نظاره
درین حوض حوت فلک شد مجاور
مر این حوض را نیل خوانده است گردون
که موسی و خضر اندر او شد شناور
درختان نارنج را سایه بر وی
چو در چشم عاشق خط سبز دلبر
در او قرصهٔ خور ز چرخ ترنجی
چو نارنج در شیشه بینی مصور
در او جرم گردون چو در قعر قلزم
یکی ریگ پیروزه رنگ مدور
بر این آب غیرت بد آب حیوان
بر این حوض رشک آورد حوض کوثر
مگر گوش خاقانی امشب به عادت
ز لفظ تو دزدید صد عقد گوهر
به یاد آمدش کانکه چیزی بدزدد
ببرند دستش به فرمان داور
پس این گوهر از گوش بستد زبانش
به صد عذر در پایت افشاند یک سر
بدین سکه آورد نقد بدیهه
شد از کیمیای سخن سحر گستر
شها نیک دانی که امروز گیتی
ندارد چو من ساحر کیمیاگر
تو باقی بمان کز بقای تو هرگز
در این پیشه کس ناید او را برابر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سلاطین نژادا خلیفه پناها
توئی مملکت بخش و اسلام پرور
هوش مصنوعی: ای پادشاهانی که ابتدا از نژاد خلیفهها هستید، تویی که به کشور و مملکت عطا میکنی و اسلام را پرورش میدهی.
از آن گشت شروان سمرقند اعظم
که گردون تو را خواند خاقان اکبر
هوش مصنوعی: به دلیل عظمت و شکوه شروان و سمرقند، به تو ای گردون (آسمان)، لقب بزرگترین خاقان (پادشاه) داده شده است.
اثیر است و اخضر به بزم تو امشب
یکی تف منقل، یکی موج ساغر
هوش مصنوعی: امشب در محفل تو، بوی خوش و رنگ سبز موجود است؛ یکی از دوستان مشغول کشیدن قلیان است و دیگری هم در حال نوشیدن شراب.
زهی آفتابی که در حضرت تو
بهم اتفاق اثیر است و اخضر
هوش مصنوعی: چه خوب آفتابی که در وجود تو، جاذبه و رنگ زیبای خاصی دارد.
اگر رفت خورشید گردون به مغرب
برآمد ز رای تو خورشید دیگر
هوش مصنوعی: اگر خورشید آسمان به سمت مغرب غروب کند، با اراده و نظر تو خورشید دیگری طلوع خواهد کرد.
وگر رخصه یابد ز تو هست ممکن
که خورشید رجعت کند هم به خاور
هوش مصنوعی: اگر از جانب تو اجازهای داده شود، ممکن است که خورشید دوباره به سمت شرق بازگردد.
که خورشید این قدر آخر شناسد
که شه با سلیمان به قدر است همبر
هوش مصنوعی: خورشید اینقدر میداند که مقام و مرتبهی پادشاه به اندازهی سلیمان است.
گر او را پری بود و شیطان به فرمان
مرا این را فرشته است و ارواح چاکر
هوش مصنوعی: اگر او سیمای زیبا و قدرت شیطانی داشته باشد، من این را فرشتهای میدانم که ارواح به آن وابستهاند و احترام میگذارند.
به جنت طبقهای نقل تو شاها
طبقهای گردون نماید مزور
هوش مصنوعی: بهشت با وجود تو، مانند ظرفهای شیرینی برای تو به نظر میرسد و به همین دلیل، دنیا نیز برای تو مانند یک ظرف زیبا و پر زرق و برق به نظر میآید.
خداوند این سبز طشت معلق
کند طشت شمع تو از هفت اختر
هوش مصنوعی: خداوند این ظرف سبز را به حالت معلق درآورد و ظرف نور تو را از میان هفت ستاره بالا ببرد.
عجب نیست کز کام شیر فسرده
همی آب ریزد به ایوانت اندر
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد که از دل شیر، حتی اگر سرد و بیروح باشد، آبی به درون خانهات بریزد.
عجب آنکه خون ریزد از زخم تیغت
به میدان در از کام شیران جانور
هوش مصنوعی: عجب این است که زخم تیغ تو در میدان باعث ریختن خون میشود، در حالی که در مقابل شیران وحشی قرار داری.
به گیتی کسی دید هیچ اژدهائی
که از کام شیری برون آورد سر
هوش مصنوعی: در دنیا هیچکس مشاهده نکرده است که اژدهایی از دهان شیری بیرون بیاید.
تو گوئی اسد خورد راس و ذنب را
گوارنده نامد برآوردش از بر
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شیر، خوراکش را به راحتی هضم کرده و بدون هیچ مشکلی آن را از درونش عبور داده است.
تو بحری و حوضی میان سرایت
چو اندر میان فلک چشمهٔ خور
هوش مصنوعی: تو مانند دریایی و در دل خانهات حوضی هست که مانند چشمه خورشید در میان آسمان میدرخشد.
بدین بحر حوض جنان شد نظاره
درین حوض حوت فلک شد مجاور
هوش مصنوعی: این بیت به تصویری از بهشت و زیباییهای آن اشاره دارد. در اینجا، به دریا و حوضی اشاره شده که دارای زیبایی و شگفتیهای فراوان است، و در این حوض، حالتی از ارتباط و نزدیکی با آسمان و ستارهها احساس میشود. به طور کلی، تصاویری از آرامش و جذابیت معنوی به تصویر کشیده میشود.
مر این حوض را نیل خوانده است گردون
که موسی و خضر اندر او شد شناور
هوش مصنوعی: این آبی که در این حوض قرار دارد، از آنجا که موسی و خضر در آن شنا کردهاند، به عنوان نیلی شناخته شده است.
درختان نارنج را سایه بر وی
چو در چشم عاشق خط سبز دلبر
هوش مصنوعی: درختان نارنج سایههای خود را بر او میاندازند، مانند اینکه در چشم عاشق، خط سبز محبوبش را میبیند.
در او قرصهٔ خور ز چرخ ترنجی
چو نارنج در شیشه بینی مصور
هوش مصنوعی: در او، گردی مانند خورشید وجود دارد که مانند میوهٔ ترنجی است، و اگر به شکل نارنج در شیشه نگاه کنی، تصویری زیبا از آن را مشاهده میکنی.
در او جرم گردون چو در قعر قلزم
یکی ریگ پیروزه رنگ مدور
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف یکی از لایههای عمیق دنیا میپردازد. او میگوید که در عمق جهان، مانند قعر یک دریا، یک دانه سنگ ریزهای به رنگ فیروزهای وجود دارد. این تصویر، به تناقض و تضاد میان عظمت جهان و کوچک بودن یک چیز اشاره دارد.
بر این آب غیرت بد آب حیوان
بر این حوض رشک آورد حوض کوثر
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر میگوید که در مقابل این آب، موجودات دیگر مانند حیوانات احساس شرم و حسادت میکنند، زیرا این آب از نظر کیفیت و ارزش بسیار بالاتر از آبهای دیگر است. به نوعی این آب به قدری باارزش و پاک است که حوض کوثر، که به عنوان بهترین و خالصترین آب شناخته میشود، نیز به آن حسادت میکند.
مگر گوش خاقانی امشب به عادت
ز لفظ تو دزدید صد عقد گوهر
هوش مصنوعی: آیا امشب گوش خاقانی به خاطر کلام تو به طرز عجیبی صدای طلای گرانبها را نشنید؟
به یاد آمدش کانکه چیزی بدزدد
ببرند دستش به فرمان داور
هوش مصنوعی: به یادش آمد که اگر کسی چیزی را بدزدد، دست او توسط داور گرفته میشود.
پس این گوهر از گوش بستد زبانش
به صد عذر در پایت افشاند یک سر
هوش مصنوعی: پس این جواهر را از گوشش برداشت و با هزار بهانه در پای تو افشاند.
بدین سکه آورد نقد بدیهه
شد از کیمیای سخن سحر گستر
هوش مصنوعی: به وسیله این سکه، نقدی از خلاقیت بهدست آمد که به مانند کیمیا، کلام را گسترش و زیبا میکند.
شها نیک دانی که امروز گیتی
ندارد چو من ساحر کیمیاگر
هوش مصنوعی: ای زیبا، خوب میدانی که امروز دنیا مانند من جادوگر و کیمیاگر نیست.
تو باقی بمان کز بقای تو هرگز
در این پیشه کس ناید او را برابر
هوش مصنوعی: تو ادامه بده که از زندگی تو هیچکس در این کار نمیتواند به پای تو برسد.

خاقانی