گنجور

غزل شمارهٔ ۸۳

فلک در نیکوئی انصاف دادت
سرِ گردن‌کشان گردن نهادت
جهان از فتنه آبستن شد آن روز
که مادر در جهان حسن زادت
جهانی نیم کشت ناوک توست
ندیده هیچ کس زخم گشادت
به شام آورد روز عمر ما را
امید وعده‌های بامدادت
نهان حال ما نزد تو پیداست
که سهم‌الغیب در طالع فتادت
ز بس خون‌ها که می‌ریزی به غمزه
شمار کشتگان ناید به یادت
گر از خون ریختن شرمت نیاید
ز رنج غمزه باری شرم بادت
همه در خون خاقانی کنی سعی
نگوئی آخر این فتوی که دادت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فلک در نیکوئی انصاف دادت
سرِ گردن‌کشان گردن نهادت
هوش مصنوعی: آسمان در مورد خوب بودن، به تو انصاف داد و بر گردن کسانی که به خود می بالند، تکیه کرد.
جهان از فتنه آبستن شد آن روز
که مادر در جهان حسن زادت
هوش مصنوعی: دنیا به زودی دچار آشفتگی و فتنه شد، هنگامی که مادر حسن به دنیا آمد.
جهانی نیم کشت ناوک توست
ندیده هیچ کس زخم گشادت
هوش مصنوعی: جهان یک نیم‌کشت است که تیر تو آن را نشانه گرفته است و هیچ‌کس تاکنون زخم ناشی از آن را مشاهده نکرده است.
به شام آورد روز عمر ما را
امید وعده‌های بامدادت
هوش مصنوعی: روزگار عمر ما به شام رسیده و ما هنوز به وعده‌های فردا امیدواریم.
نهان حال ما نزد تو پیداست
که سهم‌الغیب در طالع فتادت
هوش مصنوعی: حال و احوال ما برای تو پنهان نیست، زیرا سرنوشت و قسمت ما در ستاره‌ها برای تو روشن است.
ز بس خون‌ها که می‌ریزی به غمزه
شمار کشتگان ناید به یادت
هوش مصنوعی: به خاطر تعداد زیاد افرادی که به خاطر نگاه‌های فریبنده‌ات جانشان را از دست می‌دهند، دیگر نمی‌توانی تعداد کشته‌ها را به خاطر بسپاری.
گر از خون ریختن شرمت نیاید
ز رنج غمزه باری شرم بادت
هوش مصنوعی: اگر از خون‌ریزی و رنج دیگران شرمنده نمی‌شوی، پس از غمزه و ناز دلت هم باید شرمنده باشی.
همه در خون خاقانی کنی سعی
نگوئی آخر این فتوی که دادت
هوش مصنوعی: همه در حالتی از بدبختی و عذاب هستند و تو هیچ تلاشی نمی‌کنی و در نهایت هم چیزی نمی‌گویی درباره این حکم یا نظری که ارائه کرده‌ای.