گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خون‌بها فرست
بردار پرده از رخ و از دیده‌های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
باری گر این‌همه نکنی مردمی بکن
از جای برده‌ای دل او باز جا فرست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
هوش مصنوعی: آن زلف مشکی را که مانند نسیم است، به ما بفرست. یک موی سر را به نشانه عشق، به دست صبا بفرست.
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
هوش مصنوعی: از آن لب که تا ابد زندگی ما به آن وابسته است، نوشیدنی به صورت موقت بده و بوسه‌ای عطا کن.
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست
هوش مصنوعی: در روزی که تو برای ما زندگی و خوشی می‌فرستی، ما نیز به یاد تو و شیفتگی‌ات خواهیم بود و از عشق تو جان داده‌ایم.
بندی ز زلف کم کن و زنجیر ما بساز
قندی ز لب بدزد و به ما خون‌بها فرست
هوش مصنوعی: بخشی از موهایت را بردار و زنجیری برای ما بساز. کمی از لبانت شیرینی بگیر و به ما به عنوان دیه ارسال کن.
بردار پرده از رخ و از دیده‌های ما
نوری که عاریه است به خورشید وافرست
هوش مصنوعی: پرده را از چهره‌ات بردار و نوری که از تو و از چشمان ما نشأت می‌گیرد و به خورشید وابسته است، به سوی ما بفرست.
گاهی به دست خواب پیام وصال ده
گه بر زبان باد سلام وفا فرست
هوش مصنوعی: گاهی خواب‌ها پیامی از عشق و وصل به ما می‌آورند و گاهی نیز باد باعث می‌شود تا سلامی از وفا به گوش‌مان برسد.
خاقانی از تو دارد هردم هزار درد
آخر از آن هزار یکی را دوا فرست
هوش مصنوعی: خاقانی از تو همیشه هزار درد و مشکل دارد، اما تنها برای یکی از آن هزار درد، کمکی می‌خواهد.
باری گر این‌همه نکنی مردمی بکن
از جای برده‌ای دل او باز جا فرست
هوش مصنوعی: اگر تو این‌قدر هم انسانیتی نداری، دستکم از جایی که دلی را از کسی گرفته‌ای، آن دل را به او بازگردان.

حاشیه ها

1400/09/02 02:12
مرداد

محشر بود.