غزل شمارهٔ ۴۲
عیسیلب است یار و دم از من دریغ داشت
بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
آخر چه معنی آرم از آن آفتابروی
کو بوی خود به صبحدم از من دریغ داشت
بوس وداعی از لب او چون طلب کنم
کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت
من چون کبوتران به وفا طوقدار او
او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت
از جور یار پیرهن کاغذین کنم
کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت
من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل
او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت
خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب
گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عیسیلب است یار و دم از من دریغ داشت
بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: یارم عیسیلب است و از او دریغ و دلسردی میبینم، من به خاطر این حال بیمار شدهام، او حتی قدمی در راه من برنداشت.
آخر چه معنی آرم از آن آفتابروی
کو بوی خود به صبحدم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: در نهایت، چه معنایی میتوان از زیبایی و روشنی چهرهات گرفت، کسی که در صبحگاه، عطر و بوی خود را از من دریغ کردی؟
بوس وداعی از لب او چون طلب کنم
کز دور یک سلام هم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: وقتی از لب او برای وداع بوسهای طلب میکنم، حتی یک سلام از دور هم برای من دریغ میکند.
من چون کبوتران به وفا طوقدار او
او کعبهٔ من و حرم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: من مانند کبوترانی هستم که به وفاداری معروفند، ولی او، که برای من مانند کعبه و حرم است، این محبت و نزدیکی را از من دریغ کرده است.
از جور یار پیرهن کاغذین کنم
کو کاغذ و سر قلم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و بیوفایی معشوق، تصمیم دارم که از احساسات خودم مانند یک کاغذ نازک استفاده کنم، چرا که او حتی از من قلم و کاغذ برای نوشتن احساساتم دریغ کرده است.
من ز آب دیده نامه نوشتم هزار فصل
او ز آب دوده یک رقم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: من از چشمم نامهای نوشتم که هزار موضوع دارد، اما او تنها یک حرف از من را از خود دریغ کرد.
خود یار نارد از دل خاقانی ای عجب
گوئی چه بود کاین کرم از من دریغ داشت
هوش مصنوعی: خود یار از دل خاقانی ناراحت است، ای عجب! بگو چه چیزی بود که این لطف از من دریغ داشت.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش میترا
غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش مصطفی حسینی کومله
غزل شمارهٔ ۴۲ به خوانش فاطمه زندی
حاشیه ها
1401/07/12 18:10
مصطفی حسینی
با درود فراوان
در مصرع نخست بیت واپسین، «خود یاد نارد از دل خاقانی ای عجب» صحیح به نظر می رسد. در نسخه معتبر ضیاء الدین سجادی نیز اینگونه ضبط شده است. در ضمن از «خود یار نارد...» معنای مشخصی درک نمی شود.
ارادتمند
مصطفی حسینی