گنجور

غزل شمارهٔ ۶۲

گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت
با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد
در آتش سوزنده چه آرام توان یافت
جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردی
کان لب نه شکاری است که مادام توان یافت
من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیک
بی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت
خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبر
کاین دولت از ایام به ایام توان یافت
نامت نشود تا نشوی سوختهٔ عشق
کز داغ پس از سوختگی نام توان یافت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر هیچ شبی وصل دلارام توان یافت
با کام جهان هم ز جهان کام توان یافت
هوش مصنوعی: اگر شبی بتوانید به وصال محبوب برسید، می‌توانید از لذت‌های دنیوی نیز بهره‌مند شوید.
دل هیچ نیارامد چون عشق بجنبد
در آتش سوزنده چه آرام توان یافت
هوش مصنوعی: دل هرگز آرام نمی‌گیرد زمانی که عشق در آتش سوزان به تپش درمی‌آید؛ در چنین حالتی چگونه می‌توان آرامش یافت؟
جان یاد لبش می‌کند ای کاش نکردی
کان لب نه شکاری است که مادام توان یافت
هوش مصنوعی: جان به یاد لب او می‌اندیشد و ای کاش که این یاد را نداشت؛ زیرا آن لب، هدفی نیست که بتوان همیشه به آن دست یافت.
من سوختم آوخ ز هوس پختن او لیک
بی‌آتش رز دیگ هوس خام توان یافت
هوش مصنوعی: ای کاش به خاطر آرزوهای خودم می‌سوزم، اما بدون آتش، نمی‌توانم آن آرزوها را به حقیقت تبدیل کنم.
خاقانی اگر یار نیابی چکنی صبر
کاین دولت از ایام به ایام توان یافت
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی یار و همراهی پیدا کنی، صبر کن، چرا که ممکن است این نعمت و شانس در زمان‌های آینده به دست آید.
نامت نشود تا نشوی سوختهٔ عشق
کز داغ پس از سوختگی نام توان یافت
هوش مصنوعی: تا زمانی که دچار عشق نشدی و دلت نسوخت، نامت بر سر زبان‌ها نخواهد بود؛ زیرا فقط پس از اینکه از زخم عشق سوختی، می‌توانی نام خود را به یاد بسپاری.

حاشیه ها

1397/01/06 15:04
واقعگرا

مصرع دوم ار بیت اول "بی کام جهان" درست است که از تعابیر معروف حضرت خاقانیست