گنجور

غزل شمارهٔ ۶۳

چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
چنان سخت کمان کوست ازو کام توان خواست
به وصل لب آن ماه به زر یافت توان راه
کز آن لب به یکی ماه یکی جام توان خواست
چو او تند کند خوی، مبر نام لب اوی
که حاجت ز چنان روی به هنگام توان خواست
به وصلش رسم این بار گر ایام شود یار
که یاری به چنین کار ز ایام توان خواست
دلی کافت جان جست دلارام چنان جست
نه زو صبر توان جست نه آرام توان خواست
مه خاقانی و مه‌کام که دارد طمع خام
کز آن فتنهٔ ایام چه انعام توان خواست

اطلاعات

وزن: مفاعیل مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه گویی ز لب دوست شکر وام توان خواست
چنان سخت کمان کوست ازو کام توان خواست
هوش مصنوعی: چه بگویم از لب دوست که شکر را به خود جذب می‌کند، آنقدر محکم و قوی است که مانند کمانی است که می‌توان از او خوشی و لذت را طلب کرد.
به وصل لب آن ماه به زر یافت توان راه
کز آن لب به یکی ماه یکی جام توان خواست
هوش مصنوعی: با دیدن لب‌های آن ماه، توانستم راهی پیدا کنم؛ زیرا از آن لب‌ها، می‌توان یک «ماه» و یک «جام» به دست آورد.
چو او تند کند خوی، مبر نام لب اوی
که حاجت ز چنان روی به هنگام توان خواست
هوش مصنوعی: وقتی او به سرعت و تندی رفتار می‌کند، نام او را از خاطر ببر، زیرا به چنین چهره‌ای در زمان توانایی نیازی نیست.
به وصلش رسم این بار گر ایام شود یار
که یاری به چنین کار ز ایام توان خواست
هوش مصنوعی: اگر روزگار دوباره به من یاری کند، امیدوارم که این بار به وصال محبوب برسم، زیرا انتظار چنین لحظه‌ای از دست روزگار ممکن است.
دلی کافت جان جست دلارام چنان جست
نه زو صبر توان جست نه آرام توان خواست
هوش مصنوعی: دل افرادی که به عشق و آرامش نیاز دارند، به شدت به دنبال این احساسات است. اما در این راه، نه می‌توانند صبر پیشه کنند و نه می‌توانند آرامش واقعی را بیابند.
مه خاقانی و مه‌کام که دارد طمع خام
کز آن فتنهٔ ایام چه انعام توان خواست
هوش مصنوعی: ماه زیبا و دلربا که آرزویش را دارند، از آنجا که طمع و آرزوهای بی‌اساس را به همراه دارد، باید دربارهٔ مشکلات و نابسامانی‌های روزگار چه امید و خواسته‌ای داشت؟