گنجور

غزل شمارهٔ ۷۰

خه که دگرباره دل، درد تو در برگرفت
باز به پیرانه‌سر، عشق تو از سر گرفت
یار درآمد به کوی، شور برآمد ز شهر
عشق در آمد ز بام، عقل رهِ در گرفت
لعل تو یک خنده زد، مرده‌دلی زنده کرد
حسن تو یک شعله زد، سوخته‌ای درگرفت
تاختن آورد هجر، تیغ بلا آخته
زحمت هستی ما، از ره ما برگرفت
شیر به چنگال عنف، گردن آهو شکست
باز به منقار قهر، بال کبوتر گرفت
صبر و دل و دین ما جمله ز ما بستدند
روح مجرد بماند، دامن دل برگرفت

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خه که دگرباره دل، درد تو در برگرفت
باز به پیرانه‌سر، عشق تو از سر گرفت
هوش مصنوعی: دوباره دلم از درد تو پر شده و در حالی که سن و سالی از من گذشته، عشق تو دوباره در من زنده شده است.
یار درآمد به کوی، شور برآمد ز شهر
عشق در آمد ز بام، عقل رهِ در گرفت
هوش مصنوعی: دوست به کوی عشق آمد و شور و هیجان در شهر بالا گرفت، عشق از بام خانه‌ها به بیرون آمد و عقل در تلاش بود که راهی پیدا کند.
لعل تو یک خنده زد، مرده‌دلی زنده کرد
حسن تو یک شعله زد، سوخته‌ای درگرفت
هوش مصنوعی: لبخند تو جان تازه‌ای به دل‌های بی‌روح می‌دهد و زیبایی‌ات مانند شعله‌ای به جان سوخته‌ام جان می‌بخشد.
تاختن آورد هجر، تیغ بلا آخته
زحمت هستی ما، از ره ما برگرفت
هوش مصنوعی: هجران و جدایی به ما آسیب زده و درد و رنجی را برای ما به ارمغان آورده است، در حالی که مشکلات زندگی و سختی‌ها، ما را از مسیر واقعی‌مان دور کرده‌اند.
شیر به چنگال عنف، گردن آهو شکست
باز به منقار قهر، بال کبوتر گرفت
هوش مصنوعی: شیر در چنگال خشم، گردن آهو را شکست و سپس با منقار خود، بال کبوتر را گرفت.
صبر و دل و دین ما جمله ز ما بستدند
روح مجرد بماند، دامن دل برگرفت
هوش مصنوعی: صبر، عشق و ایمان ما همه از ما گرفته شد و تنها روح بی‌قید باقی ماند که دامن دل را گرفت.