گنجور

غزل شمارهٔ ۴۱

ای قول دل به رفیع‌الدرجات
وز برائت به جهان داده برات
پنجم چار صفی از ملکان
هشتم هفت تنی از طبقات
رای رخشان تو بر چشمهٔ خضر
رفته بی‌زحمت راه ظلمات
خصم تو کور و تو آیینهٔ شرع
کور آیینه شناسد؟ هیهات
حاسد ار در تو گشاده است زبان
هم کنونش رسد آفات وفات
یک دو آواز برآید ز چراغ
گه مردن که بود در سکرات
که بناگه ز وطن کردی نقل
بیش یابی ز زمانه حسنات
آن نبینی که یکی ده گردد
چون ز آحاد رسد در عشرات
و آنکه جای تو گرفت است آنجا
هیچ کس دانمش از روی صفات
که الف چون بشد از منزل یک
صفر بر جای الف کرد ثبات
ز تو تا غیر تو فرق است ارچه
نسب از آدم دارند به ذات
گرچه هر دو ز جلبت سنگند
فرق باشد ز منی تا به منات
دایم از باغ بقای تو رساد
به همه خلق نسیم برکات
خرقه‌داران تو مقبول چو لا
بدسگالان تو معزول چو لات
گررسد جنبش کلک تو به من
هیچ نقصت نرسد زین حرکات
که دل خستهٔ خاقانی را
از تحیات توبخشند حیات

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای قول دل به رفیع‌الدرجات
وز برائت به جهان داده برات
هوش مصنوعی: ای دل، به درجات بلند بالا امید داشته باش و به خاطر پاکی و برائتت، در این جهان از چنین امتیازاتی برخوردار خواهی بود.
پنجم چار صفی از ملکان
هشتم هفت تنی از طبقات
هوش مصنوعی: در اینجا به ترتیبی اشاره شده که در آن گروهی از چهار پادشاه و گروهی از هفت تن از طبقات مختلف در کنار هم قرار دارند. به عبارتی، این جمله به تفکیک و تقسیم‌بندی مهمانی یا جلسه‌ای از افراد با مقام‌های مختلف اشاره می‌کند.
رای رخشان تو بر چشمهٔ خضر
رفته بی‌زحمت راه ظلمات
هوش مصنوعی: چهرهٔ درخشان تو به حدی روشن است که بدون هیچ زحمتی می‌تواند راه تاریکی‌ها را روشن کند.
خصم تو کور و تو آیینهٔ شرع
کور آیینه شناسد؟ هیهات
هوش مصنوعی: یعنی دشمن تو نابیناست و تو هم در دینی که آینه‌ای از حقیقت است نابینا هستی، چگونه می‌توانی چیزی را بشناسی؟ هرگز!
حاسد ار در تو گشاده است زبان
هم کنونش رسد آفات وفات
هوش مصنوعی: اگر حسود به تو زبان دراز کرده و حرف می‌زند، این را بدان که به زودی مشکلات و آسیب‌ها به او خواهند رسید.
یک دو آواز برآید ز چراغ
گه مردن که بود در سکرات
هوش مصنوعی: آوازی دوگانه از چراغی به گوش می‌رسد که در لحظات مرگ به سر می‌برد و حالتی نیمه‌هوشیار و مستی دارد.
که بناگه ز وطن کردی نقل
بیش یابی ز زمانه حسنات
هوش مصنوعی: زمانی که ناگهان از وطن خود دور می‌شوی، در این سفر می‌توانی از خوبی‌ها و زیبایی‌های زندگی بهره‌مند شوی.
آن نبینی که یکی ده گردد
چون ز آحاد رسد در عشرات
هوش مصنوعی: اگر نمی‌توانی ببینی که یک نفر چگونه وقتی در جمعیت فراوانی قرار می‌گیرد، از اهمیت او کاسته می‌شود.
و آنکه جای تو گرفت است آنجا
هیچ کس دانمش از روی صفات
هوش مصنوعی: کسی که جای تو را پر کرده، هیچ کس را به خاطر ویژگی‌هایش نمی‌شناسم.
که الف چون بشد از منزل یک
صفر بر جای الف کرد ثبات
هوش مصنوعی: زمانی که حرف "الف" از منزل خود خارج شد، یک صفر به جای آن قرار گرفت و این باعث شد که ثبات و استحکام به وجود آید.
ز تو تا غیر تو فرق است ارچه
نسب از آدم دارند به ذات
هوش مصنوعی: هر چند که همه انسان‌ها از نسل آدم هستند، اما تفاوت‌هایی وجود دارد که به ذات و ماهیت افراد برمی‌گردد.
گرچه هر دو ز جلبت سنگند
فرق باشد ز منی تا به منات
هوش مصنوعی: هرچند هر دو به خاطر جذبه و دلنشینی خود سنگ هستند، اما تفاوتی وجود دارد بین من و خودم.
دایم از باغ بقای تو رساد
به همه خلق نسیم برکات
هوش مصنوعی: همیشه نسیم خوشبو و پربرکت تو از باغ جاودانگی‌ات به سوی همه مردم می‌وزد.
خرقه‌داران تو مقبول چو لا
بدسگالان تو معزول چو لات
هوش مصنوعی: بعضی از آشنایان تو مورد پذیرش قرار می‌گیرند، در حالی که برخی دیگر از نادانان و بی‌خودان طرد می‌شوند.
گررسد جنبش کلک تو به من
هیچ نقصت نرسد زین حرکات
هوش مصنوعی: اگر قلم تو به من برسد، هیچ عیبی از این حرکات به تو نخواهد رسید.
که دل خستهٔ خاقانی را
از تحیات توبخشند حیات
هوش مصنوعی: دل خسته و غمگین خاقانی را تنها با سلام و احوالپرسی تو دوباره زنده و شاداب می‌کند.

حاشیه ها

1394/12/25 19:02
محبوبه ذوالقدر

با سلام به نظر من مصراع اول مطلع غزل اشتباه است
و باید (ای قوی دل) باشد.

1394/12/25 20:02
محبوبه ذوالقدر

با سلام مجدد مصراع دوم بیت هفتم (ز زمانه) درست
است.(حرف "ز" افتاده است).