گنجور

غزل شمارهٔ ۹۹

سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود
تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود
از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی
کان با قضای چرخ برابر نمی‌شود
هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون
وین طرفه‌تر، که تیر تو خود تر نمی‌شود
سلطان نیکوانی و بیداد می‌کنی
می‌کن که دست شحنه به تو درنمی‌شود
انصاف من ز تو که ستاند که در جهان
داور نماند کز تو به داور نمی‌شود
روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو
این دود جز ز روزن من بر نمی‌شود
روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر
گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود
از آرزوی وصل تو جان و دلم نماند
کامد شد فراق تو کمتر نمی‌شود
کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد
یارب مگر سعادت یاور نمی‌شود
خاقانیا ز یارب بی‌فایده چه سود
کاین یارب از بروت تو برتر نمی‌شود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر نیست کز تو بر سر خنجر نمی‌شود
تا سر نمی‌شود غمت از سر نمی‌شود
هوش مصنوعی: هیچ کجا نیست که بر اثر عشق تو و تأثیراتش، مشکلی به وجود نیاید؛ تا زمانی که غم تو بر سرم است، این درد و مشکل نیز ادامه خواهد داشت.
از شست عشق نو نپرد هیچ ناوکی
کان با قضای چرخ برابر نمی‌شود
هوش مصنوعی: هیچ چیز جدیدی از عشق نمی‌زاید که با تقدیر و سرنوشت برابر شود.
هر دم به تیر غمزه بریزی هزار خون
وین طرفه‌تر، که تیر تو خود تر نمی‌شود
هوش مصنوعی: هر لحظه هزاران خون به خاطر نگاه و تیر غمزه‌ات میریزد، اما جالب اینجاست که تیر تو هرگز به خودی خود نمی‌میرد.
سلطان نیکوانی و بیداد می‌کنی
می‌کن که دست شحنه به تو درنمی‌شود
هوش مصنوعی: ای پادشاه نیکوکار، تو ظلم می‌کنی و به خوبی افرادی چون شحنه (نیروی انتظامی) نمی‌توانند به تو دسترسی پیدا کنند.
انصاف من ز تو که ستاند که در جهان
داور نماند کز تو به داور نمی‌شود
هوش مصنوعی: عدالت من از تو برمی‌خیزد، زیرا در این دنیا قاضی‌ای باقی نمانده است که بتواند از تو قضاوت کند.
روزم فرو شد از غم و در کوی عشق تو
این دود جز ز روزن من بر نمی‌شود
هوش مصنوعی: روز من با غم سرشار شده و در کوی عشق تو، این دود فقط از پنجره من خارج می‌شود.
روزی هزار بار بخوانم کتاب صبر
گوشم به توست لاجرم از بر نمی‌شود
هوش مصنوعی: هر روز هزار بار کتاب صبر را می‌خوانم، اما گوشم به توست و به همین خاطر نمی‌توانم آن را حفظ کنم.
از آرزوی وصل تو جان و دلم نماند
کامد شد فراق تو کمتر نمی‌شود
هوش مصنوعی: از longing برای نزدیک شدنت، همه جان و دل من خالی شده است و غیبت تو هر روز بیشتر می‌شود.
کردم هزار یارب و در تو اثر نکرد
یارب مگر سعادت یاور نمی‌شود
هوش مصنوعی: من بارها از تو درخواست کردم، اما تو به من پاسخ ندادی. آیا خوشبختی به کمک من نخواهد آمد؟
خاقانیا ز یارب بی‌فایده چه سود
کاین یارب از بروت تو برتر نمی‌شود
هوش مصنوعی: ای خاقان، چه فایده‌ای دارد که از خداوند طلب کنی، در حالی که او از مقام تو بالاتر نمی‌رود؟