غزل شمارهٔ ۶۱
عیسیلبیّ و مرده دلم در برابرت
چون تخم پیله زنده شوم باز در برت
چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین
زان لب که آتش است و عسل میدهد برت
گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسل
ترسم ز نیش چشم چو زنبور کافرت
یاقوت هست زادهٔ خورشید نی مگوی
خورشید هست زادهٔ یاقوت احمرت
خونریز ماست غمزهٔ جادوت پس چرا
خونینسَلَب شده است لب معجزآورت
مانا که هم لبت خورد آن خون که غمزه ریخت
کاینک نشان خون به لب شکریندَرت
از نشترت سلاح دو بادام گاه جنگ
چشمم چو پسته پر رگ خونین ز نشترت
خاقانیی که بستهٔ بادام چشم توست
چون پسته بین گشاده دهان در برابرت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عیسیلبیّ و مرده دلم در برابرت
چون تخم پیله زنده شوم باز در برت
هوش مصنوعی: ای عیسی با لبهای زیبا، دل مردهام در برابر تو مانند تخم پیلهای میشود که دوباره زنده میشود.
چون شمع ریزم از مژه سیلاب آتشین
زان لب که آتش است و عسل میدهد برت
هوش مصنوعی: وقتی که از چشمانم اشک شبیه به شمع میریزد، این اشک گرم و آتشین است. این اشک از لبانی ساطع میشود که ترکیبی از آتش و عسل دارند، یعنی بر اثر عشق، شیرینی و حرارت را با هم دارد.
گر خود مگس شوم ننشینم بر آن عسل
ترسم ز نیش چشم چو زنبور کافرت
هوش مصنوعی: اگر بخواهم مانند مگس شوم و بر عسل بنشینم، از نیشی که شبیه به نیش زنبور است میترسم.
یاقوت هست زادهٔ خورشید نی مگوی
خورشید هست زادهٔ یاقوت احمرت
هوش مصنوعی: یاقوتی که به رنگ قرمز است، نتیجه تابش نور خورشید است؛ اما نگویید که خورشید از یاقوت قرمز به وجود آمده است.
خونریز ماست غمزهٔ جادوت پس چرا
خونینسَلَب شده است لب معجزآورت
هوش مصنوعی: نگاه جذاب و فریبندهات مثل شمشیر تیز و خطرناکی است که قلبها را میسوزاند. پس چرا لبهای معجزهآسا و زیبای تو اینقدر غمانگیز و مجروح به نظر میرسند؟
مانا که هم لبت خورد آن خون که غمزه ریخت
کاینک نشان خون به لب شکریندَرت
هوش مصنوعی: تا زمانی که لبهای تو زهر غمزهات را بچشند، نشانهای از آن زخم و درد بر لبهای شیرینت پدیدار است.
از نشترت سلاح دو بادام گاه جنگ
چشمم چو پسته پر رگ خونین ز نشترت
هوش مصنوعی: چشمانم مانند دو دانه بادام در میانهی جنگ، زخمی و پر از خون است. مثل پستهای که پر از رگهای خونین شده، دلم به شدت آسیب دیده و مجروح است.
خاقانیی که بستهٔ بادام چشم توست
چون پسته بین گشاده دهان در برابرت
هوش مصنوعی: شاعر در اینجا به زیبایی چشم محبوبش اشاره میکند و میگوید که خاقانی (شاعر) به مانند بادام در چشم معشوقش اسیر شده است. او چشمان محبوب را مانند پستهای میبیند که دهانش باز است و آماده برای نشان دادن شگفتیهای خود در برابر معشوق. این تصویر به نوعی به تماشای زیبایی و جذابیت معشوق مربوط میشود.