گنجور

غزل شمارهٔ ۳۶

مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است
از آن نعرهٔ من چنین خوش فتاده است
به هفت آسمان هشتمین درفزایم
ز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است
من آن آب نادیه نخل بلندم
که از جان من در من آتش فتاده است
غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیده
چو نیلوفرم آب مفرش فتاده است
دلم عافیت می‌شمارد بلا را
بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است
امیدم به اندازهٔ دل رسیده است
خدنگم به بالای ترکش فتاده است
منم خرم و یک فتاده است نقشم
شما غمگن و نقشتان شش فتاده است
بر اسب بلا من به منزل رسیدم
کجائی تو کز بادت ابرش فتاده است
من و گوشه‌ای کمتر از گوش‌ماهی
که گیتی چو دریا مشوش فتاده است
عجب کعبتینی است بی‌نقش گیتی
ولی تخت نردش منقش فتاده است
منه بیش خاقانیا بر جهان دل
که عاشق‌کش است ارچه دلکش فتاده است

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا دانهٔ دل بر آتش فتاده است
از آن نعرهٔ من چنین خوش فتاده است
هوش مصنوعی: دل من مانند دانه‌ای است که در آتش افتاده و از فریاد من به این حالت خوشایند دچار شده است.
به هفت آسمان هشتمین درفزایم
ز دود دلی کاسمان‌وش فتاده است
هوش مصنوعی: من از درد و رنج دل، به هر کجا که بخواهم می‌روم و ارتفاع بلندی را در نظر می‌گیرم. به آسمان‌ها می‌روم و فراتر از آنچه که تصور می‌شود، می‌رسیم.
من آن آب نادیه نخل بلندم
که از جان من در من آتش فتاده است
هوش مصنوعی: من همان آب گوارای نخل بلندی هستم که شعله‌های آتش در جانم افروخته شده‌اند.
غلط گفته‌ام نخل چه؟ کز دو دیده
چو نیلوفرم آب مفرش فتاده است
هوش مصنوعی: من اشتباه گفته‌ام که نخل هستم. زیرا از دو چشمانم مانند نیلوفر، آب می‌چکد و به زمین می‌ریزد.
دلم عافیت می‌شمارد بلا را
بنام ایزد این دل بلاکش فتاده است
هوش مصنوعی: دلِ من زندگی آرام را در سختی‌ها و مشکلات می‌بیند و برکت این مشکلات را به نام خدا می‌شمارد، چون این دل که همواره در درازمدت با بلا و سختی‌ها روبه‌رو بوده، به آن عادت کرده است.
امیدم به اندازهٔ دل رسیده است
خدنگم به بالای ترکش فتاده است
هوش مصنوعی: امید من به اندازهٔ قلبم به حقیقت نزدیک شده است، و تیرکمانم دیگر قادر به پرتاب تیر نیست و تیرهایم از آن افتاده است.
منم خرم و یک فتاده است نقشم
شما غمگن و نقشتان شش فتاده است
هوش مصنوعی: من خوشحالم و شادابم، ولی تو ناراحت و غمگینی و چهره‌ات در حال کمرنگ شدن و افول است.
بر اسب بلا من به منزل رسیدم
کجائی تو کز بادت ابرش فتاده است
هوش مصنوعی: به منزل رسیدم و در این راه با مشکلات زیادی روبرو شدم. حالا می‌پرسم تو کجایی که به خاطر تو باران و ابرها هم کنار رفته‌اند؟
من و گوشه‌ای کمتر از گوش‌ماهی
که گیتی چو دریا مشوش فتاده است
هوش مصنوعی: من در گوشه‌ای می‌نشینم که حتی کمتر از یک گوش‌ماهی است، در حالی که دنیا مانند دریا در حال عدم آرامش و بی‌نظمی است.
عجب کعبتینی است بی‌نقش گیتی
ولی تخت نردش منقش فتاده است
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است که در این دنیا، جایی که هیچ نشانی از دنیای مادی ندارد، اما تخت نردی که در آنجا وجود دارد، با طرح‌ها و نقوش زیبا تزیین شده است.
منه بیش خاقانیا بر جهان دل
که عاشق‌کش است ارچه دلکش فتاده است
هوش مصنوعی: دل خود را بیش از حد به دنیا وابسته نکن، زیرا این دنیا کشنده عاشقان است، هرچند که زیبایی‌هایش ممکن است توجه‌برانگیز باشد.