گنجور

غزل شمارهٔ ۷۸

چرا ننْهم؟ نهم دل بر خیالت
چرا ندْهم؟ دهم جان در وصالت
بپویم بو که درگُنجم به کویت
بجویم بو که دریابم جمالت
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
که تو هم عاجزی اندر کمالت
شبم روشن شده است و من ز خوبی
ندانم بدر خوانم یا هلالت
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
که بس مشکل فتاده است این سؤالت
خیالت دوش حالم دید گفتا
که دور از حال من زار است حالت
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
مماناد ار بماند بی‌ خیالت

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چرا ننْهم؟ نهم دل بر خیالت
چرا ندْهم؟ دهم جان در وصالت
هوش مصنوعی: چرا دل خود را از عشق تو دور کنم؟ چرا به خیال تو دل نسپارم؟ جانم را برای تو در راه وصالت می‌دهم.
بپویم بو که درگُنجم به کویت
بجویم بو که دریابم جمالت
هوش مصنوعی: من به دنبال بویی هستم که در کوی تو پنهان است، و می‌خواهم عطری را بگیرم که مرا به زیبایی تو راهنمایی کند.
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
که تو هم عاجزی اندر کمالت
هوش مصنوعی: کمال و ویژگی‌های برجسته‌ات مرا به شگفتی انداخت و جای تعجب نیست که تو نیز در برابر تمام کمالاتت احساس ناتوانی کنی.
شبم روشن شده است و من ز خوبی
ندانم بدر خوانم یا هلالت
هوش مصنوعی: شب من روشن شده و من نمی‌دانم که باید به ماه کامل اشاره کنم یا به هلال که زیبایی‌اش مرا شگفت‌زده کرده است.
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
که بس مشکل فتاده است این سؤالت
هوش مصنوعی: وقتی از من می‌پرسید که آیا دل دارم، نمی‌دانم چه بگویم، چون پاسخ به این سوال برایم بسیار دشوار است.
خیالت دوش حالم دید گفتا
که دور از حال من زار است حالت
هوش مصنوعی: خاطرات تو شب گذشته حالم را دید و گفت که حال من به شدت بد و اسفبار است.
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
مماناد ار بماند بی‌ خیالت
هوش مصنوعی: اندیشه‌ای از خاقانی به یادگار مانده است و آن نیز نمی‌ماند اگر خاطرت از ذهنم برود.