غزل شمارهٔ ۶۴
کیست که در کوی تو فتنهٔ روی تو نیست
وز پی دیدار تو بر سر کوی تو نیست
فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
راستی کار او جز خم موی تو نیست
روی تو جان پرورد خوی تو خونم خورد
آه که خوی بدت در خور روی تو نیست
با غم هجران تو شادم ازیرا مرا
طاقت هجر تو هست طاقت خوی تو نیست
روی من از هیچ آب بهره ندارد از آنک
آب من از هیچ روی بابت جوی تو نیست
بوی تو باد آورد دشمن بادی از آنک
جان چو خاقانیی محرم بوی تو نیست
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کیست که در کوی تو فتنهٔ روی تو نیست
وز پی دیدار تو بر سر کوی تو نیست
هوش مصنوعی: کیست که در محلهٔ تو، زیبایی چهرهات را نبیند؟ و چه کسی است که برای دیدن تو، به این کوچه نیامده باشد؟
فتنه به بازار عشق بر سر کار است از آنک
راستی کار او جز خم موی تو نیست
هوش مصنوعی: فتنه و شور و هیجان عشق در حال رونق است و تنها حقیقتی که به چشم میخورد، زیبایی و جذابیت موهای تو است.
روی تو جان پرورد خوی تو خونم خورد
آه که خوی بدت در خور روی تو نیست
هوش مصنوعی: چهرهی تو جان مرا زندگی میبخشد، اما خوی تو مانند خونی است که جانم را میمکد. افسوس که ویژگیهای بد تو لایق زیبایی تو نیست.
با غم هجران تو شادم ازیرا مرا
طاقت هجر تو هست طاقت خوی تو نیست
هوش مصنوعی: من به خاطر دوری و جدایی تو خوشحالم، چون من تحمل دوری تو را دارم، اما تو نمی توانی طاقت دوری خودت را داشته باشی.
روی من از هیچ آب بهره ندارد از آنک
آب من از هیچ روی بابت جوی تو نیست
هوش مصنوعی: چهره من از هیچ آبی تأثیری نمیپذیرد، زیرا آبِ وجود من فقط به خاطر تو نیست.
بوی تو باد آورد دشمن بادی از آنک
جان چو خاقانیی محرم بوی تو نیست
هوش مصنوعی: بوی تو باد را به همراه آورد، اما دشمن هم تندبادی از آن دارد. زیرا کسی که جانش به بوی تو آشنا نیست، مانند خاقانی نیست.
حاشیه ها
1396/07/03 15:10
Reza Deilami
مصراع دوم از بیت نخست، یک کلمهی "تو" کم دارد.یحتمل باید اینگونه باشد:
کیست که در کوی تو فتنهی روی #تو نیست
وز پی دیدار تو بر سر کوی تو نیست
ـــ