غزل شمارهٔ ۲۳۹
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
فریاد کز آتش دل من
فریاد بسوخت در دهانم
بالای سر ایستاد روزم
در پستی غم فتاد جانم
مشتی خاکم سبکتر از باد
هم کشتی آهن گرانم
گر آهن نیستی تف آه
با خود بردی بر آسمانم
چون ریمهن ز بند آهن
پالودهٔ سوخته روانم
لبتشنهترم ز سگ گزیده
از دست کس آب چون ستانم
وز کوی کس آب چون توان خواست
کآتش ندهند رایگانم
دور از تو ز بیتنی که هستم
چون وصل تو هست بینشانم
مجهول کسی نیم، شناسند
من شاعر صاحب القرانم
از من اثری نماند ماناک
خاقانی دیگرم، نه آنم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
هوش مصنوعی: از دل آتشین خود، به خاطر نام تو، هرگز بر زبان نمیآورم.
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
هوش مصنوعی: میترسم که با صبری که برای غم تو دارم، به خاطر یاد تو زبانم بسوزد و دیگر نتوانم از تو بگویم.
فریاد کز آتش دل من
فریاد بسوخت در دهانم
هوش مصنوعی: فریادی که از آتش دل من برمیآید، در گلوی من میسوزد.
بالای سر ایستاد روزم
در پستی غم فتاد جانم
هوش مصنوعی: روزگار بر من سخت گذشته و غم و اندوه زیادی بر زندگیام سایه افکنده است.
مشتی خاکم سبکتر از باد
هم کشتی آهن گرانم
هوش مصنوعی: من فقط یک مشت خاک هستم که حتی از باد هم سبکترم، در حالی که کشتی آهنی سنگینی دارم.
گر آهن نیستی تف آه
با خود بردی بر آسمانم
هوش مصنوعی: اگر آهنی نیستی، پس با نفس سردت فقط غم و اندوه را به آسمانم بردی.
چون ریمهن ز بند آهن
پالودهٔ سوخته روانم
هوش مصنوعی: خود را از زنجیرهای آهنین رها کردهام و مانند گدازهای که از دل آتش بیرون میآید، به سمت آزادی میروم.
لبتشنهترم ز سگ گزیده
از دست کس آب چون ستانم
هوش مصنوعی: تشنگی من از گزیدگی سگ بیشتر است، اکنون نمیدانم چگونه از دست کسی آب بگیرم.
وز کوی کس آب چون توان خواست
کآتش ندهند رایگانم
هوش مصنوعی: به کجا میتوانم بروم و آب بخواهم، در حالی که برای گرفتن آن باید جانم را در آتش بگذارم؟
دور از تو ز بیتنی که هستم
چون وصل تو هست بینشانم
هوش مصنوعی: وقتی دور از تو هستم و از خودم بیخبرم، این احساس را دارم که فقط با وجود تو معنا پیدا میکنم و بدون تو هیچ هویتی ندارم.
مجهول کسی نیم، شناسند
من شاعر صاحب القرانم
هوش مصنوعی: من ناشناخته نیستم، همه مرا میشناسند؛ من شاعری هستم که صاحب قرآن هستم.
از من اثری نماند ماناک
خاقانی دیگرم، نه آنم
هوش مصنوعی: دیگر از من هیچ نشانی باقی نمانده است، من دیگر آن کسی نیستم که بودم.