گنجور

غزل شمارهٔ ۹

ای پار دوست بوده و امسال آشنا
وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا
ای سفته درّ وصل تو الماس ناکسان
تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا
چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی
سر بر زمین خدمت یاران بیوفا
آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس
با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا
الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است
پیش مسیح مائده و پیش خر گیا
بودیم گوهری به تو افتاده رایگان
نشناختی تو قیمت ما از سر جفا
بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر
یا کوزه گرچه داند یاقوت را بها
ما را قضای بد به هوای تو درفکند
آری که هم قضای بلا باد بر قضا
ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی
نه حسن تو گذاشتی و نه هوای ما
حکم قضای بود و گرنه چنین بدی
خاقانی از کجا و هوای تو از کجا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پار دوست بوده و امسال آشنا
وی از سزا بریده و بگزیده ناسزا
هوش مصنوعی: ای دوست، تو همواره با من رفیق بوده‌ای و امسال که بیشتر با هم آشنا شده‌ایم، به خاطر کردار خوبت از بدی‌ها فاصله گرفته‌ای و نیکی را برگزیده‌ای.
ای سفته درّ وصل تو الماس ناکسان
تا کی کنی قبول، خسان را چو کهربا
هوش مصنوعی: ای جواهر دوستی تو که به تازگی به دست آمده، چرا تا این حد افراد بی‌ارزش را قبول می‌کنی و به آن‌ها اعتبار می‌دهی؟ مثل کهربا که بخشی از خودش را به چیزی بی‌ارزش می‌چسباند، تو هم چرا به این افراد بی‌کیفیت اجازه می‌دهی که به تو نزدیک شوند؟
چند آوری چو شمس فلک هر شبانگهی
سر بر زمین خدمت یاران بیوفا
هوش مصنوعی: چند بار باید مثل خورشید در آسمان، هر شب سرم را به خاطر خدمت به دوستان نامهربان به زمین بگذارم؟
آن را که خصم ماست شدی یار و همنفس
با آنکه کم ز ماست شدی یار و آشنا
هوش مصنوعی: تو به دوست ما دشمنی و با کسی که چندان هم به ما نزدیک نیست، دوستی و هم‌نفسی کردی.
الحق سزا گزیدی و حقا که در خور است
پیش مسیح مائده و پیش خر گیا
هوش مصنوعی: واقعاً سزاوار چیزی هستی و حقیقتاً برای تو شایسته است که پیش مسیح، مائده‌ می‌گذاری و پیش الاغ، علف به همراه داری.
بودیم گوهری به تو افتاده رایگان
نشناختی تو قیمت ما از سر جفا
هوش مصنوعی: ما در اصل گوهری باارزش بودیم که به صورت رایگان به دست تو افتاد، اما تو به خاطر بی‌توجهی، ارزش و قیمت ما را نشناختی و نسبت به ما جفا کردی.
بی‌دیده کی شناسد خورشید را هنر
یا کوزه گرچه داند یاقوت را بها
هوش مصنوعی: بدون چشم نمی‌توان خورشید را شناخت؛ در حالی که هنرمند یا سازنده‌ی کوزه به خوبی می‌داند یاقوت چه ارزشی دارد.
ما را قضای بد به هوای تو درفکند
آری که هم قضای بلا باد بر قضا
هوش مصنوعی: ما را سرنوشت ناگوار به خاطر تو به چالش کشیده است، و البته که این سرنوشت بد خود نیز بر اساس قضا و قدر است.
ای کاش آتشی ز کنار اندر آمدی
نه حسن تو گذاشتی و نه هوای ما
هوش مصنوعی: ای کاش آتش عشق تو از دوری به جان ما بیفتد. نه زیبایی تو را داریم، نه آرزوی ما برآورده شده است.
حکم قضای بود و گرنه چنین بدی
خاقانی از کجا و هوای تو از کجا
هوش مصنوعی: سرنوشت و قضا و قدر اینگونه تعیین شده است که اگر نه این چنین بدی از خاقانی برنمی‌آمد و عشق و احساسات تو از کجا به وجود می‌آمد؟

حاشیه ها

1389/08/11 10:11
سعید

بیت دوم مصراع اول وصال صحیح است نه وصل

1389/09/23 19:11
nobi

سلام. در باره ی وزن عروضی اشعار که نوشته اید خواستم نکته ای رو متذکر بشم.
بعضی از وزن ها رو میشه به دو شکل تقطیع هجایی کرد.
مثلا وزن همین شعر:
تقطیع نخست: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
تقطیع دوم: مستفعلن مفاعل مستفعلن فعل
که اولی بر اساس دستور عروض عرب هست که به طور سنتی در بیشتر کتاب ها به این صورت نوشته می شود. و دومی بر اساس دستور عروض فارسی و تعریف جدید از وزن تقطیع شده است و مورد قبول عروضدانان فارسی هست.
پیشنهاد می کنم تقطیع دوم (ب) این وزن رو در گنجور بنویسید که صحیح تر هم هست!
تقطیع های دیگر:
2.
تقطیع نخست (عربی): مفعول مفاعلت فعولن
تقطیع دوم (فارسی): مستفعل فاعلات فع لل
3.
تقطیع نخست (عربی): مفعول مفاعیل مفاعیل فعل
تقطیع دوم (فارسی): مستفعل مستفعل مستفعل فع
4.
تقطیع نخست (عربی): مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
تقطیع دوم (فارسی): مستفعل مستفعل مستفعل فع لن
5.
الف: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
ب: مستفعلن فعولن مستفعلن فعولن
6.
الف: مفعول مفاعلن مفاعیلن
ب: مستفعل فاعلات مفعولن
7.
الف: مفعول مفاعیل فاعلاتن
ب: مستفعل مستفعلن فعولن
8.
الف: مفعول فاعلات مفاعیلن
ب: مستفعلن مفاعل مفعولن
9.
الف: مفعول فاعلات مفاعیل فع
ب: مستفعلن مفاعل مستفعلن
10.
الف: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن
ب: فاعلات مفعولن فاعلات مفعولن
11.
الف: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلاتن
ب: مستفعلن مفاعل مستفعلن فعولن
ایمیل: nobiiiamirak@yahoo.com

1389/09/23 19:11
nobi

با سلام دوباره!
چند اشتباه تایپی تو کامنت پیشین هست که تصحیح می کنم. در شماره 2.
2.
الف: مفعول مفاعلن فعولن
ب: مستفعل فاعلات فع لن

1395/11/16 08:02
سعید اسکندری

در مورد حاشیه ی اول که سعید نوشته است همان وصل صحیح است و دُر وصل سفتن به کرات در ادب کلاسیک فارسی استفاده شده دُر وصال در وزن هم نمی گنجد ایشان اگر وزن بداند احتمالا " دُرِّ " را به اشتباه " دَر " خوانده است.

1399/05/05 19:08
عرفان

اقا من 11 انسانی هستم مثال برا اوزان میخوام چرا مرتبش نکردین گردن درد گرفتم انقدر تو سایتتون گشتم لطفا پیگیری کنین

1399/05/05 19:08
عرفان

چرا تو سایتتون نمیزنید که این جمله مستفعل مستفعل مستفعل فعل هست یا مستفعل مستفعل مستفعل مستفعل تکلیفمو اشتباه نوشتم

1399/05/05 20:08
سیـنا ---

به به آقای عرفان. خوشوقتم از آشنایی شما. من هم 11 انسانی هستم و سال تحصیلی بعد 12ام . گاهی نگاهی به قسمت حاشیه های این سایت که در پایین قرار داد، می اندازم تا ببینم برای ملت کدام شعر ها جالب بوده و نگاهی بیندازم.
منظورتان را خوب متوجه نشدم. فکر کنم معادل وزن این شعر را میخواستید که خب، میشود مستفعلن مفاعلُ مستفعلن فعَل. و در مورد مثال برای اوزان که گفتید. روی تصویر هر شاعر دلخواه که بزنید جدول اوزان عروضی اش موجود است و میتوانید انواع اشعار در وزن های مختلف را ببینید.
و نکته دیگر این که بهترین کاری که میتوانید برای فهم وزن هر شعر انجام دهید اول دریافت ریتم آن با آهنگین خواندنش یا ضرب گرفتن است. یعنی اول باید وزن و آهنگ را «بشنوید» بعد میتوانید در قالب های فاعلاتن و مستفعل و... بگذارید.
موفق باشید. امیدوارم خوب توضیح داده باشم.

1399/05/06 14:08
عرفان

ممنون اقا سینا خیلی به من کمک کردین متشکرم لطف کردین

1399/05/06 14:08
عرفان

ممنون اقا سینا خیلی کمکم کردین متشکرم لطف کردین