گنجور

غزل شمارهٔ ۵۰

روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
حسن تو دارد ملک آنکه سلیمان نداشت
شو بده انصاف خویش کز همه روحانیان
حجرهٔ روح القدس به ز تو مهمان نداشت
در همه روی زمین به ز تو دارنده‌ای
بزم خلیفه ندید لشکر سلطان نداشت
خاک درت را فلک بوسه نیارست زد
ز آنکه دو عالم به نقد از پی تاوان نداشت
طیره از آنی که دل پای سریر تو را
هدیه به جز سر نیافت، تحفه به جز جان نداشت
آنچه ز سودای تو در دل خاقانی است
نیست به عالم سری کو پی تو آن نداشت

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
حسن تو دارد ملک آنکه سلیمان نداشت
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو از زیبایی پرنده‌ای حکایت می‌کند که آن را ندارد. زیبایی تو از ملکی برخوردار است که سلیمان، پادشاه بزرگ، از آن برخوردار نبوده است.
شو بده انصاف خویش کز همه روحانیان
حجرهٔ روح القدس به ز تو مهمان نداشت
هوش مصنوعی: به انصاف خودت توجه کن، چرا که از تمام عالمان دینی، هیچ‌کس به اندازه تو در نزد خداوند منزلت و ارزش ندارد.
در همه روی زمین به ز تو دارنده‌ای
بزم خلیفه ندید لشکر سلطان نداشت
هوش مصنوعی: در سراسر دنیا، هیچ کسی را مانند تو نمی‌توان یافت که توانایی برگزاری جشنی به بزرگی جشن‌های سلاطین را داشته باشد.
خاک درت را فلک بوسه نیارست زد
ز آنکه دو عالم به نقد از پی تاوان نداشت
هوش مصنوعی: آسمان جرأت نکرد زمین تو را ببوسد، زیرا دو عالم هیچ چیزی در مقابل آن ارزش نمی‌داشت.
طیره از آنی که دل پای سریر تو را
هدیه به جز سر نیافت، تحفه به جز جان نداشت
هوش مصنوعی: دل فقط برای تو و در پای تخت تو، هدیه‌ای بیش از این نتوانست به دست آورد. تحفه‌ای به جز جان خودش ندارد.
آنچه ز سودای تو در دل خاقانی است
نیست به عالم سری کو پی تو آن نداشت
هوش مصنوعی: دل خاقانی پر از آرزو و عشق به توست، اما در دنیا چیزی وجود ندارد که به اندازه این عشق راز و رمزی داشته باشد.

حاشیه ها

1395/10/12 12:01
محمدعلی میرآخوری

در بیت اول مصراع دوم یک ز جا افتاده
روی تو دارد زحسن آنچه پری آن نداشت
حسن تو دارد ز ملک آنکه سلیمان نداشت

1396/11/06 00:02
علی سید

خاک درت را فلک بوسه نیارست زد
درست:
خاک درت را فلک بوسه نیازست زد

1396/11/06 01:02
nabavar

عزیزان : میرآخوری و علی سید
اشعار بزرگان را خراب نکنید
در هر دو مورد همین طور که آمده درست است
نیارست از یارستن{ یارایی داشتن } به مانای توان داشتن است
زنده باشید