گنجور

غزل شمارهٔ ۵

ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا
برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم
به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا
ز بس که بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام
ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا
فلک موافقت من کبود درپوشید
چو دید کز تو به هر لحظه شیونی است مرا
از آن زمان که ز تو لاف دوستی زده‌ام
به هر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا
هر آنکه آب من از دیده زیر کاه تو دید
یقین شناخت که بر باد خرمنی است مرا
به دام عشق تو درمانده‌ام چو خاقانی
اگر نه، بام فلک خوش نشیمنی است مرا

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز خاک کوی تو هر خار سوسنی است مرا
به زیر زلف تو هر موی مسکنی است مرا
هوش مصنوعی: از خاک کوی تو، هر خار برایم مانند سوسن زیبایی است و هر مویی که زیر زلفت است، به منزله‌ی سرپناهی برای من به شمار می‌آید.
برای آنکه ز غیر تو چشم بردوزم
به جای هر مژه بر چشم سوزنی است مرا
برای این که به هیچ کس به جز تو نگاه نکنم، هر مژه ام به سوزنی تبدیل شده است. (اجزای بدن من و حتی مژگانم مرا کور خواهند کرد اگر به کسی به جز تو نگاه کنم)
ز بس که بر سر کوی تو اشک ریخته‌ام
ز لعل در بر هر سنگ دامنی است مرا
به خاطر اینکه به شدت در کوی تو گریسته‌ام، گویی که زیر هر سنگی حوضچه ای مانند یک دامن ایجاد شده.
فلک موافقت من کبود درپوشید
چو دید کز تو به هر لحظه شیونی است مرا
آنقدر که من از دوری تو ناله و شیون کردم، آسمان هم با من یکسان شد و به سمت تیرگی رفت
از آن زمان که ز تو لاف دوستی زده‌ام
به هر کجا که رفیقی است دشمنی است مرا
به این دلیل که در مورد نزدیک بودن به تو ادعا کردم، عده زیادی با من دشمن شده اند. (به خاطر حسادت مردم به نزدیکی من به تو، هر اندازه که دوست دارم دشمن هم دارم)
هر آنکه آب من از دیده زیر کاه تو دید
یقین شناخت که بر باد خرمنی است مرا
هر کسی که دید چهره تو چطور سبب گریه من شده است، به سادگی متوجه شد که تمام زندگی من از دست رفته است.
به دام عشق تو درمانده‌ام چو خاقانی
اگر نه، بام فلک خوش نشیمنی است مرا
 من در دام عشق تو گرفتار و درمانده‌ام، مانند خاقانی، و اگر اینچنین نبود، به جای بام تو در آسمان جایگاه خوبی داشتم (مقام و منزلت بالایی داشتم و انسان محترمی بودم)

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1398/01/02 08:04
مصطفی صادقی

باسلام به همراهان گرامی .دربیت سوم مصرع را من اینگونه خواندم ایا درست برداشت کردهام؟.
زلعل (و) دربرهرسنگ دامنی است مرا.(لعل ودربه معنی جواهر ) ممنون اگر پاسخی بفرمایید

1398/01/02 08:04
مصطفی صادقی

دربیت سوم مصرع دوم خوانش من به این صورت بود .زلعل ودر(به معنی جواهر) برهرسنگ دامنی است مرا.ایااین برداشت صحیح است؟ ممنون اگر نظری ارایه بفرمایید

1399/02/08 20:05

مصراع دوم از بیت سوم: دُر نیست دَر است، اینگونه خوانده می‌شود: ز لعل، دَر بر هر سنگ دامنی است مرا.

1399/11/08 14:02
شاگرد

سلام متقابل به آقای مصطفی صادقی،
به نظرم شاعر اشک رو به لعل تشبیه کرده،
لعل: سنگ یا یاقوت سرخ
و با توجه به این تشبیه شاعر میگه؛
انقدر خون گریستم که آثار اشکهام در دامن هر سنگ سر کوی تو هویداست.